سهشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه ۲۴ و ۲۵و ۲۶خرداد همایش کنکاشهای مفهومی و نظری در جامعهشناسی ایران برگزار خواهد شد. ترکیب پنلها و اسامی نشاندهنده گسترش حوزه علوم اجتماعی و ورود نسلهای جدیدتر آن به موضوعات مختلف و مهم کشور است.
روز پنج شنبه ۲۶ خردادماه نیز از ساعت ۸:۳۰ تا ۱۰:۳۰ یک پنل به موضوع «تشیع و مسئله هویت گرایی» اختصاص دارد. ارائهدهندگان این پنل سارا شریعتی، هادی درویشی، رسول زرچینی، امید زند کریمخانی، محسن حسام مظاهری و آرمان ذاکری خواهند بود.
پنل «تشیع و مسئله هویت گرایی» در همایش انجمن جامعه شناسی
(پنج شنبه ۲۶ خردادماه - ۸:۳۰ تا ۱۰:۳۰ صبح)
سهشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه ۲۴ و ۲۵و ۲۶خرداد نجمین دوره همایش کنکاشهای مفهومی و نظری در جامعهشناسی ایران برگزار خواهد شد. ترکیب پنلها و اسامی نشان دهنده گسترش حوزه علوم اجتماعی و ورود نسلهای جدیدتر آن به موضوعات مختلف و مهم کشور است.
روز پنج شنبه ۲۶ خردادماه نیز از ساعت ۸:۳۰ تا ۱۰:۳۰ یک پنل به موضوع «تشیع و مسئله هویت گرایی» اختصاص دارد که در آن افراد زیر موضوعات خود را مطرح خواهند کرد:
برنامه به صورت مجازی برگزار خواهد شد. از طریق این لینک میتوان به اتاق مجازی برگزاری جلسه وارد شد. https://www.skyroom.online/ch/a14011402/kankash4
ما نمونههای نوسازی و توسعه شهرها در ایران بسیار سراغ داریم که بافتی از شهر تخریب میشود و بناهایی برافراشته که با بافت پیرامون خود سنخیتی ندارند، ساخته می شود. این ساخت و ساز بیانتها اغلب بدون در نظر گرفتن هویت مکان است و تنها سود و منفعت در میان نقش مهمی دارد. حال به نظر میرسد، بافت پیرامونی حرمها نیز گرفتار این طرز تفکر شده است.
بررسی وضعیت ساکنان در بافت پیرامونی حرمهای مطهر
ما نمونههای نوسازی و توسعه شهرها در ایران بسیار سراغ داریم که بافتی از شهر تخریب میشود و بناهایی برافراشته که با بافت پیرامون خود سنخیتی ندارند، ساخته می شود. این ساخت و ساز بیانتها اغلب بدون در نظر گرفتن هویت مکان است و تنها سود و منفعت در میان نقش مهمی دارد. حال به نظر میرسد، بافت پیرامونی حرمها نیز گرفتار این طرز تفکر شده است.
در بحبوحه توسعه شهری، اماکن قدسی تشیع نیز از نوسازی و توسعه در امان نمانده است و به عبارتی ممکن است که نوسازی و اجرای طرح توسعه در مکان امامزادهها حتی بیش از دیگر مکانها با سرعت درحال انجام است. به خصوص در شهرهای کوچک و روستاها احتمال این قضیه بیشتر است زیرا توسعه امامزاده را مترادف با جذب بیشتر مردم به این اماکن مذهبی و جذب منابع مالی است.
مکانها رد و اثر خاص بودگی دارند که در زیر تیغ توسعه ویژگی خودشان را از دست میدهند. حرم «امام رضا» و دیگر حرمهای بزرگ و کوچک امامزادهها در ایران از جمله مکانهایی اند که نهتنها برای ما خاص بودگی «قدسی» را دارد بلکه عرصههای حافظه جمعی نیز هستند. این اماکن مقدس عمیقاً باتجربه جمعی مذهبی مردم پیوند دارد و فضای فیزیکی آنها در تقویت هویت جمعی نقش دارد. به نظر میرسد که خاص بودگی مکان قدسی امامزادهها اولین دلیلی میتواند باشد که سرمایههای مالی و پولی را جذب میکند تا اجرای طرح توسعه مکان مقدس پیش رود. از طرف دیگر جاذبه زیارتی آنها، عامل دیگری است که سوداگران را جذب میکند تا از ظرفیت قدسی موجود به نفع خود، از راههایی مختلف کسب درآمد کنند.
اما دریغ از اینکه بهطور ندانسته و ناخواسته، با توسعه اماکن قدسی نهتنها صورت بناها نابود میشود بلکه حافظه جمعی متبلور در یک بقاع متبرکه به مرور زمان به دست فراموشی سپرده می شود. در این بین، نقش محوری مردم بهعنوان «راهنما و نشاندهندة هویت جمعی» زایل میشود و شاید بتوان گفت که اثر خاص بودگی و قدسیت مکان با چالش مواجه خواهد شد. به همین خاطر، اجرای طرحهای توسعه در حرمها جای نگرانی دارد. بهعبارتدیگر، این حرمها از سوی مسئولان امور دینی، مجریان طرح توسعه و سوداگران، در معرض زوال حافظه جمعی و گسست پیوند مردم با حرمها قرار گرفتهاند و نتیجتاً هم چالشی را برای دین و هم نارضایتی مردم را در پی خواهد داشت.
