گذر از فردیت در پژوهش

 سخنرانی عمادالدین باقی* در نشست رونمایی کتاب‌شناسی انتقادی جامعه‌شناسی تشیع

یکشنبه31اردیبهشت 1396

انجمن جامعه‌شناسی ایران در دانشکده علوم اجتماعی

به نام آنکه هستی نام از او یافت

فلک جنبش، زمین آرام از او یافت

ضمن سلام و تبریک پیروزی همبستگی بر گسستگی و سپاس از حضور سروران ارجمند، من در دو محور صحبت می‌کنم. یکی درباره اهمیت کتاب «کتابشناسی انتقادی جامعه‌شناسی تشیع» و دوم درباره یک ابهام نظری.

 

درباره این اثر

و اما درباره این اثر غیر از جنبه‌های محتوایی یکی از ویژگی‌های آن که در تاریخ پژوهش ماندگار خواهد شد جمعی بودن است. ما کار پژوهشی و تولید فکری جمعی در تاریخ تحقیق و نگارش مان نداریم یا انقدر اندک است که مصداق ضرب المثل «النادر کالمعدوم» می‌شود. البته کارهایی مانند کتاب «محمدخاتم پیامبران» که مرحوم مطهری با همکاری دکتر شریعتی فراهم اوردند یا کتاب «مرجعیت و روحانیت» در سال‌های پیش از انقلاب موجود است که تالیف فردی نیست اما مجموعه مقالات است و نمی‌توان آن را مثال و مصداق تولید جمعی دانست. پژوهش جمعی شبیه بازی فوتبال است که هم تقسیم کار وجود دارد و هم اینکه در تمام اجزای بازی و برد و باخت همه مشارکت دارند و سهیم هستند.

به گمانم ثبت تجربه این کار جمعی می‌تواند الگویی باشد برای اجرای پژوهش‌های دیگر چه در حوزه جامعه‌شناسی دین چه گروه‌های دیگر جامعه‌شناسی و چه رشته‌های دیگر علوم انسانی. به همین دلیل بهتر بود گزارشی که درباره این تحقیق توسط یکی از محققان پروژه در مجله چشم‌انداز چاپ شده است در همین کتاب می‌آمد یا پیوست می‌شد در حالی که آقای رضوی در مقدمه‌ای که نوشته‌اند به آن ارجاع داده‌اند ولی باید در خود کتاب در دسترس قرار می‌گرفت.

چون اینجا محفل جامعه‌شناسان است از نگاهی دیگر به گمان من این دستاورد نسل جدیدی است که آمادگی گذر از فردیت در پژوهش و تبدیل کردن «من» ‌ها به «ما» در آن بیشتر است. این کتاب در تحلیل تفاوت نسل‌های دانشگاهی می‌تواند جایی را به خود اختصاص دهد.‌ترویج الگوی مطالعات و پژوهش‌های جمعی از پایه‌های ضروری 1-جهش کیفی تحقیقات در ایران و 2- شکل دهی خرد جمعی است.

 به همین دلیل است که این اثرشایسته تبریک است و من به تک تک دست اندر کارانش تبریک می‌گویم که نقطه عطفی را ساخته اند.

در تکمیل این سخن بایست بیفزایم که محققان این گروه نیز افرادی واجد صلاحیت‌های عالی بوده اند. خانم دکتر سارا شریعتی که خود از اساتید و راهنمای گروه بوده‌اند اما همکاران گروه نه در حد دانشجو که محققانی فرهیخته بوده اند. دست کم تعدادی مانند آقای کمال رضوی و آرمان ذاکری که پایان نامه کارشناسی ارشد شان را مطالعه کرده‌ام و همان زمان مطالعه آن‌ها را در حد یک کتاب ارزشمندی که باید به بازار اندیشه و کتاب عرضه شود یافتم. و آقای مهدی سلیمانیه، آقای علی اشرف فتحی و آقای محسن حسام مظاهری که آثار قلمی هرکدام شان درخشش امیدی برای آینده و حتی همین امروز جامعه‌شناسی در ایران است. بقیه این بزرگواران هم به دلالت مقالات انتقادی شان در این کتاب و کارنامه‌ای که از انها در پایان کتاب ارائه شده است در چنین جایگاهی قرار دارند.

