حضور جامعه‌شناسی تشیع در چهارمین همایش ملی «پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران»

 چهارمین همایش ملی «پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران» در روزهای پایانی هفته‌ی جاری (5 تا 7 دی 96) توسط انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار خواهد شد. به گفته‌ی شیرین احمدنیا، دبیر علمی این همایش، به طور کلی ۳۰۶ چکیده مقاله برای همایش ارسال شده که ۱۹۴ چکیده به محور عمومی و ۱۰۲ چکیده به محور ویژه همایش اختصاص دارد. همچنین حدود ۲۰۰ سخنرانی در دو روز برگزاری این همایش انجام میشود که ۶۰ سخنرانی به محور نابرابری و عدالت اجتماعی اختصاص دارد.

بر اساس کتاب چکیده مقالات این همایش که توسط انجمن جامعه‌شناسی و کمیته‌ی برگزاری همایش منتشر شده، هفت مقاله از مجموعه حدود 300 مقاله‌ی ارسالی به این همایش، مرتبط با موضوعات و پرونده‌‌های جامعه‌شناسی تشیع بوده‌اند که چکیده‌ی این مقالات از کتاب مذکور برای علاقمندان نقل میشود. لازم به ذکر است که تعدادی از مقالات مرتبط با حوزه‌ی جامعه‌شناسی دین نیز به این همایش ارائه شده‌اند که موضوعات کلیتر و کلان‌تری را در برمیگیرند.

 

معرفی کتابشناسی انتقادی جامعه شناسی تشیع

فاطمه لطفی[1]

جامعه‌شناسی تشیع یکی از شاخه‌های مهم جامعه‌شناسی دین است. توجه به شیعی بودن جامعه ایران، مطالعات این حوزه را از اهمیتی دو چندان برخوردار میکند. با این وجود، هنوز هم این حوزه مطالعاتی یعنی مطالعه با رویکرد اجتماعی به امر دینی و زیست دینی مردم در جامعه شناسی ایران، جایگاه خود را پیدا نکرده است. گروه مطالعاتی جامعه شناسی تشیع، متشکل از جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران علوم اجتماعی بر اساس دغدغه‌ی مشترک اعضای آن مبنی بر کمرنگ بودن رویکرد جامعه شناختی به تشیع در جامعه شناسی ایران، شکل گرفت و ضرورت اتخاذ رویکردی اجتماعی برای مطالعه‌ی دین جامعه‌ی خود را فلسفه‌ی تأسیس اش قرار داد. بر این اساس، هدف این گروه، معرفی پژوهش‌های اجتماعی در حوزه‌های مختلف مربوط به جامعه شناسی تشیع است. از آنجا که اولین گام در هر پژوهش علمی منبع شناسی است، شناسایی کلیه آثار تولید شده در این حوزه در ایران که در کتابخانه ملی موجود است، موضوع کار گروه مطالعاتی جامعه شناسی تشیع قرار گرفت. با ملاک قرار دادن آثار موجود در کتابخانه‌ی ملی ایران و محدود کردن حوزه‌ی جست وجو به کتب چاپ شده به زبان فارسی، صدها اثر شناسایی و مورد بحث و بررسی قرار گرفت. میتوان مهم‌ترین حوزه‌های جامعه شناسی تشیع را بدین شرح برشمرد: تاریخ اجتماعی تشیع، روحانیت و مرجعیت، تشیع، سیاست، قدرت، مناسک (اعیاد و عزاداری ها)، انتظار و مهدویت، باطنیگری، عرفان و تصوف، زیارت و مکان‌های مذهبی، ادبیات و هنرهای شیعی، فراحوزه امامت و عدالت.

با توجه به ابعاد مختلف فلسفی، عرفانی، کلامی، فقهی و... حوزه‌های فوق، آثاری که توسط "جامعه‌شناسان" تولید شده و از نظریات و روش‌های علوم اجتماعی بهره گرفته بودند، ذیل الگویی واحد مورد بررسی و نقد قرار گرفتند و مطالعات نظری محض، وقایع نگاریهای تاریخی، مباحث کلامی و دیگر شاخه‌های علوم اسلامی رایج در حوزه‌های علمیه شیعه که جهت گیری اصلی آن ها، تبلیغی، تجویزی و ارزش مدارانه بود، مورد سنجش نشدند برونداد این کار پژوهشی کتاب «کتابشناسی انتقادی جامعه شناسی تشیع» است.