در ارتباط با نارضایتی مردم در اجرای طرح توسعه حرمها میتوان به تصاویر غمآلود فیلم مستند «نسیان» از زندگی مردمان پیرامون حرم مطهر رضوی ارجاع داد. این مستند که توسط «محسن آخوند پور» و به سفارش «پژوهشکده ثامن» در سال ۱۳۹۵ساخته و اکران شد، نمونهای از نمایش فاجعه و بحران در پشت طرحهای توسعه حرمها است.
بهطور خلاصه، خط سیر فیلم مذکور از تاریخچه شهرنشینی پس از دویست سال از گذشت شهادت امام رضا(ع) آغاز میشود تا به تحولات و تغییرات حرم در دوره جمهوری اسلامی میرسد. بخشی از سکانسهای فیلم، کارشناسان مختلفی با رویکرد انتقادی نسبت به طرح توسعه حرم امام رضا(ع) صحبت میکنند و در لابهلای آنها، درد مردم و صحبتهای شهروندان قدیمی ساکن اطراف حرم را نشان میدهد.
در میانه مستند نسیان، کارگردان برای بیان تجربیات شهرهای تاریخی و مذهبی در حفظ میراث فرهنگی و معنوی، شهر پاریس و واتیکان را نشان میدهد که چه طور از ساخت و توسعه در بافت سنتی شهر و تجاریسازی دست کشیدهاند. در مقابل حرم منور امام رضا همواره در معرض توسعه و بزرگسازی قرار دارد که بهتبع بخش بزرگی از بافت تاریخی پیرامونی را تحت تأثیر قرار داده است.
آخوند پور کارگردان این مستند، از احساس خود بهعنوان شهروند مشهد و رنج و نارضایتی مردم نسبت به طرحهای توسعه حرم و پیرامون آن به ماهنامه هنر و تجربه گفت: «راستش میدانستم حال منِ شهروندِ مشهدی خراب است، اما نمیفهمیدم چرا؟ میدانستم همه بهنوعی به یک بیماری دچاریم، اما نمیفهمیدیم مشکل از کجاست؟ درواقع من اسم این کار را ساختوساز نمیگذارم، اسم این کار تخریب و ویرانی است. من کمکم متوجه شدم این تغییرات، نهتنها پیرامون حرم مطهر را صدمه زده و به وضعیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی امنیتی بافت آن منطقه آسیب جدی وارد کرده، بلکه به بقیه شهر مشهد هم سرایت کرده است. بهواسطه اینکه حدود ۶۰ هزار نفر از ساکنین اطراف حرم ازآنجا راندهشدهاند و درجاهای دیگری ساکن شدهاند که با فرهنگ و شرایط زیستی آنها همخوانی ندارد و دچار تضاد فرهنگی شدهاند. کسانی که صبح با صدای اذان و قرآن و نقاره حرم بیدار میشدند، حالا در جای دیگری ساکن شدهاند که کاملاً
پایان دوران عسرت رضاشاهی در شهریور ۱۳۲۰ و ورود آیتالله بروجردی به قم در ۱۳۲۳را میتوان آغازی برای بازیابی اقتدار روحانیت شیعه در جامعه ایران در سده حاضر دانست. واگذاری زعامت حوزه به آیتالله بروجردی توسط علمای ثلاث (آیتالله صدر، آیتالله حجت و آیتاالله خوانساری) و درگذشت آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی و آیتالله سیدحسین طباطبایی قمی در ۱۳۲۵، بر اقتدار آیتالله بروجردی افزود.
پایان دوران عسرت رضاشاهی در شهریور ۱۳۲۰ و ورود آیتالله بروجردی به قم در ۱۳۲۳را میتوان آغازی برای بازیابی اقتدار روحانیت شیعه در جامعه ایران در سده حاضر دانست. واگذاری زعامت حوزه به آیتالله بروجردی توسط علمای ثلاث(آیتالله صدر، آیتالله حجت و آیتاالله خوانساری) و درگذشت آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی و آیتالله سیدحسین طباطبایی قمی در ۱۳۲۵، بر اقتدار آیتالله بروجردی افزود. اقبال مردم به روحانیت افزایش یافت و عادت پرداختن وجوهات به مرجعیت تثبیت شد. در طول چند دهه تا پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷به سرعت درآمدهای مالی مرجعیت افزایش یافت و تعداد طلاب حوزه علمیه قم چندین برابر شد. امکانات بیسابقهای در جهت حضور فعال در حیات اجتماعی برای روحانیون فراهم شد.
پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷، نقطه عطف مهمی در فرآیند افزایش اقتدار روحانیت در جامعه ایران در سده اخیر بود. قرارگرفتن یک مرجع تقلید در راس یک حکومت دینی، سببساز توسعه سیاستگذاری دینی در بسیاری از حوزهها از جمله زمان و مکان شد. مساجد بسیاری در اقصینقاط کشور ساخته شدند، تعداد زمانهای دینی در تقویم به سرعت افزایش یافت. در حالی که تعداد طلاب و درآمدهای مالی علما نیز همچنان رو به افزایش بود. تبلیغ از محدوده سنتی خود خارج شد. مبلغین بسیاری به نقاط مختلف کشور اعزام میشدند، تعداد حوزههای علمیه و روحانیون در بلاد مختلف افزایش چشمگیر یافت و مکانهای بسیاری مثل صدا و سیما، ادارات، دانشگاهها و حتی مکانهایی مانند پارکها و مترو، به عرصه حضور روحانیت و پرداختن آنها به امر تبلیغ بدل شد. موسسهها و انتشارات مختلف دینی متولد شدند و نشر کتب مذهبی دهها برابر شد. طرحهای توسعه آستانهای مذهبی به جریان افتادند. امامزادههای بسیاری صاحب حریم و حرم شدند و حریم و حرمهای سابق توسعه یافتند. هیئتهای مذهبی تکثیر شدند. زمانهای عزاداری با حمایتهای برخی علما بیشتر و بیشتر شدند. مناسک مذهبی توسعه یافتند. در ظاهر اقتدار علمای شیعه روزافزون مینمود. روحانیت شیعه از جایگاه سنتی خود خارج شده بود و در عرصههای بسیاری در جامعه حضور یافته بود. متناسب با این حضور قرار بود فقه نیز توسعه یابد و قواعد حضور دینی در حوزههای متنوعی مانند سیاست، قضا، بانکداری، بیمه، علوم انسانی و حتی ورزش را تعیین کند. در نتیجه گزارههای دینی فراوانی در همه حوزههای پیش گفته تولید شدند. توسعه کمسابقه اجتهاد در عرصههای مختلف، به تولید گزارههایی منجر شد که تا پیش از این در تاریخ فقه شیعه چندان سابقهای نداشتهاند.
از نظر جامعهشناسی فرآیند توسعه حضور روحانیت در عرصههای مختلف حیات اجتماعی را «عمومیسازی امر قدسی» نامیدهاند. امری که در جای خود به کمرنگ شدن تمایز امر عرفی از امر قدسی منجر میشود. تا جایی که گفته شده در جایی که همهچیز مقدس است، در حقیفت هیچچیز مقدس نیست. کمرنگ شدن تمایز امر عرفی از امر قدسی، به نوبه خود سببساز از میان رفتن حریم و حرمت امر قدسی میشود. به بیان دیگر، وقتی امر قدسی همهجایی و فراگیر میشود دیگر صدای آن چندان شنیده نمی شود. نصایحی که همهروزه و در ساعات مختلف از مجاری متنوع به گوش مخاطب میرسد اثر و احترام خود را از دست میدهد. «قدسی تقدسزدایی شده» نتیجه بلافصل «عمومیسازی امر قدسی» است. قدسی که هست، اما حریم و حرمت و عزت سابق خود را به دلیل همهجایی شدن از دست داده است.
در میان مراجع تقلید شاید تنها بتوان آیتالله شبیری زنجانی را در زمره معدود کسانی یافت که متوجه اثرات منفی از بین بردن فاصله میان امر عرفی و امر قدسی شدهاند. ایشان طی صحبتهایی در ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۲ به این نکته اشاره کردند که «همین طور پشت سر هم دهه درست کردن، توسط جامعه قابل پذیرش نیست و به مرور زمان زمینه انکار مجموعه عزاداریها را به وجود میآورد.افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد.»
آیتالله شبیری زنجانی در ادامه این صحبت بر ضرورت به رسمیت شناخته شدن عرف جامعه در حوزه عزاداریها تاکید میکنند «عقیده ما درباره اینکه آیا شادی در ایامی غیر از روز شهادت، موجب هتک حرمت می شود یا خیر، حجت نیست بلکه تشخیص این موضوع بر عهده عرف است جامعه مشخص می کند تا چه زمانی باید عزا نگه داشته شود.»
سخن ایشان درباره به رسمیت شناختن عرف در تعیین محدوده زمانی عزاداری، را میتوان اینگونه تفسیر کرد که از بین بردن قواعد عرفی تعیین محدوده امر قدسی، یعنی بر هم زدن نسبت عرفی و قدسی از طریق پافشاری بر بسط دایره حضور مناسکی و تبلیغی امر قدسی، میتواند تا انکار تمامیت امر قدسی پیش برود. به بیان دیگر نه فقط امر قدسی حریم و حرمت خود را از دست خواهد داد بلکه ضدیت با آن در جامعه پرورش خواهد یافت. در حقیقت جامعه در واکنش به بسط دایره حضور مناسکی و تبلیغی امر قدسی، از امر عرفی دفاع کرده و امر قدسی را پس خواهد زد.