اگر بپذیریم این کتاب جزو اولین هاست و یک کار تاسیسی است طبعا همیشه در اولین کارها اشکالاتی محتمل است در آخرین‌ها هم اما اینجا بیشتر توجه من بر مزیت‌های اثر است.

 

یک ابهام نظری

این کتاب دارای انتقاداتی جدی است. از جمله در نقدی که بر کتاب خود من نوشته‌اند با وجود کوتاه بودنش اما سه انتقاد را مطرح کرده که برای من مفید بوده و در چاپ جدید کتاب آن را بازنگری کردم اما درباره یکی از نقدها هنوز نتوانسته‌ام متقاعد شوم و آن هم خطای ناهمزمانی تئوری‌های جامعه‌شناسی با رویداد مورد مطالعه است. یکی از نکات مهم این است که برخی می‌پندارند که نظریه‌های جامعه‌شناسی مدرن هستند و برای مثال نمی‌شود از جامعه‌شناسی عاشورا سخن گفت. این مسئله را در همین کتاب نیز تحت عنوان خطای ناهمزمانی در استفاده از مفاهیم جامعه‌شناختی یعنی استفاده از مفاهیم مدرنی چون جامعه، طبقه، اشراف، جنبش، راسیونالیسم و غیره برای واقعه‌ای در قرن اول در کناره رود فرات یاد کرده اند. این مسیله مهمی است که باید روشن شود. من معتقدم که به چند دلیل می‌شود نظریه‌های جامعه‌شناسی را با وجود اینکه از مفاهیم مدرن هستند در تحلیل گذشته به کار بست. در اینجا بخاطر محدودیت زمان به اجمال به آن‌ها اشاره می‌کنم تا مورد ارشاد صاحب نظران قرار گیرد:

1-مسئله ناهمزمانی تئوری و واقعه فقط یکی از نظریه‌ها در جامعه‌شناسی است. آلفرد شوتس در بحث از حیطه‌های مطالعه جامعه‌شناسی و تفکیک قلمرو «گذشته» ، «حال» و «آینده» ، معتقد است از آنجا که گذشته خارج از قلمرو تجربه است امکان مطالعه علمی ندارد، آینده نیز هنوز به وجود نیامده و فقط حال است که می‌تواند مورد مطالعه تجربی قرار گیرد. درست است که «گذشته» از قلمرو تجربه بیرون است اما ریمون آرون از تجربه ذهنی می‌گوید. ماکس وبر هم می‌گوید پس از تحلیل رویداد منحصر به فرد تاریخی و سوابق آن باید با تجربه‌ای ذهنی فرض کرد که چگونه می‌شد اگر یکی از عناصر سابقه این رویداد صورت نمی‌گرفت یا به نحوی متفاوت صورت می‌پذیرفت» اگر‌های تاریخ یعنی همین که ما می‌توانیم با یک تجربه ذهنی فرض کنیم اگر فلان متغیر نبود یا به گونه دیگری بود چه می‌شد. پس می‌شود تئوری‌ها را به گذشته تعمیم داد.

2- کنش انسانی را نمی‌توان منقطع از ساختار بیولوژیکی انسان دانست بلکه کنش انسان در ادامه آن و برخاسته از ساختار بیولوژیکی او است. هرچه زمان گذشته باشد و جامعه دچار تغییرات ساختی و فرهنگی شده باشد اما ساختار زیستی و عصبی انسان‌ها همواره همسان بوده و درنتیجه واکنش به محرک‌ها نیز همسان و فقط ابزار آن متفاوت است. این ابزار بخاطر تکامل فنی و فرهنگی پیچیده‌تر می‌شوند. رفتارسیاسی و اجتماعی چنان مشابهت دارد که قواعدی که در 1400 سال پیش و یا 3هزار پیش برای کنش فردی و جمعی وجود داشته هنوز هم تکرار پذیر است. لذا وقتی امام علی هم درباره دلایل زوال یک حکومت سخنی می‌گوید امروز هم همان دلیل یا قاعده صدق می‌کند. پس وقتی «کنش» که مورد مطالعه و استناد نطریه‌ها است در ادوار مختلف مشابه باشد نظریه قابل تعمیم می‌شود.

