«در معنا و محدودیت‌های جامعه‌شناسی تشیع» : گزارشی از سخنرانی دکتر سارا شریعتی

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست «جامعه‌شناسی تشیع؛ تعریف، ضرورت‌ها، محدودیت‌ها» ۲۶ آذرماه با حضور سارا شریعتی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، فرید العطاس استاد جامعه‌شناسی دانشگاه بین‌المللی سنگاپور و جمعی از صاحب‌نظران و علاقه‌مندان در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

سارا شریعتی به عنوان نخستین سخنران این جلسه،  «در معنا و محدودیت‌های جامعه‌شناسی تشیع» سخنرانی‌کرد و گفت: دین و به طور مشخص تشیع، یکی از مصادیق امر نزدیک است. از سوی دیگر، بیشتر افراد جامعه ما براساس پژوهش‌های انجام‌شده شیعه دوازده امامی‌اند و در این جامعه، تشیع و دین با حکومت، قدرت و زندگی روزمره پیوند خورده‌است. طبیعی است در این جامعه، جامعه‌شناسی دینی باید از تشیع و دین موجود در جامعه خود شروع کند.

وی ادامه داد: شروع از دین ملموس جامعه کاری است که بیشتر جامعه‌شناسان کلاسیک نسبت به دین جامعه خود انجام می‌دهند، اما این اتفاق در جامعه ما نمی‌افتد. بر اساس این استدلال، طبیعی است ما به عنوان گروهی که به جامعه‌شناسی دین می‌پردازیم، به «تشیع» به عنوان زیرمجموعه اسلام و به دنبال آن شیعه که در دو دهه ۲۰ و ۳۰ موقعیتش شروع به تغییر کرد، بپردازیم.

شریعتی افزود: در نیمه نخست قرن بیستم، اسلام موقعیت متفاوتی داشت و  به عنوان یک دین در کنار ادیان ابراهیمی، یهودیت و مسیحیت مطرح بود، اما بعد از قرن بیستم، نخستین مقطع تاریخی‌اش با القای خلافت اسلامی آغاز شد. در مسأله‌ساز کردن اسلام در قرن بیستم موضوع خلافت نقش مهمی داشت. مانند نقش جمهوری اسلامی در پاکستان و نقش مهم «اخوان‌المسلمین» به عنوان نخستین حزب سیاسی که به نام اسلام به وجود آمد. همه این‌ها در سیاسی کردن اسلام و طرح مسأله‌اش به عنوان دین در کنار ادیان ابراهیمی نقش داشت.

این مدرس دانشگاه سپس به فعالیت اسلام‌شناسان کلاسیک اشاره کرد و گفت: از دهه ۷۰ مطالعات اسلامی مربوط به اسلام‌شناسان آغاز شد. آن‌ها  گروه بسته‌ای بودند که همه کشورهای اسلامی و فعالیت‌های اسلامی را مورد مطالعه قرار دادند. شرق‌شناسان یک دانش تخصصی ارایه می‌دادند و ضرورت داشت به چند زبان ترکی، عربی و فارسی تسلط داشته باشند. آن‌ها  با مردم آشنایی نداشتند و مردم نیز آشنایی با تفکر شرق‌شناسان نداشتند. همچنین شرق‌شناسان ارتباطی با جریان روشنفکری جامعه نداشتند و آن‌ها  در یک جامعه آکادمیک غرق شده‌بودند و با دیگر گروه‌های آکادمیک هم ارتباط برقرار نمی‌کردند. یعنی کاملاً بی‌ارتباط با متن جامعه بودند. دانش شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی به علوم اجتماعی بی‌تفاوت بود و بنابراین، دانشی که شرق‌شناسان تولید می‌کردند خاص خودشان بود.

وی عنوان کرد: از دهه ۷۰ نخستین نشانه‌‌های گرایش اسلامی به نیروی سیاسی با حضور اخوان‌المسلمین، القای حکومت و جریان‌های جنبش‌های اسلامی در کشورهای استعماری مشاهده شد و این تحولات حضور اسلام را  به یک واقعیت اجتماعی بدل‌کرد. عوامل دیگری مانند پراکندگی جمعیت مسلمانان در کشورهای جهان، اسلام را به یک پدیده اجتماعی بدل کرد و  پس از این‌که زنان، جوانان و مهاجران به اسلام توجه نشان دادند، اسلام به یک موقعیت اجتماعی دست‌یافت و بسیاری از افراد به سراغ اسلام رفتند.

