مقاله ها

در جستجوی «دین»

 بررسی موردی آگهی «طرح قرآنی ۲۰»ِ نهاد رهبری دانشکده‌ی علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران

 نسبت دین با بروکراسی چیست؟ مرز دنیوی کردنِ احساس دینی تا کجاست؟ تا کجا می‌توان دین را بروکراتیزه و دنیوی کرد؟ این پرسش‌ها، فارغ از اهمیت نظری‌شان، امروز مسأله‌ی جامعه‌ی ما هستند: جامعه‌ای پس از روی کار آمدن یک حکومت دینی و بیش از سه دهه تجربه‌ی این نوع از حاکمیت. مسأله‌ای که خود را در تمامی سطوح اجتماعی، از خانواده گرفته تا روابط بین‌الملل و از نهادهای علمی و آموزشی تا انتخابات نشان می‌دهد.

از منظر جامعه‌شناسی، و حداقل در یکی از مهم‌ترین مکاتب آن یعنی مکتب دورکیمی، مرزگذاری میان امر قدسی و امر عرفی، مسأله‌ای جدی است. امر قدسی، با فاصله‌گذاری و تمایز یافتن از امر روزمره و عادی تعریف می‌شود. با به هم ریختن این مرز و از بین بردن آن، عملاً «حریم» امر قدسی خدشه‌دار می‌شود و خاص‌بوده‌گی آن از دست می‌رود، تجربه‌ی احساس دینی رقیق می‌شود و بعد ماورایی و «دیگربوده‌گی» امر دینی کمرنگ می‌گردد. این اتفاقی است که در سه دهه‌ی اخیر، جامعه‌ی ایران دچار آن بوده‌است. در چنین شرایطی است که به تعبیر برخی از اهالی جامعه‌شناسی ایران، با پدیده‌ای جدید با عنوان «قدسی تقدس‌زدایی‌شده[۱]» روبرو هستیم. به تعبیری با پوسته و شکلی از پدیده‌های به ظاهر دینی که در «معنا» و اعماق، دیگر دینی نیستند: سیاسی، اقتصادی، بروکراتیک یا اجتماعی هستند.

من در این متن، می‌خواهم از خلال تحلیل یک نمونه از این پدیده‌ها، مصداقی روشن از این تحول و پدیده‌ی خاص جامعه‌ی ایران ارائه دهم. پدیده‌ای که از منظر بسیاری از اهالی جامعه‌شناسی ایران، یکی از مهم‌ترین مسائل اجتماعی جامعه امروز ایران است.

 

«طرح قرآنی ۲۰»

بدون شک، متون دینی، از مهم‌ترین عناصر تعریف بسیاری از ادیان(نه همه‌ی آن‌ها) و از جمله اسلام هستند. قرآن به عنوان متن مبنایی مورد اجماع مسلمانان، حائز چنین ویژگی است. قرائت قرآن یک عمل دینی، یا به تعبیر دقیق‌تر جامعه‌شناختی از منظر وبری، یک «کنش[۲]» دینی است. ویژگی «کنش» در جامعه‌شناسی، معنادار بودن آن است. این معنادار بودن، همان موضعی است که باعث آفریده‌شدن «تجربه‌ی احساس دینی» در فرد دیندار می‌گردد. فرد دیندار مسلمان، با انجام کنش قرائت قرآن، تجربه‌ای معنوی می‌یابد که دنیای ذهنی او را از وضعیت روزمره و موقعیت عادی جدا می‌کند.

مدتی قبل، در دانشکده‌ی علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران، به تعداد زیادی آگهی با عنوان «طرح قرآنی ۲۰» برخوردم که نمونه‌ای بسیار قابل توجه از مسأله‌ی «بروکراتیزه کردن» و تقدس‌زدایی از امر قدسی به شمار می‌رود.

عنوان این آگهی، خود قابل توجه و تحلیل است: «طرح قرآنی ۲۰»؛ به کار بردن کلمه‌ی «طرح» در کنار نام قرآن، خود معنادار است: گویی که خواندن قرآن از منظر نویسنده‌ی این عنوان، نوعی فعالیت اداری، جمعی، مدیریت شده و برنامه‌ریزی شده‌است. این تعبیر را در کنار تعابیری چون فعالیتی داوطلبانه، خودانگیخته و غیرمدیریت شده باید خواند. ویژگی‌هایی که تا پیش از این سه دهه، قرائت متن قرآن به عنوان یک فعالیت دینی واجد آن بوده‌است.