بنابراین میتوان گفت ازدیاد تعداد طلاب و موسسات و نشریات و کتب و زمانها و مکانها و مناسک مذهبی که به ظاهر
«سیر حوزههای علمی شیعه» کتابی است در حوزهی مرجعیتپژوهی که در قالب پرسش و پاسخ از یکی از مراجع تقلید متاخر به بیان ویژگیهای سازمان درونی مرجعیت پرداخته است. این کتاب در قالب تعدادی پرسش و پاسخ با آیتالله صافی گلپایگانی (از مراجع تقلید کنونی) و در محورهایی چون حوزههای علمی شیعه، عالمان بزرگ حوزهها و آثار آنها، كیفیت كار حوزهها، امور مالی حوزهها، وضعیت كمّی حوزهها و رسالت حوزههای شیعه تنظیم شده است. در هر یک از این محورها توضیحاتی از سوی مصاحبهشونده در خصوص وضعیت حوزه های علمیه ارائه شده که از آن جهت که نگرش از درون به مرجعیت و حوزههای علمیه میباشد، واجد اهمیت است.
«سیر حوزههای علمی شیعه» کتابی است در حوزهی مرجعیتپژوهی که در قالب پرسش و پاسخ از یکی از مراجع تقلید متاخر به بیان ویژگیهای سازمان درونی مرجعیت پرداخته است.
این کتاب در قالب تعدادی پرسش و پاسخ با آیتالله صافی گلپایگانی (از مراجع تقلید کنونی) و در محورهایی چون حوزههای علمی شیعه، عالمان بزرگ حوزهها و آثار آنها، كیفیت كار حوزهها، امور مالی حوزهها، وضعیت كمّی حوزهها و رسالت حوزههای شیعه تنظیم شده است. در هر یک از این محورها توضیحاتی از سوی مصاحبهشونده در خصوص وضعیت حوزه های علمیه ارائه شده که از آن جهت که نگرش از درون به مرجعیت و حوزههای علمیه میباشد، واجد اهمیت است. آیت الله صافی گلپایگانی که سالیان دراز عمر خویش را در حوزههای علمیه و در معیت مرجع بزرگی همچون آیتالله گلپایگانی گذرانده و هماکنون نیز خود از مراجع تقلید برجسته میباشند، در خصوص وضعیت مالی حوزههای علمیه و کارکردهای اجتماعی مرجعیت توضیحات مبسوطی در این کتاب ارائه کرده و برخی از این کارکردها را بدین شرح برمیشمارد: طبع كتب، مجلاّت، نشریات اسلامی، ترسیم و تعمیر مساجد، مدارس، كتابخانهها، بیمارستانها، دارالایتامها، كمك به ضعفا، رفع نیازمندی نیازمندان و جهات و امور مهم دیگر.
محور پایانی این کتاب، تحت عنوان «رسالت حوزههای شیعه» تاکید قابل توجهی بر لزوم استقلال حوزههای علمیه نموده است و با اشاره به تلاشهای رژیم شاه در راستای خارج کردن امور دینی از تصرف مراجع تقلید، تاسیس سازمان اوقاف و بسط و گسترش فعالیتهای این سازمان حکومتی را مصداقی از این تلاش معرفی میکند. نویسنده تاکید ویژهای بر این مساله می نماید که استقلال حوزه های علمیه بایستی کماکان محفوظ بماند و مقامات حکومتی نباید سودای مداخله در ادارهی حوزههای علمیه یا ایجاد وابستگی مالی به حکومت در حوزه را داشته باشند. کتاب «سیر حوزههای علمی شیعه» چنانکه گفته شد از آن جهت که مشتمل بر نوعی نگاه از درون به رسالت حوزهها و مرجعیت میباشد، برای مرجعیتپژوهی واجد اهمیت است؛ به ویژه آنکه بازتابدهندهی دیدگاههای یکی از مراجع تقلید فعلی میباشد.
یکی از تفاوتهای روش پیادهروی اربعین برای عراقیان و زائران دیگر کشورها آن است که عمدتاً راه عراقیان از محل سکونتشان آغاز میشود، اما زائرین خارجی اکثراً مسیر مشخص نجف تا کربلا را طی میکنند. همین مسئله موجب شده که مسیر نجف تا کربلا وجهی سازمانیافتهتر و بینالمللیتر به نسبت دیگر مسیرها پیدا کند. این مسئله بهانهای شد تا برای شناخت اثرگذاری این سازماندهی، دو نمونه از مسیرهای پیادهروی اربعین را با یکدیگر مقایسه کنیم: مسیر نجف به کربلا و مسیر کاظمین به کربلا. مسیر دوم به سبب نزدیکیاش به پایتخت مسیری پرتردد است که قریب به اتفاق زائران آن عراقی هستند و در عین حال به نسبت مسیر نخست مردمیتر و غیرسازمانیافتهتر بهنظر میرسد.