در مقاله حاضر قصد داریم نتایج حاصل از کار تحقیقاتی را که در این کتاب بیان شده، به عنوان یکی از دستاوردهای پژوهش اجتماعی در حوزه جامعه شناسی دین مطرح نماییم. به طور کلی نتایج حاکی از آن است که آثاری که با رویکرد اجتماعی به تشیع پرداخته‌اند بسیار اندکند و آثاری که میتوان تحت عنوان «جامعه‌شناسی تشیع» نامگذاری کرد، از نخستین‌ها به شمار میآیند و از این جهت در این حوزه‌ی تحقیقاتی پیشگام قلمداد میشوند. هم چنین در میان حوزه‌های نُه گانه، مطالعات مربوط به حوزه‌ی «تاریخ اجتماعی تشیع» و «مرجعیت و روحانیت»بیشتر آثار را به خود اختصا داده و با فاصله‌ی زیادی بر دیگر حوزه‌های مطالعاتی غلبه دارند.

 

روایت زندگی حوزویان: سُنّت یا نُدرَت؟

نسبت‌شناسی اجتماعی سنت «شرح‌حال‌نویسی» با پدیده‌ی «خود/ زندگینامه‌نویسی» حوزویان

مهدی سلیمانیه[2]

منابع موجود از روایت زندگی عالمان دینی اسلامی، وجهی پارادوکسیکال را نشان میدهد؛ از یک منظر، سنت «شرح‌حال‌نگاری اسلامی» با شاخه‌های متعدد و تاریخچه‌ی بیش از هزارساله‌اش ذهن پژوهشگر را به خود جلب میکند: شاخه‌های متنوعی چون «سیره‌نگاری» ، «صحابینگاری» ، «مغازی» ، «مقتل‌نگاری» ، «رجال حدیث» ، «طبقات» ، «تراجم» ، «موالید و وفیات» ، «تذکره‌ها» و ده‌ها شکل دیگر پیش روی پژوهشگر قرار میگیرند که همگی وجهی روایت‌گونه از زندگی عالمان و شخصیت‌های دینی را در خود دارند. از سوی دیگر، اشکال دیگری از روایت نظیر «زندگینامه‌نویسی» و به خصوص «خودزندگینامه‌‌نویسی» در میان روایت‌های زندگی تا دوره‌ی معاصر به ندرت در مورد شخصیت‌های دینی موجود بوده‌است.

وضعیتی که محقق اجتماعی را با چنین پرسش‌های اساسی مواجه میسازد: تمایزات اجتماعی اشکال متنوع روایت از زندگی در سنت شرح‌حال‌نگاری چگال اسلامی با انواع جدیدتر روایت نظیر زندگینامه‌نویسی و خودزندگینامه‌نویسی چیست؟ سنت شرح‌حال‌نگاری اسلامی علیرغم چگالی و وسعتش، چه مواردی را از زیست افراد مورد روایت‌اش ناگفته گذاشته‌است؟ موانع اجتماعی شکل‌گیری اشکال امروزه ندرتاً موجود از زندگی علماء و محصلین علوم دینی از دل سنت شرح‌حال‌نگاری اسلامی چه بوده‌اند؟

پژوهش حاضر تلاش میکند تا از خلال بررسی ادبیات نه‌چندان وسیع زندگینامه‌پژوهی در مورد شرح‌حال‌نگاری و زندگینامه‌پژوهی علماء و چهره‌های نهاد دین، با محدود کردن پاسخ به شیعیان دوازده‌امامی ایرانی، ابتدا پاسخ‌های تاکنون موجود در این زمینه را شناسایی نماید، پاسخ‌های دارای رویکرد اجتماعی به این پرسش‌ها را استخراج و دسته‌بندی نموده و به گفتگویی انتقادی با این پاسخ‌های تاکنون موجود بپردازد. فراز پایانی این پژوهش، ایده‌هایی مقدماتی در تحلیل نقاط تمایز وضعیت خود/زندگینامه‌نویسی حوزویان در شرایط پساانقلابی جامعه‌ی ایران ارائه خواهد داد.

