کتاب «روحانیت و قدرت؛ جامعه‌شناسی نهادهای دینی»

 

«روحانیت و قدرت؛ جامعه‌شناسی نهادهای دینی» عنوان کتابی است که مشتمل بر پژوهش‌ها و مقالاتی با سویه‌ی تاریخی ـ جامعه‌شناختی درباره‌ی روحانیت و مرجعیت می‌باشد.

این کتاب مشتمل بر مجموعه‌ای از پژوهش‌ها و مقالات حول موضوع روحانیت است. فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی سید جمال‌الدین اسدآبادی، حضور علما در انقلاب مشروطه، نوگرایی‌ها و صف‌آرایی‌های درون روحانیت، مرجعیت و دموکراسی و نهایتاً دادگاه ویژه‌ی روحانیت موضوعات فصل‌های این کتاب را تشکیل می‌دهند که هر یک متشکل از یک یا چند پژوهش یا مقاله می‌باشند. یکی از برجسته‌ی این کتاب، مقاله‌ی «مثلث روحانیت، قدرت، اخلاق» می‌باشد. این مقاله مبنای خود را بر این فرضیه نهاده است که علی‌رغم آنکه در غرب پس از وقوع رنسانس، مقوله‌های روحانیت، مذهب و اخلاق از هم تفکیک شده‌اند، در مشرق‌زمین، مثلث روحانیت، مذهب و اخلاق همچنان پیوندی ناگسستنی دارند؛ در نتیجه، فروریختن یکی از این سه، سبب فرو ریختن سایر ارکان نیز می‌گردد و به هر نسبت که از اعتبار و ارزش اجتماعی روحانیت کاسته شود، باورهای دینی، عقاید مذهبی و معیارهای اخلاقی نیز دچار تزلزل و سستی می‌گردند. این مقاله در ادامه ی بحث خود، به آزمون تحلیلی و اشاره‌وار فرضیه‌ی مذکور در تمدن غرب پرداخته و سپس با بازخوانی تجربه‌ی انقلاب مشروطه و نهضت ملی کردن صنعت نفت در ایران، دوران متاخر (تجربه‌ی جمهوری اسلامی) را از منظر فرضیه‌ی مذکور مورد پرسش قرار داده است. نویسنده، دستیابی به نظریه‌ای جامعه‌شناختی از رهگذر آزمون فرضیه‌ی فوق را مستلزم مطالعه‌ای کتابخانه‌ای و اکتفا به روش مشاهده و مصاحبه دانسته است و با عطف توجه به شرایط جامعه‌ی ایران، استفاده از روش‌هایی نظیر پیمایش و پرسشنامه را ناکارآمد و ممتنع خوانده است.

در فصل سوم این کتاب نیز طی مقاله‌ای مستند با عنوان «دفاع از مرجعیت: چه کسی به روحانیت حمله می‌کند؟»، نویسنده به بررسی سیر نزول موقعیت مرجعیت در ایران در بیست سال اخیر پرداخته و تعرضات و هتاکی‌های بی‌سابقه علیه چهارده تن از مراجع تقلید و علمای برجسته در طی این دوران را به عنوان شاخصی از سیر نزولی فوق عنوان نموده است. در این مقاله، نویسنده ابتدا به معرفی جایگاه، مبارزات و فعالیت‌های چهارده مرجع تقلید مذکور در ایران پرداخته و در ادامه به طور مستند به بیان تعرضات و اهانت‌ها به این مراجع در طی بیست سال گذشته پرداخته است. در پایان این مقاله با اشاره به تضییقات ایجادشده برای مراجع منتقد آمده است: «سنت حوزه‌های شیعه، اجتهاد آزاد، تقابل آرا، تکثر مرجعیت، استقلال از حکومت و انتقاد از آن بوده است. اما این سنت، امروزه به محاکمه کشیده می‌شود و انتقاد از صاحب منصبان، مکافاتی سنگین در پی دارد. آیا در این صورت مرجعیت می‌تواند به مثابه‌ی یکی از ارکان خودجوش اجتماعی در حیطه‌ی جامعه‌ی مدنی ایفای نقش کند؟». این مقاله از جهت بازنمایی مناسبات مرجعیت با حکومت در طی بیست سال اخیر و زیر سوال رفتن جایگاه و منزلت مراجع تقلید از جانب صاحبان قدرت و همچنین داده‌های مستند ارائه‌شده در این خصوص برای مرجعیت‌پژوهی واجد اهمیت است.

در نهایت، مقاله‌ی «ماهیت دموکراتیک نهاد مرجعیت» که در فصل چهارم این کتاب منتشرشده، به جهت بررسی و صورت‌بندی نسبی مرجعیت در جایگاه یک نهاد مدنی مبدعانه و واجد تازگی است.

 

باقی، عمادالدین(۱۳۸۳)، روحانیت و قدرت: جامعه‌شناسی نهادهای دینی، تهران: نشر سرایی، چاپ اول.