چند سالی است که پیادهروی شیعیان عراق در ایام اربعین و به سمت کربلا وجهی بینالمللی پیدا کرده است و شیعیان از کشورهای مختلف جهان در این حرکت مشارکت میکنند. یکی از تفاوتهای روش پیادهروی اربعین برای عراقیان و زائران دیگر کشورها آن است که عمدتاً راه عراقیان از محل سکونتشان آغاز میشود، اما زائرین خارجی اکثراً مسیر مشخص نجف تا کربلا را طی میکنند. همین مسئله موجب شده که مسیر نجف تا کربلا وجهی سازمانیافتهتر و بینالمللیتر به نسبت دیگر مسیرها پیدا کند. این مسئله بهانهای شد تا برای شناخت اثرگذاری این سازماندهی، دو نمونه از مسیرهای پیادهروی اربعین را با یکدیگر مقایسه کنیم: مسیر نجف به کربلا و مسیر کاظمین به کربلا. مسیر دوم به سبب نزدیکیاش به پایتخت مسیری پرتردد است که قریب به اتفاق زائران آن عراقی هستند و در عین حال به نسبت مسیر نخست مردمیتر و غیرسازمانیافتهتر بهنظر میرسد.
مشاهدات و تصاویری که در این نوشته آمده مربوط به اربعین سال ۱۳۹۵ (مسیر نجف) و ۱۳۹۶ (مسیر کاظمین) است.
- ظاهر مسیر
تفاوت این دو مسیر را در همان ابتدای ورود و با مقایسة نظم حاکم بر مسیر میتوان مشاهده کرد. در مسیر نجف به کربلا عمدة موکبها ساختمانی هستند، و چادرها بخش اقلیت موکبها را تشکیل میدهند، در حالی که در مسیر کاظمین اکثر موکبها چادرهایی هستند که شکل و نظم مشخصی ندارند و بدون تقارن در کنار یکدیگر افراشته شدهاند. مسیر باریکتر است و گاه میز پخش نذری در وسط راه قرار داده میشود. حتی شمارهگذاری علمها نیز نظم کمتری به نسبت مسیر نجف دارد. مسیر در طول راه پهن و باریک میشود و فاصلۀ مسیر با مسیرِ ماشینرو کم است. در عوض مسیر نجف فراختر است و دو جاده موازی پیادهروی دارد که موکبها همگی در یکی از این جادهها قرار دارند. سطلهای زباله در مسیر نجف مشاهده میشود، اما در مسیر کاظمین مکان مشخصی برای زباله وجود ندارد.
- تمثال حادثة کربلا
مسئله قابل توجه در مسیر کاظمین وجود تمثالها و صحنههای بازآفرینی حادثۀ کربلا و یا شام غریبان است. در جایجای مسیر میتوان این تمثالها را مشاهده کرد که زائرین در کنار آنها به تبرک و زیارت میپردازند و صدقات خود را برای این تمثالها اهدا میکنند. از عروسک کوچکی که تمثال رقیه هستند گرفته تا دریاچههای کوچک و بزرگ پرشده از آب قرمزرنگ، و صحنههای بزرگی از چندین مجسمه که شخصیتها در حادثه کربلا را به نمایش در میآورند و با نوشته عربی و انگلیسی سعی در معرفی آنها دارند. در برخی صحنهها مداحان نوحه میخوانند و زائرین تجمع و عزاداری میکنند. در عوض در مسیر نجف اثری از این تمثالها نیست.
یکی از اصلیترین نمادهای مسیرهای پیادهروی پرچمهایی است که در طی مسیر به چشم میخورد. در هر دو مسیر دو گونه پرچم را میتوان از یکدیگر تمییز داد؛ پرچمهایی که توسط نهادهای رسمی در طول مسیر نصب شدهاند و پرچمهایی که غیر سازمانیافته و توسط موکبها در اطراف مکان خود نصب شدهاند. این دو گونه پرچم به خوبی از یکدیگر قابل تفکیکاند. پرچمهای رسمیِ قرار گرفته در مسیر عمدتاً یا نوشتههایی چون «یا حسین» و «یا ابالفضل» بر روی آنها نگاشته شده و یا پارچههایی تکرنگ با رنگهای مشکی، قرمز یا سبز هستند. پرچم موکبها در عوض عمدتاً نقاشیهایی از امام حسین و حضرت ابالفضل هستند. دو مسیر در این مسئله مشابه یکدیگرند؛ با این تفاوت که در مسیر کاظمین گونۀ دوم غلبه دارد. اما تفاوت عمده وجود پرچمهایی با عکس شخصیتهای سیاسی (علیالخصوص مقتدی صدر) در مسیر کاظمین به کربلاست. نکتة قابل توجه دیگر آن است که در میان موکبهای ایرانی که در مسیر نجف قرار دارند عکس حرم و ضریح دیده میشود که عمدة پرچمها آنها را به تصویر میکشند.