 

نقد و بررسی پژوهش‌های جامعه‌شناختی موسسات حوزی ـ دانشگاهی

مطالعه‌ی موردی موسسات «آموزشی و پژوهشی امام خمینی» و «شیعه‌شناسی» قم در حوزه‌ی جامعه‌شناسی تشیع

کمال رضوی[3]

طی دهه‌های اخیر و مقارن با مطرح شدن لزوم اسلامیسازی علوم انسانی از سوی برخی محافل حوزوی و پژوهشی نزدیک به حکومت، شاهد روندی موازی از سوی این موسسات هستیم که طی آن کوشیده میشود با ارائه‌ی الگویی ایجابی، پژوهش‌هایی در طراز علوم انسانی اسلامی مفروض این موسسات صورت گرفته و در قالب کتاب نیز منتشر شود. اما نگاهی به این پژوهش‌ها بیانگر آن است که در بسیاری از آن‌ها، سوگیری و ارزشداوریهای غیرمتعارف در عرصه‌ِ علمی در روند انجام پژوهش‌ها، موجب ارائه‌ی تصویری مخدوش از وجهه‌ی علمی این موسسات میشود. استفاده‌ی شکلی و اغلب ابزاری از مفاهیم و نظریه‌های جامعه‌شناسی و ضعف‌های روش‌شناختی در تولیدات این موسسات هویداست. از آنجا که بخش عمده‌ای از تحقیقات این موسسات نیز به مطالعات مربوط به دین ناظر است، دخیل کردن مفروضات الهیاتی و کلامی نیز مزید بر علت شده و بر سوگیریهای ناشی از پیوند با قدرت سیاسی افزوده میشود. بدین‌ترتیب آنچه در نهایت به عنوان دستاورد موسسات مدعی علوم انسانی اسلامی عرضه میشود، فاصله‌ی قابل توجهی با استانداردهای علمی و پژوهشی رایج در دانشگاه‌ها دارد.

در مقاله‌ی پیش رو، ضمن ارائه‌ی تاریخچه‌ای از شکل‌گیری و اهداف دو موسسه‌ی دانشگاهی ـ حوزوی «موسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی» و «موسسه‌ی شیعه‌شناسی قم» با استناد به شماری از کتاب‌های منتشرشده توسط این موسسات در حیطه‌ی جامعه‌شناسی تشیع و بررسی صورت‌گرفته در روش‌های پژوهشی این کتاب‌ها، نارسایی و خلل‌های موجود در برنامه‌ی پژوهشی این موسسات مورد بحث و بررسی قرار گرفته و در پنج محور صورت‌بندی و عرضه میشود.

 

سنخ شناسی هیأت‌های عزاداری در ایران

حسن محدّثی گیلوایی[4] - شعبان علی بهرام پور[5]

در این مقاله صرفاً رئوس یک طرح کلی برای سنخ شناسی هیأت‌های عزاداری مبتنی بر پژوهشی در دهه‌ی 1380 مورد بحث قرار میگیرد. تا پیش از این تحقیق (پژوهشی که متأسّفانه هنوز امکان انتشار نیافته است) وحتّا پس از آن در ایران، بحثِ جامعه شناختی معتبری ناظر به سنخ شناسی هیأت‌های عزاداری دیده نشده است و معدود آثاری که به این موضوع پرداخته اند، محتوای عزاداری در هیأت‌ها را ملاک بحث خود قرار داده‌اند و یا از الگوهایی برای سنخ شناسی هیأت‌های عزاداری سخن گفته‌اند و عملاً سنخ‌شناسی واحد و یکپارچه‌ای برای تمامی هیأت‌های عزاداری فارغ از محتوای عزاداری عرضه نکرده اند.

در این مقاله، با استفاده از معدود مطالعاتی که انجام گشته است، چهار معیار را برای دسته‌بندی هیأت‌های دینی مورد بحث قرار میدهیم. هیأت‌های عزاداری از نظر تعداد بسیار زیاد و از نظر نوع بسیار متنوع اند. تنوع بیش از‌اندازة هیأت‌های دینی ما را وامیدارد که به منظور دسته‌بندی آن‌ها چندین معیار را با هم لحاظ نماییم. براساس مطالعات محدودی که در این باره انجام شده است، از میان ویژگیهای بسیار متنوعی که این هیأت‌ها واجدند، چهار معیار زیر بنیادیتر به نظر میرسد: 1) میزان سازمان یافتگی، 2) نوع اجرای عزاداری در فضا، 3) دوام زمانی / تنوع کارکردی، 4) شمول جمعیتی. این چهار معیار بر جنبه‌های اساسی هیأت‌های دینی دلالت دارند.

