تصویرسازی کاریکاتوری قرآن؟ تحول رابطه هنر و اسلام شیعی در موقعیت پساانقلابی

در ماه رمضان امسال(96)، شهرداری تهران، مجموعه تبلیغات خود را در سطح شهر با عنوان «سبک زندگی قرآنی» اجرا کرده است. این مجموعه، شامل بنرهای بزرگی است که مفاهیم قرآنی را با تصویرسازی بیان کرده اند. نکته ی مهم این است که تعداد زیادی از آیات قرآن، با "کاریکاتور" تصویر شده و در سطح شهر نصب شده اند. حدود یک هفته از نصب این بنرها در سطح شهر گذشته و هیچ اعتراضی به این بنرها صورت نگرفته است. این نشانه‌ای از یک تغییر است. تغییر نسبت هنرها و اسلام شیعی. ادعای من این است که این تغییر، شاید تنها در موقعیتِ خاص امروز ایران میسر بود: جایی که نهاد رسمی دین به حکومت رسیده باشد.

در قدم اول بگذارید کمی متوجه بزرگی اتفاق رخ داده شویم. یکی از راه‌ها در جامعه شناسی برای فاصله گیری از نگاه عادی به پدیده، حرکت دادن آن در "زمان" و "مکان" است.
بیایید فرض کنیم که این اتفاق در مکان دیگری از کشورهای اسلامی رخ داده بود: آیاتی از قرآن، به شکل کاریکاتوری در سطح شهر نصب شده بود. کافی است به عربستان، مصر، پاکستان یا حتی کشورهایی که مسلمانان در آن در اقلیت هستند - مثل کشورهای اروپایی - فکر کنیم. نتیجه مشخص است. چه بسا که خونهایی در اعتراض به این تصاویر ریخته میشد. ماجرای کاریکاتورهای دانمارکی و ... هنوز در خاطره‌ها زنده است.
بیایید فکر کنیم که این اتفاق، "در زمان" دیگری رخ داده بود؛ در دوره‌ای دیگر. مثلاً فرض کنیم که این اتفاق، در پایتخت، در زمان پهلوی دوم توسط حکومت رخ داده بود و آیاتی از قرآن با کاریکاتور تصویرسازی شده بود. تقریباً مطمئن هستم که بسیاری از مراجع تقلید در این مورد موضع میگرفتند و چه بسا کار به اعتراضات خیابانی میکشید.
اما امروز، این اتفاق، در سال سی و هشتم حکومت پساانقلابی اسلامی و در پایتخت آن و توسط یکی از نهادهای فرهنگی خود حکومت و در ماه رمضان اتفاق افتاده است. اما هیچ اعتراضی نه از سوی مراجع و نه از سوی جامعه به آن صورت نمیگیرد. چرا؟ پاسخ از نظر من، تغییر نسبت "هنرها، حکومت دینی و اسلام شیعی" است. تغییر نسبتی که تنها دردوره حکومت اسلامی میسر بود.
قبل ترها، جایی در تحقیقی با عنوان "مراجع و هنرها" نوشته بودم: "احساس نیاز و استفاده‌ی حکومت دینی از ابزار هنری برای تبلیغات، خود به مشروعیت هر چه بیشتر هنرها دامن زد: شکل‌گیری جشنواره‌های هنری با مضامین هنر عاشورایی، تئاتر رضوی، هنر متعهد، هنر قدسی و مانند آن، تحت تأثیر همین مشروعیت‌بخشی به استفاده از هنر در جهت اهداف مد نظر نظام است...پس از درگذشت امام خمینی و آغاز رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نیز به نظر می‌رسد روند کلی پذیرش هر چه بیشتر هنر در ساحت اجتماعی و حتی استفاده از هنر به عنوان یک ابزار کارآ در جهت اهداف مد نظر نظام ادامه داشته‌است[۱].
این اتفاق مهم، حداقل محصول سه تغییر مهم است: عمومی شدن هنرها در جامعه (دموکراتیزاسیون هنر) از یک سو، احساس نیاز حکومت دینی به ابزارهای هنری برای مشروعیت بخشی و همچنین افزایش اثرگذاری هنرها در سطح جهانی.

روزی که تتلو، روی عرشه کشتی نظامی ارتش ایران، در دفاع از رویکرد رسمی به انرژی اتمی ترانه رپ خواند، توجه‌ها به رابطه ی شخصی او و حکومت جلب شد. اما کاریکاتورهای قرآنی پایتخت و تحولات دیگر نشان از تغییر عمده ی غیرشخصی دیگری دارند: نسبت حکومت دینی و هنرها تغییر کرده است. تغییری که چه بسا نسبت هنرها و نهاد رسمی تشیع (مرجعیت) را نیز در طولانی مدت دچار تحول نماید.
 

[۱] پژوهشی را که برای پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت ارشاد با عنوان "مراجع و هنرها: نگاهی اجتماعی به موقعیت هنرها در فتاوا و استفتائات مراجع تقلید شیعه" در سال ۹۵ زیر نظر خانم دکتر شریعتی با بررسی اجتماعی تمامی فتاوا و استفتائات مراجع در مورد هنرها انجام دادم اما ظاهراً تصمیم گرفته شده‌است که منتشر نشود...