عددِ «بیست»، آن هم در فضای دانشگاهی و آموزشی، معنای خاص خود را برای مخطابین دارد: عددی که نشان‌دهنده‌ی نمره‌ی معیار ارزشیابی، مبنای ارزیابی عملکردهای آموزشی و نوعی مشوق اجتماعی برای انجام فعالیت علمی به صورتی بروکراتیک تعبیر می‌شود.

در سطر دوم آگهی، نوشته شده‌است: «هر روز، ۲۰ دقیقه با قرآن». این گزاره نیز واجد معناست: از یک‌سو نوعی برنامه‌ریزی و مدیریت زمان (هم در اختصاص بخشی از روز و هم در مشخص کردنِ هر روزه بودن این فعالیت) در انجام امر قدسی را به ذهن متبادر می‌کند و از سوی دیگر برای این فعالیت، حدی زمانی و استاندارد قائل می‌شود. گرچه می‌توان چنین گفت که در خود سنت دینی، زمانبندی مشخص وجود دارد (مثلاً زمانبندی انجام فرایض دینی در واحد زمانی روز مانند نمازهای یومیه و یا در واحد زمانی سال نظیر روزه ی ماه رمضان یا انجام فرایض حج) اما از سوی دیگر باید توجه داشت که این زمانبندی اولاً به صورت حداقلی اعمال می‌شود، ثانیاً اغلب ناظر به وجوه جمعی و جماعت‌آفرین مناسک دینی است و ثالثاً موارد آن مشخص و محدود است و تعیین‌کننده‌ی آن نیز طبق خوانش و روایت دینی، خود خداوند است و نه سایر دینداران. حتی زمانی که پای دینداران در زمانبندی به میان می‌آید، در گسترده‌ترین قرائت دینی، این بخشی خاص و محدود از دینداران (نظیر مراجع دینی با شرایطی خاص) هستند که این زمانبندی را تا حدی مشخص و تفسیر می‌کنند و نه یک نهاد بروکراتیک و اداری که شأنیت دینی و فقهی برای آن وجود ندارد (نظیر نهاد رهبری در دانشگاه).

سطر بعدی آگهی، به این جمله اختصاص دارد: «دوره‌ی تابستانی فعالیت‌های قرآنی به صورت غیرحضوری و تلفنی ویژه‌ی دانشجویان». این گزاره نیز قابل توجه و تحلیل است: از یک‌سو مجدداً زمانبندی و مدیریت امر قدسی به صورت جدی در آن به چشم می‌خورد: تابستان. به علاوه کلمه‌ی «دوره» - به مانند کلمه‌ی «طرح»- اوج برنامه‌ریزی بروکراتیزه‌ی امر قدسی را نشان می‌دهد. گزاره‌ی «به صورت غیرحضوری و تلفنی» نیز وجوه جدیدی از باز کردن پای امر روزمره و مدرن، چه از خلال ابزار انجام کنش (تلفن) و چه از خلال نوع کنش (غیرحضوری) را به میدان عمل دینی باز می‌کند. موضوعی که به صورت جدی، این پرسش را موجب می‌شود که: اگر «حضور» فیزیکی کنشگر را از کنش دینی نظیر قرائت قرآن بگیریم، چه اتفاقی برای معنا و تجربه‌ی دینی خواهد افتاد؟ موضوعی که در موارد مشابه نظیر زیارت مجازی از طریق سایت‌ها و مانند آن نیز در این سه دهه در حال رخ دادن است.

گزاره‌ی بعدی آگهی، «در سه رشته‌: ۱- حفظ ۲- پژوهش قرآنی ۳- تدبر در قرآن» است. این گزاره، از یک‌سو با به کار بردن کلمه‌ی معنادار «رشته»، اوج بروکراتیزه بودن این فعالیت در اصل دینی را به رخ می‌کشد و در کنار دو واژه‌ی پیشین «طرح» و «دوره» می‌نشیند. همچنین نفس «رشته‌بندی» و تخصصی کردن فعالیتی دینی، خود مدرن بودن نوع نگاه به یک فعالیت تا پیش از این سنتی و ریشه‌دار را نشان می‌دهد. نقطه‌ی اوج این تفکیک، قرار دادن مورد «تدبر در قرآن» به عنوان یکی از رشته‌های این فعالیت است! پرسش جدی آن است که مگر «تدبر در قرآن» از پژوهش، قرائت و حفظ قرآن به عنوان «یک» عمل دینی قابل تفکیک است؟ آیا با چنین رویکرد مدرن و تخصصی‌شده‌ای و جدا کدن بند بندِ این فعالیت از هم، از معنای این فعالیت دینی در شکل تام و تمام آن چیزی باقی می‌ماند؟ آیا روح کنش دینی با چنین تفکیک مدرنی از بین نمی‌رود؟ آیا کنش دینی، یک واحد به هم پیوسته و در تنیده‌ی معنادار نیست؟