اما معیار نخست شکل سازمانی هیأت‌ها است. از این نظر، هیأت‌ها را میتوان به سه دسته‌ی عمده تقسیم کرد: هیأت‌هایی که از نظر سازمانی اعضای مشخص، سلسله مراتب، و نقش‌های تعریف شده‌ای دارند. این دسته از هیأت‌ها حدی از بوروکراسی را میپذیرند و گاه از این نظر بسیار پیچیده و منظم عمل میکنند. در مقابل، هیأت‌هایی قرار میگیرند که سازمان و سلسله مراتب مشخصی ندارند. اعضای آن به نحوی اتفاقی و یا طبیعی در کنار هم قرار میگیرند و هیأت را تشکیل میدهند. دسته‌ی سوم نیز شامل هیأت‌هایی میشود که برخی اعضای ثابت دارند و دیگر اعضا و یا مشارکت کنندگان آن متغیرند. اغلب هیأت‌های صنفی و یا خانوادگی از این نوع اند.

معیار دوم، نوع اجرا در فضا است. این معیار نیز اهمیت بسیار زیادی دارد. فضا تا حد زیادی تعیین کننده‌ی شکل عزاداری و تنوّع مشارکت کنندگان است. از نظر نوع استفاده از فضا در هیأت‌های عزاداری به طور کلی میتوان آن‌ها را به دو دسته‌ی کلی باز و بسته تقسیم کرد.

معیار سوم در سنخ شناسی هیأت‌های دینی، دوام زمانی آن‌ها است. در واقع، هیأت‌های دینی را از این نظر نیز میتوان به دو دسته‌ی کلی تقسیم کرد: هیأت دینی موقت، هیأت‌های دینی پایدار.

معیار چهارم، شمول جمعیتی است. منظور ما از شمول یا فراگیری جمعیتی این است که آیا هیأت مورد بحث فقط اختصاص به بخش خاصی از جمعیت با یک ویژگی جمعیتی فرهنگی مشخص دارد یا نه همه گونه افراد میتوانند عضو هیأت شوند و یا در مراسم آن شرکت نمایند. از تلفیق این چهار معیار جدولی حاصل میشود که به لحاظ نظری شامل 24 نوع هیأت دینی میگردد. اما برخی از این انواع نظری هیأت‌های دینی در واقع وجود خارجی ندارند. لازم به یادآوری است که سنخ شناسیای که در این مقاله عرضه میشود، محتاج بررسی و تدقیق بیشتر است و صرفاً جنبه‌ای پیشنهادی دارد و امیدواریم در پژوهش‌های آتی این موضوع دنبال گردد.

 

تجربه دینی زیارت در دو سپهر ایرانی و عراقی

محمدرضاپویافر[6]

تجربه دینی به عنوان پیچیده‌ترین وجه دین ورزی موضوع مناقشه طولانی بین پژوهشگران دین، از جمله جامعه شناسان بوده است. در عین حال، تجربه دینی آن بعدی از دینداری است که ضمن کنش‌های دیندارانه در مناسک دینی فردی یا جمعی، واجب یا مستحب، تمایزهای اساسی با ظاهرِ کنشِ یک مؤمن دارد.

زیارت یکی از مهم‌ترین نمودهای بروز تجربه دینی است که در اسلام، به ویژه در میان شیعیان دامنه وسیعی دارد. این نوع تجربه دینی در شیعه از خانه خدا تا قبور ائمه، شهیدان راه اسلام و حتی شخصیتهای بزره و به طور کلی، اعمِ مکان‌های مقدس را شامل میشود. مبنای این مقاله بررسی تجربه زیارت و انواع تجربه دینی مربوط به آن در زیارت دو بارگاه امامان شیعه، یکی در مشهد (ایام شهادت امام رضا) و دیگری در کربلا (آیین پیاده روی اربعین) ، هر دو در دهه آخر ماه صفر است.