- تبلیغات سیاسی
در مسیر نجف کم و بیش در موکبها عکسهایی از مراجع تقلید مشاهده میشود. اما عمدة تبلیغات سیاسی در قالب بنرهای بزرگ و رسمی قابل مشاهده است که طراحیهای حرفهای دارند و با شعارهای جدیدی چون «لبیک یا عراق»، «لبینا الندا»، «النصر حسینی» و «حب الحسین یجمعنا» دیده میشوند؛ بنرهایی که با مفاهیم دفاع از عراق و همبستگی طراحی شدهاند. در کنار این موارد بنرهایی را نیز میتوان مشاهده کرد که مشخصاً توسط حاکمیت ایران نصب شدهاند و محتواهایی
بنیاد کُنراد آدِناوِر، که به نام نخستین صدراعظم آلمان غربی نامگذاری شده و مطالعات و پژوهشهای سیاسی را پشتیبانی میکند، به حزب دموکرات مسیحی آلمان نزدیک است. این نهاد در ماه دسامبر ۲۰۱۷ پژوهشی با عنوان «روحانیت شیعه عراق پس از سیستانی؛ رشد نفوذ ایران؟» به قلم خانم لورا هِنسِلمَن منتشر کرده است.
بنیاد کُنراد آدِناوِر[۱]، که به نام نخستین صدراعظم آلمان غربی نامگذاری شده و مطالعات و پژوهشهای سیاسی را پشتیبانی میکند، به حزب دموکرات مسیحی آلمان نزدیک است. این نهاد در ماه دسامبر ۲۰۱۷ پژوهشی با عنوان «روحانیت شیعه عراق پس از سیستانی؛ رشد نفوذ ایران؟» به قلم خانم لورا هِنسِلمَن[۲] منتشر کرده است. هنسلمن از پایاننامه خود در رشته علوم سیاسی و مطالعات اسلامی دانشگاه فرایبورگ آلمان با موضوع «مشروعیت نظریههای اقتدار سیاسی در شیعه دوازده امامی» دفاع کرده و از محققان شیعهپژوه اروپایی است.
این پژوهش با اشاره به تلاش ایران برای تأثیرگذاری بر عراق آغاز میشود. تشکیل سپاه بدر و حشد الشعبی به عنوان نمونههای این تلاش نام برده شده و سپس به تفاوتهای دو حوزه قم و نجف به عنوان میزانی برای بررسی تفاوت شیعیان ایران و عراق پرداخته میشود. هنسلمن مدعی است که کوشش ایران برای نفوذ مذهبی در عراق به دلیل همین تفاوتها و نیز وجود آیتالله سید علی سیستانی چندان ثمربخش نبوده و نخواهد بود. به ادعای نویسنده، اغلب شیعیان دوازده امامی جهان از آیتالله سیستانی تقلید میکنند و این مرهون منش میانهروی آیتالله، عدم دخالت گسترده او در مسائل سیاسی و اجرایی و حمایتهایش از انتخابات آزاد است.
هنسلمن در ابتدای مقاله به طرحهای احتمالی برای تأثیرگذاری بر آینده حوزه نجف پس از آیتالله سیستانی اشاره کرده و میگوید: سیستانی محصول یک نهاد هزار ساله است که سیستانیهای زیادی را تا کنون عرضه کرده و خواهد کرد.
به ادعای این پژوهش، روحانیت شیعه تا پیش از امام خمینی یک نهاد غیر سیاسی بوده و بر اساس تلقی تضاد میان قم سیاسی و نجف غیر سیاسی، این دو حوزه به مثابه یک دوگانه مهم در میان شیعیان کنونی معرفی شده و حتی بر اساس تشبیه پروفسور دون استوارت[۳]، شیعهشناس دانشگاه اموری امریکا، رقابت قم و نجف با رقابت آکسفورد و کمبریج قیاس شده است. با این حال مشخص نیست که چرا هنسلمن، با وجود اشاره به سخن استوارت، رقابت قم و نجف را به منزله رقابت بر سر تصاحب قدرت سیاسی معنا و تفسیر کرده است. وی شیعه دوازده امامی قرون اولیه اسلامی را نیز با توجه به رویکرد تقیهمحور آن به عنوان یک جنبش غیر فعال، نخبهگرا و خاموش معرفی میکند.
هنسلمن سپس به بیان شکلگیری مفاهیمی چون تقلید و اجتهاد و فرآیند پرداخت وجوه مالی شرعی پرداخته و نقش این وجوه مالی در تقویت استقلال و محبوبیت مراجع شیعه را به اختصار بررسی میکند. او اشاره میکند که روند رشد و شهرت یک مرجع تقلید بر اساس دانش و اخلاق فردی اوست و از این نظر، روحانیت شیعه شباهت چندانی به روحانیون مسیحی و نهاد کلیسا ندارد. همچنین روابط مالی مستقیم آنها با مردم از طریق دریافت خمس و زکات، نوعی استقلال از دولتها را برای آنها به ارمغان آورده و آنها را از روحانیت اهل سنت متمایز کرده است، هرچند به گفته هنسلمن، این ویژگی ممکن است منجر به رواج پوپولیسم در میان روحانیون شیعه شود.