وی ادامه داد: پس از رکود فعالیت اسلام‌شناسان کلاسیک؛ سیاستمداران و جامعه‌شناسان وارد عمل شدند و تشیع و اسلام موقعیت متفاوتی پیدا کرد. تشیع به مطالعه علمی تبدیل شد، اما تشیع دوازده امامی همچنان در انزوا بود، زیرا بیشتر محققان به جوامع سنی می‌پرداختند و به شیعه به عنوان یک نحله بی‌توجه بودند اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تشیع وارد حوزه مطالعاتی شد و به سبب ارتباط شیعه با تصوف، اسلام‌شناسان را به خود جلب کرد. به عنوان نمونه «لویی ماسینیون» روی سه شخصیت شیعی حلاج، سلمان و حضرت فاطمه(س) کار کرد.

شریعتی سپس به «کتاب اسلام ایرانی» اشاره کرد و افزود: کتاب «اسلام ایرانی» اثر «هانری کربن» در حوزه تشیع و توسط یک غیرشیعی غیرمسلمان نوشته شده‌است. تشیع در اثر «کربن» به «امام‌شناسی» به عنوان یکی از دو رکن اساسی تشیع تقلیل می‌یابد و «عدالت» کاملاً نادیده گرفته می‌شود. این کتاب که یکی از منابع مهم آکادمیک بود با تشیع جامعه خودش متفاوت بود.

وی مطالعات دکتر «علی شریعتی» را نخستین مطالعات شیعی در این دوره نامید و یادآور شد: دکتر شریعتی رویکرد اجتماعی به تشیع داشت. متون شریعتی دو ویژگی دارند. نخست اصلاح‌گری دینی به عنوان یک مومن که خود را از درون نقد می‌کند و دوم، نقد اجتماعی که تحلیل جامعه‌شناختی دارد و برخلاف «کربن» شریعتی بر مفهوم عدالت تاکید دارد.

این جامعه‌شناس، درباره طرح جامعه‌شناسی دین در جامعه گفت: پس از مطرح شدن تشیع به عنوان یک ضرورت، به آن بی‌توجهی شد و ما شاهدیم که بیشتر آثار این حوزه، رویکرد اعتقادی، فلسفی، فقهی و عرفانی دارند و رویکرد اجتماعی را کمتر شاهدیم.

به گفته این استاد دانشگاه، جامعه‌شناسی تشیع جدا از تعریف جامعه‌شناسی دین نیست. جامعه‌شناسی دین گرایشی در جامعه‌شناسی است که سهم عناصر غیربومی مانند سهم خانواده، قومیت، جغرافیا و طبقه را بررسی می‌کند. 

وی با اشاره به این‌که طرح چند نکته در پرداختن به جامعه تشیع ضرورت دارد، افزود: نخست، بحث «ترمینولوژی» یعنی جدل نامگذاری است که جدلی جدی محسوب می‌شود و بیان می‌کند که ما از شیعه سخن بگویم یا از تشیع؟ وقتی می‌گوییم شیعه، یکپارچگی اعتقادی به وجود می‌آورد، در حالی که جامعه‌شناسی کشورهای عربستان، ایران و افغانستان متفاوت است. لازم است توجه کنیم وقتی از شیعه حرف می‌زنیم باید واقعیت‌های تاریخی آن را در نظر بگیریم.

وی عنوان کرد: در سطح دوم، در خود تشیع ما با تکثر سنت‌های علمی روبه‌روییم. در تشیع، سنت فقهی، کلامی، عرفانی و فلسفی داریم که این‌ها سنت‌های متفاوتی‌اند که در درون یک مکتب شکل گرفته‌اند. نکته سوم این‌که شناسایی حوزه‌های جامعه‌شناسی تشیع یک چالش جدی است. حوزه‌هایی که جامعیت دارند، امامت، روحانیت، عزادارای‌ها و زیارت است و همچنین بحث محدودیت‌های مطالعات جامعه‌شناسی دین مطرح است، چنان‌چه «بوردیو» می‌گوید که «آیا همه چیز قابلیت تحلیل جامعه‌شناسی دارد؟» در تشیع مشکل تفکیک سنت‌های ظاهری و باطنی داریم و فقط می‌شود عینیت‌ها را مشاهده کرد، زیرا ما نمی‌توانیم به عنوان مثال، جامعه‌شناسی ایمان داشته باشیم. این محدودیت‌ها در جامعه‌شناسی تشیع باید بررسی شود.

 ***

متن کامل و پیراسته سخنرانی دکتر سارا شریعتی به زودی توسط پایگاه تخصصی «جامعه‌شناسی تشیع» منتشر خواهد شد.