3- ادعای اینکه نظریه‌ها عطف به ماسبق نمی‌شود جامعه‌شناسی را و بطور کلی نظریه پردازی را نازا می‌کند چون تاریخ چیری نیست جز جامعه‌های مکرر. تاریخ بزرگترین آزمایشگاه اجتماعی و علوم انسانی و اجتماعی است.

4- برای اینکه میزان نادرستی منع عطف به ما سبق کردن نظریه‌ها روشن شود ناگزیر از توسل به یک تشبیه هستم. برای مثال در علم حقوق اصل برایت به عنوان یک اصل عقلایی و فرازمانی و فرامکانی و فرامذهبی شناخته می‌سود اما تاکنون شنیده‌اید که کسی بگوید این اصل عطف به ماسبق نمی‌شود و فقط از زمانی که شناخته شده معتبر است؟ بله نمی‌شود مردگان را از قبر بیرون کشید و دوباره محاکمه کرد اما اعتبار اصل برائت که تاریخ مصرف نمی‌خورد. در جامعه‌شناسی هم اگر نظریه‌ای استوار شناخته شد درست است که نمی‌توان جوامع پیشین را زنده کرد و نظریه را درباره شان تست کرد اما می‌توان در تحلیل تحولات اجتماعی گذشته از این نظریه‌ها کمک گرفت. حقوق بشر امری مدرن است اما آیا نمی‌توان مفاهیم آن را در تحلیل گذشته عطف به ماسبق کرد؟ بگذریم که من معتقدم شالوده‌های حقوق بشر مدرن هم در سنت است.

5- در یکی از نقدهای مندرج در کتاب شناسی جامعه‌شناسی تشیع می‌گوید نمی‌توان از سخنان پیشوایان دین و احادیث به عنوان سندی برای تحلیل واقعه استفاده کرد اما به گمان من اساسا برخی از سخنانی که ما تحت عنوان حدیث می‌شناسیم و به آن بلحاظ اعتبار گوینده اش جنبه قدسی داده شده، این قدسیت بخشی در زمان صدور کلام نبوده است بلکه از هنگامی که مقام عصمت برای ائمه به میان آمد و احادیث تالی تلو کتاب مقدس شدند چنین مسئله‌ای رخ داده است. این احادیث اگر در فقه مورد استناد قرار گیرند شخصیت گوینده و جنیه قدسی اش محفوظ است اما اگر ما به عنوان جامعه‌شناس نه فقیه، لباس تقدس را از تن این سخنان بپیراییم آنگاه جلوه‌های تازه‌ای از آن به دست خواهیم آورد از جمله اینکه اساسا برخی از این احادیث ماهیتا گزاره‌های نظری هستند و فرمول‌های تغییر اجتماعی را بیان می‌کنند. برای مثال در کتاب تولد یک انقلاب، بخشی درباره فرمول شکل گیری تحولات اجتماعی است. در این قسمت آمده است که به عنوان یک جامعه‌شناس چه به اصل موضوع باور داشته یا نداشته باشیم روایات مربوط به امام زمان بیانگر فرمول تغییرات اجتماعی اند. «علایم فراوانی در مورد ظهور امام موعود، در روایات شیعه ذکر گردیده است. بیان علایم نیز دقیقاً به همان معنایی است که در مورد مقدمات انقلاب گفته شده است. ممکن است پاره‏ای از مقدمات، شکل گرفته باشند، پاره‏ای در شرف تکوین و نطفه پاره‏ای از آن‌ها بسته نشده باشد و یا اینکه همه مقدمات، فراهم گردیده باشند ولی هرگاه تحت شرایطی تألیف شدند، ظهور بزرگ به عینیت و وقوع بپیوندد. ذکر علایم ظهور در روایات نیز می‏تواند، بیانگر این معنا باشد که در تفکر اجتماعی کلاسیک، نیز هیچ انقلابی بدون مقدمات و عوامل‌ترکیب شده قبلی وقوع نمی‏یابد و این دقیقاً نگرش علمی به انقلاب امام موعود در روایات است و معلوم می‏کند که تحولات اجتماعی قابل پیش‏بینی است. با توجه به اینکه آن قسمت از علایم و نشانه‏ها که به زندگی اجتماعی مربوط می‏شوند، مانند: رواج ظلم و جور و رواج فساد و ظهور دجّال، (یعنی فریبکاری و حاکمیت دروغ و نیرنگ) ، که ما می‌دانیم هرجا ظلم و تبعیض طبقاتی به وجود آمد فریب هم باید در کنار آن به وجود‌اید تا وضع موجود را پذیرفتنی نماید. در حقیقت، اینها در حکم علل و مقدمات حوادث مهم بعدی می‏باشند، لذا آنچه به عنوان نشانه‏های ظهور، در روایات درج گردیده، در واقع شبیه قانونمندی‏ها، فرمول‏ها و نشانه‏هایی در مورد انقلابات اجتماعی و یک تئوری عام برای انقلابات است، که هرگاه این مقدمات به نحو اتم و اکمل فراهم آیند، اراده خداوندی تعلق می‏گیرد که ظهوری و انقلابی واقع شود» (ص62)