وی بر اساس آثار جامعهشناسان معاصر ایرانی همچون سعید امیرارجمند نشان میدهد که اندیشه علی شریعتی چگونه بر سیاسی شدن روحانیت شیعه ایران اثرگذار بوده است. همچنین تحلیلهای هنسلمن از اندیشه سیاسی امام خمینی و قم معاصر متأثر از تحلیلهای مهدی خلجی است که تئوری ولایت فقیه را کاملا یک نوآوری از سوی امام خمینی میداند.
این پژوهشگر بنیاد آلمانی کنراد آدناور، دوره مرجعیت آیتالله سیستانی را از قول یک تحلیلگر غربی، «رنسانس نجف» نامیده و از این حوزه هزار ساله به مثابه «واتیکان مذهب شیعه» یاد میکند. او در ادامه با پررنگ کردن دوگانه نجف و قم، تصویری از رقابت مقلدان آیتالله سیستانی و رهبر ایران را ارائه میدهد که مبتنی بر رقابت دو حوزه شیعه در نجف و قم است؛ رهبر ایران به عنوان نماد حوزه قم و آقای سیستانی نیز به عنوان نماد نجف، به گمان نویسنده، در زمین بازی عراق مشغول رقابت برای نفوذ و اثرگذاری بیشتر در عراق هستند و آقای سیستانی چون مقلدان بیشتری در میان عراقیها
در شماره جدید فصلنامه «مردمنامه» (شماره شش و هفت به سردبیری دکتر داریوش رحمانیان)، مقالهای دارم با عنوان «عصیان بر نسیان؛ متن و حاشیه در تاریخنگاری اجتماعی حوزه و حوزویان». در این مقاله، این گزاره را طرح کردهام که دادههای تاریخی ما از حوزههای علمیه شیعی، دچار وضعیتی است که میتوان آن را "غلبه روایت مداوم متن و فقدان روایت تاریخی حاشیه" نامید.
در شماره جدید فصلنامه «مردمنامه» (شماره شش و هفت به سردبیری دکتر داریوش رحمانیان)، مقالهای دارم با عنوان «عصیان بر نسیان؛ متن و حاشیه در تاریخنگاری اجتماعی حوزه و حوزویان». در این مقاله، این گزاره را طرح کردهام که دادههای تاریخی ما از حوزههای علمیه شیعی، دچار وضعیتی است که میتوان آن را "غلبه روایت مداوم متن و فقدان روایت تاریخی حاشیه" نامید.
::ادعایم در این متن آن است که روایت تاریخ اجتماعی کنونی از حوزههای علمیه و روحانیت، نخبهگرا، مرکزگرا، مردانه و مبتنی بر روایت دیگری و دچار ضعف در خودروایتگری است. به تعبیر دیگر، در دادههای تاریخی که از حوزه و روحانیت شیعه در دست داریم، تصویر طلاب معمولی (نه مراجع، نه علما و نه فضلا)، تصویر طلاب و شخصیتهای حوزوی زن و روایت خود ِ حوزویان از زندگی خودشان کمتر دیده میشود و در حاشیه قرار دارد. به این معنا، تاریخ حوزه و روحانیت، تاریخی مملو از فراموشیهاست.
::بر این مبنا، پیشنهاد گونهای دیگر از تاریخنگاری حوزه و روحانیت را میتوان ارائه داد: تاریخنگاری که حاشیههای حوزه و روحانیت را به مرکز بیاورد و به بخشهای بیصدای حوزه، تریبون و صدا و روایت ببخشد. تاریخنگاری دیگری که تصویر ما از حوزه و روحانیت را دگرگون خواهد کرد. این نوع تاریخنگاری، با مکاتبی جدیدتر از تاریخنگاری نظیر تاریخنگاری مکتب آنال و تاریخنگاری از پایین قرابت دارد: به صدا درآوردن محذوفین تاریخ.
::این نوع نگاه به تاریخنگاری حوزه و روحانیت، تحت تأثیر تحولات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه آغاز شدهاست. در بخش پایانی این مقاله، نمونههایی از این تاریخنگاری جدید در ایران را معرفی کردهام. اگر تا کنون، گزاره «علیکم بالمتون» و تمرکز بر مرکز و بیتوجهی به محذوفین حوزه و حوزویان، قاعده ناگفته تاریخنگاری در مورد حوزه و توصیفها و تحلیلهای ارائهشده در مورد وضعیت حوزه و حوزویان بود، به نظر میرسد وقت آن است که مطالعات اجتماعی پیرامون حوزه و روحانیت و نیز تاریخنگاری، حواشی را به متن و مرکز بازگرداند و محذوفین ِ بیصدای این میدان را به سخن درآورد. شکی نیست که حتی مرکز و متن نیز در گفتگو با حواشی ِ تا کنون محذوف است که بهتر فهم میشود. علینا بالحواشی.
اصل مقاله را از اینجا دریافت کنید.