خط بعدی آگهی، «شروع طرح: از ۱۰ تیر الی ۱۰ شهریور» است. مجدداً تأکید بر مفهوم «طرح» و سپس زمانمند کردن آن در قالب تقویم عرفی جالب توجه است: گویی فعالیتی سابقاً دینی یعنی قرائت قرآن، این بار باید در چهارچوب تقویم عرفی و در بازه‌ای مشخص قالب زده‌شود و نه تنها ابعاد مختلف کنش دینی، که زمان انجام آن نیز در واحدی استاندارد و مشخص به صورتی کاملاً دقیق و مدرن از پیش تعیین گردیده است.

گزاره‌ی بسیار قابل توجه بعدی، با فونت درشت در وسط آگهی با رنگ متفاوت، «به همراه اعطای مدرک رسمی دارالقرآن» است. به راستی نسبت یک کنش دینی سابقاً خودانگیخته، خداخواهانه و غیردنیوی با کنشی دنیوی، مبتنی بر دغدغه‌ی دریافت «مدرک رسمی» چیست؟ این‌جاست که یک جامعه‌شناس از خود می‌پرسد: آیا این کنش، واقعاً کنشی دینی است؟ آیا من با یک کنش دینی روبرو هستم یا با کنشی منفعت‌گرایانه، اجتماعی و اقتصادی؟ آیا چنین وعده و وعیدهای دنیوی، چون موریانه منطق غیرمبادله‌ای و یا لااقل فرادنیوی مبادله را نمی‌خورد و از بین نمی‌برد؟ آیا این نوع نگاه به کنشی دینی، در تعارض آشکار با ابتدایی‌ترین تعاریف کنش دینی نیست؟

گزاره‌ی بعدی، «هر دانشجو می‌تواند در یک یا دو رشته شرکت کند» است. مجدداً شاهد مدیریت جدی با تعیین حد و مرز عددی‌رقومی برای رشته‌های شرکت در یک فعالیت سابقاً دینی روبرو هستیم.

گزاره‌ی نهایی، دارای کادر و بولد شده‌ی آگهی، شاید نقطه ی اوج این پدیده‌ی اجتماعی قابل توجه باشد: «جوایز ارزنده به نفرات برتر». آیا سه دهه‌ی قبل، کسی تصور می‌کرد که انجام کنشی اصالتاً دینی مانند قرائت قرآن، در کنار گزاره‌ی «جوایز ارزنده به نفرات برتر» قرار گیرد؟ آیا منطق اهداء مالی و کاملاً دنیوی «جوایز» آن هم از نوع «ارزنده»، به نفرات «برتر»، که تداعی‌کننده و نماینده‌ی رقابت میان فردی و افقی است، با منطق عمودی، غیر دنیوی، متعالی، میان بنده و خداوند و شخصی کنش دینی قابل جمع است؟

 

این مورد، نمونه‌ای گویا از روندی مداوم و رو به گسترش در حوزه‌ی دین طی سه دهه‌ی گذشته در ایران ‌است. نتیجه‌ی چنین فرآیند بروکراتیزه کردن وسیعی، تنها به میدانِ دین محدود نخواهد ماند؛ در جامعه‌ی دیندار ایران که دین، همچنان هسته‌ی سخت فرهنگ و موتور اخلاقی جامعه‌است، آسیب زدن به معنا و احساس دینی، پایه‌های اخلاقی و فرهنگی جامعه را متزلزل کرده و خواهد کرد. آیا متولیان چنین تغییراتی به تبعات مهیب آن‌چه کرده‌اند و می‌کنند، آگاه‌اند؟



[۱] مفهومی که به تازگی در پژوهشی فراتحلیلی از سوی سارا شریعتی و آرمان ذاکری پیشنهاد شده‌است.

[۲] Act

تماس با ما

این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

www.socio-shia.com