بر این اساس ابتدا تنوع تجربه دینی بر اساس جمع‌بندی از دیدگاه‌های نظری موجود در یک چارچوب مفهومی دسته‌بندی میشود. بر این اساس، با استفاده از چارچوبی تلفیقی از پدیدارشناسی و توصیف مردم نگارانه، تنوع تجربه دینی زیارت در دو سپهر ایرانی و عراقی مورد مقایسه قرار میگیرد. البته در این میان، برای روشن‌تر شدن هرچه بیشتر ابعاد آیین پیاده روی اربعین، این آیین با مهم‌ترین نمونه‌های پیاده روی زیارتی در ادیان و مناطق دیگر جهان (از اسپانیا و پرتغال تا فرانسه و ایتالیا و ژاپن و هند و مکزیک و بوسنی هرزگوین) مقایسه خواهد شد.

نتایج مقایسه بین دو شکل از زیارت بین شیعیان (اختصاصاً ایرانیانِ شیعه) نشان دهنده تفاوت‌های اساسی بین این دو شکل از زیارت است: سیالیتِ زیارتِ در حرکت که در آیین پیاده روی اربعین رخ میدهد در مقابلِ وجه غالبِ زیارتِ امام رضا (ع) در مشهد ویژگیهای خاصی را از هریک از دو نوع زیارت و تجربه دینی نشان میدهد. زیارت در آیین پیاده روی اربعین، در تک تک گام‌های پیاده به سوی کربلا معنا میشود و نه لزوماً در مقصد. اما زیارت در غالب زایرانِ امام رضا در دهه آخر صفر با مقصد، یعنی حضور در حرم امام معنا میشود. در این معنا هرچند که از سالیان دور سنتِ پیاده روی به سوی حرم امام رضا هم وجود داشته، اما این سنت بیشتر اختصاص به اهالی خراسان و به ویژه مناطق اطراف مشهد داشته است. در عین حال، نحوه ساماندهی و الگوی مشارکت داوطلبانهِ مردم که به زایران خدمات میدهند، در دو بستر عراقی (آیین پیاده روی اربعین) و ایرانی (زیارت امام رضا در آخر ماه صفر) کاملاً متفاوت است. هم سازمان‌های دولتی و غیر دولتی ایرانی در آیین اربعین به شکلی کاملاً متفاوت حضور پیدا میکنند و هم شکل‌بندی مشارکت عراقیها که به پشتوانه عشیره و خانواده در خدمت رسانی به زایران فعالیت دارند، با نوع خدماتی که به زایران امام رضا ارائه میشود متفاوت است.

علاوه بر این، مقایسه بین این دو آیین زیارتی مربوط به دو امام شیعیان نشان دهنده جریان تدریجی تأثیرپذیری شکل برگزاری آیین زیارتی امام رضا از آیین پیاده روی اربعین است. ایجاد نمادها و رویه‌ها و الگوهایی مشابه با اربعین در آیین زیارتی امام رضا، به خوبی نشان دهنده تکثیر آیین اربعین در آیین‌های زیارتی دیگر از جمله زیارت امام رضا است. افزایش بارز تعداد موکب‌ها به سبک مسیرهای پیاده روی اربعین، ساختن جاده‌های اختصاصی پیاده روی زیارتی و ارائه خدماتِ مشابه با آنچه در اربعین انجام میشود برای زایران، نمونه هایی از تکثیر نمادها و نمودهای برپایی آیین اربعین در جغرافیایی کاملاً متفاوت، یعنی در زیارت آخر ماه صفر به قصد حرم امام رضا است.

در نهایت میتوان از نتایج مقایسه بالا استنباط‌های کلیتر دیگری هم داشت. از جمله این که تکثیر پیاده روی اربعین علاوه بر جغرافیای فرهنگی متفاوت از جمله محل برگزاری آیین زیارت امام رضا در آخر ماه صفر، در زمان‌های دیگر هم در حال تکثیر است. حضور پر رنگ نمادهای آیین پیاده روی اربعین در مراسم و هیأت‌های عزاداری دهه اول محرم نشانه بارزی از این تکثیر نمادین در موقعیت‌های زمانی دیگر است. پذیرایی با شیوه یا مواد غذایی مشابه با آنچه در آیین اربعین ارائه میشود، نام گذاری مکان‌های برگزاری مراسم به عنوان «موکب» و برپایی ایستگاه‌های صلواتی به شکل موکب‌ها یا مکان‌های حاشیه مسیر پیاده روی اربعین مصداق‌های این تکثیر آیین اربعین در زمان‌های دیگراست.