نمونه دیگر سخنی از امام علی درنهج البلاغه است که برای چند نفر عبارت فارسی آن را خواندم و پرسیدم از کیست؟ یکی می‌گفت از جان لاک و دیگری می‌گفت از ولتر و یکی از منتسکیو و یکی هم متعلق به یکی از شخصیت‌های معاصر ایرانی می‌دانست. امام علی که می‌گوید: امام علی (ع) : مدیریت بی‌کفایت و ظالمانه موجب مهاجرت نخبگان و قیام مسلحانه مردم می‌شود.

امیرالمؤمنین امام علی (ع) در نامه‌ای به‌یکی از استانداران خود نوشت: «عدالت را اجرا کن و از زورگویی (بیراهه‌روی) و ستمگری بپرهیز؛ زیرا زورگویی‌ (و مدیریت فاقد کفایت) مردم را به‌ترک وطن وا می‌دارد و ستمگری، مردم را به‌قیام مسلّحانه می‌کشاند؛

اِستَعمِلِ العَدلَ و َاحذَرِ العَسفَ وَالحَیفَ فَاِنَّ العَسفَ یعودُ بِالجَلاءِ وَالحَیفَ یدعوا اِلَی السَّیفِ.» (نهج‌البلاغه، حکمت، قصار۴۷۶)

آیا تاکنون کسی گفته است که نظریه این خلدون چون قدیمی است یا او متعلق به عصر ماقبل مدرن است شایسته موزه نظریه هاست. یا درباره نظریات افلاطون و ارسطو که متعلق به یونان باستان هستند و یا نظریه‌های گروسیوس و ماکیاولی چون متعلق به قرن 15و16 بوده اند؟ نظریه تا زمانی که روایی دارد می‌تواند پایایی داشته باشد مانند همان نظریه امام علی. لذا در فصلی از جامعه‌شناسی کوفه به بیان یکی از فرمول‌های تغییر اجتماعی و مدل تحلیلی تغییر اجتماعی در سوره والعصر پرداخته‌ام و این غیر از روشی است که برخی سعی می‌کنند معادل هرنظریه‌ای یک روایت یا آیه بیاورند تا بگویند عین این نظریات در اسلام وجود دارد پس نتیجه متافیزیکی بگیرند.

از اینکه مصدع اوقات شدم پوزش می‌خواهم.

* پژوهشگر جامعه‌شناسی دین و عضو گروه دین انجمن جامعه‌شناسی ایران، نویسنده کتاب‌های «جامعه‌شناسی قیام امام حسین و مردم کوفه» و «جامعه‌شناسی روحانیت».

تماس با ما

این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

www.socio-shia.com