آیین زیارتی پیاده روی اربعین به عنوان یک آیین زیارتی توأم با جریانِ سیالِ‌ «حرکت» در مقابل زیارتِ در «سکون» به خوبی استعداد و پتانسیل‌های زیادی برای تکثیر و تأثیرگذاری در «مکان زمان» ‌های دیگر در خود نشان داده است. تبیین و علت کاوی این سطح از تکثیر و تأثیرگذاری هر چند میتواند موضوع مطالعه جداگانه‌ای باشد، اما مقدمتاً میتوان آن را به تأثیرات رسانه‌ای بسیار وسیع‌تر اربعین، جمعیتِ بسیار زیاد مشارکت کننده در آن و جذابیت‌های ظاهری این آیین سیالِ در حرکت احتمالاً مرتبط دانست.

تبیین تأثیرگذاری آیین پیاده روی اربعین بر سایر آیین‌های زیارتی هر نتیجه‌ای داشته باشد، یک پرسش همچنان باقی میماند در مورد این که «تکثیر نمادهای و پیاده روی اربعین در سایر آیین‌های زیارتی آیا میتواند منجر به غالب شدنِ اهمیتِ اربعین به سایر مناسبت‌های مذهبی مشابه در ایران منجر شود»؟

 

روحانیت و گروه‌های مرجع جوانان شهر قم

مهدی حسین زاده فِرِمی[7] ـ سید ضیاءهاشمی[8]

بهره گیری از مفهوم «گروه مرجع» مبتنی بر این فرض است که شکل گیری شخصیت و هویت اجتماعی افراد متأثّر از گروه‌ها و افرادی است که در تعامل و ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با آن‌ها قرار دارند. تحلیل این پدیده در مورد قشر جوان به ویژه در جامعه کنونی، ابعاد پیچیده‌تری مییابد. زیرا جوانان به دلیل شرایط اجتماعی و مقتضیات سنّی و شخصیتی، آمادگی بیشتری برای تأثیرپذیری از گروه‌های مرجع دارند.

در این مقاله، مهم‌ترین تکنیک جمع آوری داده‌ها پرسشنامه است که از میان جامعه آماری، جمعیت نمونه با حجم 181 نفر با استفاده از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای متناسب با حجم نمونه انتخاب میشود. گروه‌های مرجع جوانان در جامعه امروزی دارای تنوّع و تعدّد است. در این دوران، نه تنها در حوزه‌های گوناگون گروه‌های مرجع چندگانه تأثیرگذارند، بلکه در هر حوزه نیز میتوان افراد و گروه‌های مختلفی را مشاهده کرد که به عنوان گروه مرجع مورد توجّه جوانان قرار میگیرند. برخی از منابع مانند خانواده در غالب حوزه‌ها کم و بیش به عنوان مرجع و مبنای عمل، نقش گروه مرجع را ایفا میکنند و برخی دیگر مانند شخصیت‌های فرهنگی و علمی فقط در حوزه‌هایی مشخّص مورد توجّه و پذیرش قرار میگیرند.

میزان تأثیرگذاری گروه‌های مرجع مختلف نیز متفاوت است؛ در برخی موارد گروه هایی که اعتماد، ارتباط و مقبولیت بیشتری نزد جوانان دارند، تأثیراتی به مراتب عمیق‌تر، وسیع‌تر و ماندگارتر از دیگرانی دارند که صرفاً از موقعیتی نمادین برخوردارند و حوزه ارتباطی آنان محدود به مکانیزم رسانه‌ای است. علاوه بر این، روش تأثیرگذاری نیز متفاوت است؛ گاهی مشورت حضوری، گاهی القائات عاطفی و در مواردی نیز الگوپذیری با واسطه، بستر اتکاء و تمایل افراد به گروه‌های مرجع را ایجاد میکنند.

موارد زیر را میتوان به عنوان دستاوردهای مقاله ارائه نمود؛ (1) بالا بودن میزان استقلال در نظر و تصمیم در میان جوانان قمی، (2) خانواده گرایی یا نقض شکاف یا انقطاع نسلی، (3) نقض مسأله فروپاشی اجتماعی، (4) استعداد و علاقه به نخبه پروری، (5) ضرورت داشتن مرجع تقلید، (6) تمایزبخشی بین طلّاب، روحانیون، علما و مراجع تقلید، (7) جایگاه مهمّ امام زاده‌ها و اماکن دینی (به ویژه حرم حضرت معصومه (س) ، (8) تأکید بر هویت ایرانی و اسلامی.

 

بررسی رابطه‌ی اسلام و موسیقی و بازتاب‌های اجتماعی آن

(مطالعه‌ی موردی: دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین)

حمیده بندرچی[9]

بحث دینداری جوانان در جامعه ایران و به ویژه در دو دهه‌ی اخیر موضوع دغدغه و در نتیجه تحقیق و پژوهش بسیاری از متفکران در عرصه‌ی علوم اجتماعی بوده است. نتیجه‌ی این تحقیقات آشکار میسازد که سبک دینداری جوانان طی این سال‌ها به شدت دگرگون شده و به فراخور گسترش سبک زندگی مدرن تغییر یافته است. فردی شدن و متکثر شدن دینداری از جمله‌ی این دگرگونی هاست که بارها و بارها در این پژوهش‌ها به اثبات رسیده است. یکی از نتایج این دگرگونیها کمرنگ شدن نقش نهاد دینی یا روحانیت در هدایت مذهبی جوانان است. اکثر تحقیقات در حوزه‌ی دینداری جوانان به این نتیجه دست یافته اند، اما کمتر پژوهشی به این تغییر به عنوان موضوع کار پرداخته است.

هدف اصلی ما در این مقاله بررسی علل کاهش قدرت و نقش نهاد روحانیت در دین ورزی قشر جوان جامعه است، اما به دلیل گسترده بودن این حوزه از دریچه موسیقی به آن نگریسته‌ایم. بحث موسیقی و غنا از قرون اولیه اسلام وارد مسائل فقهی آن شد و از آن زمان تا کنون فقهای اسلامی به این موضوع پرداخته‌اند. اما در دهه‌های اخیر مصرف موسیقی در میان جوانان به شدت شیوع یافته است، به گونه‌ای که در مقایسه با گذشته زمان بسیار بیشتری را صرف گوش دادن به آن میکنند. مسئله اینجاست که در قبال گسترش روزافزون استفاده از موسیقی در جامعه، روحانیت واکنشی در این زمینه نشان نداده است.

در این مقاله ما با استفاده از تکنیک مصاحبه روشن میسازیم که شکاف عمیقی بین جامعه جوان و جامعه روحانیت در این زمینه وجود دارد به نحوی که حتی در میان جوانان مذهبی که مورد مطالعه‌ی ما هستند کمتر رابطه‌ای با نهاد دینی در موضوع موسیقی به چشم میخورد. سپس با استفاده از نظریات پیتر برگر در باب یکی از تئوریهای سکولاریزاسیون یعنی دینداری گزینشی، این شکاف مورد بررسی قرار گرفته و علل آن واکاوی میشود. مطابق نتایج تحقیق دنیوی شدن ذهن جوانان موجب شده است که محصولات دینی خاصی را بیش از سایر محصولات دینی گزینش میکند. این محصولات دینی در حوزه احکام پیرامون موسیقی میتواند به احکامی تعبیر شود که بیشتر مطابق با زندگی مدرن است.

 

[1]. دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه گیلان
[2]. دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
[3]. دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه بهشتی
[4]. دکترای جامعه شناسی، استادیار جامعه شناسی دانشگاه آزاد تهران مرکزی
[5]. دکترای جامعه شناسی
[6]. دکترای جامعه شناسی فرهنگی، استادیار دانشگاه علوم انتظامی امین
[7]. دکترای جامعه شناسی، استادیار جامعه شناسی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
[8]. دکترای جامعه شناسی، دانشیار دانشگاه تهران
[9]. کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران

تماس با ما

این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

www.socio-shia.com