این یادداشت، یک روایت از تجربه شخصی من به عنوان یک زن، از حضور در تکیهها و مراسم عزاداری عاشورا و تجربه متفاوتی است که محرم سال گذشته برایم رخ داد. بسیاری از آن چیزی که وصف میشود ممکن است برای خواننده آشنا باشد. کما اینکه کلیات دو شیوه عزاداری که در ادامه وصف میشود هر کدام به صورت مجزا پیش از این نیز برای من هم آشنا بود، اما آنچه برایم قابل توجه است، تمایزی است که ناگهان میان این دو و در مقایسه با یکدیگر به چشمم آمد.
از کودکی، در ده روز آغاز ماه محرم، در مجالس عزاداری مختلفی در محلات گوناگون تهران شرکت کردهام. از مجالس عزاداری محله پیروزی و شکوفه در جنوب شرقی تهران گرفته تا عزاداریهای محله سعادتآباد در شمال غرب تهران. مکان برگزاری این جلسات هم متمایز بوده است: اغلب در چادرهای موقتی هیئتها که در فضاهای باز محلات برپا میشد، برخی در امامزادهها، برخی در منازل و برخی در بناهای ثابت حسینهها. این یادداشت، یک روایت از تجربه شخصی من به عنوان یک زن، از حضور در تکیهها و مراسم عزاداری عاشورا و تجربه متفاوتی است که محرم سال گذشته برایم رخ داد. بسیاری از آن چیزی که وصف میشود ممکن است برای خواننده آشنا باشد. کما اینکه کلیات دو شیوه عزاداری که در ادامه وصف میشود هر کدام به صورت مجزا پیش از این نیز برای من هم آشنا بود، اما آنچه برایم قابل توجه است، تمایزی است که ناگهان میان این دو و در مقایسه با یکدیگر به چشمم آمد.
در مجالس مختلفی که شرکت میکردم میدیدم که با وجود تفاوتهایی در انتخاب سخنرانان، نسبت میان وعظ و مداحی، شیوه پذیرایی و ... دیده میشد، همه در یک چیز نکته اشتراک داشتند: در اغلب موارد, عزاداران زن و مرد توسط یک پرده یا دیوار از یکدیگر جدا میشوند و صدای واعظ و مداح، از بخش مردان توسط بلندگو به زنان میرسد. ما پشت دیوار و پرده مینشستیم و صدای واعظ و مداح، همخوانی مردان عزادار با یکدیگر در همراهی با مداح و صدای برخورد دستان آنها با سینهشان را میشنیدیم. از تک جملات مداح و صداهایی که میشنیدیم میتوانستیم تصور و تخیل کنیم که در بخش مردانه مراسم چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است: متوجه میشدیم که تقریبا در تمام طول سینهزنی، مردان ایستادهاند... الان باید یک حلقه بزرگ را تشکیل داده باشند... الان به صورت صف پشت هم ایستادهاند... الان در حال چرخیدن هستند... الان شور سینهزدنها بیشتر شده است... الان صدای عزاداران در همخوانی با مداح بلندتر شده است و ...
ما زنان در این سو همگی در سر جایمان نشسته بودیم و تنها گوش میکردیم. سینه زدن زنان معمولا آنقدر ملایم و بیجان است که بعضا از حد تکان خوردن آرام انگشتان در شعاعی محدود بیشتر نمیشود. گه گاه زنان با صدایی بسیار آرام با مردان همخوانی میکردند که به سختی شنیده میشد. خصوصا وقتی زنان و مردان تنها توسط یک پرده از یکدیگر جدا شده بودند. چیزی که بسیار برایم جلب توجه میکرد این بود که اغلب موارد، در اواسط قسمت سینهزنی مراسم، زنان ارتباط خود را با وقایعی که در بخش مردانه میگذشت به کلی از دست میدادند و در گعدهها و حلقههای کوچک، شروع به حرف زدن میکردند. این تنها «شنونده» بودن، در بخش «سینهزنی» از «روضهخوانی» شدیدتر بود. در میان روضهخوانی، صدای گریه زنان بلند میشد. اما در سینهزنی معمولا کسی گریه نمیکرد و همین مشارکت نیز به حداقل میرسید. مجالسی هم بودهام که پردهای میان زنان و مردان نبوده است؛ زنان در ردیفهای پشت سر مردان مینشستند و میتوانستند واعظ و مداحی که در جلوی جمعیت نشسته بود را ببینند. با این وجود، این مساله تفاوتی در «تماشاچی» بودن ما ایجاد نمیکرد. نمونه مشهور این شکل از مراسم، برخی عزاداریهاییست که در مسجد حظیره یزد برگزار میشود. مراسمی که توسط هیئتهایی مانند شیخداد و بعثت، با زیبایی و هماهنگی متمایزی چه به لحاظ صورت و چه محتوا برگزار میشود. با این وجود، این مراسم نیز در این نکته تفاوتی با آن چه گفته شد ندارند. مردان روی زمین در صفهایی منظم ایستادهاند و در کمال هماهنگی سینه میزنند و اشعار را میخوانند. زنان در یک طبقه بالاتر، در فضایی مانند بالکن تالارهای اجرای نمایش و موسیقی ایستادهاند و عزاداری مردان را تنها تماشا میکنند. این نکته، طبعا شامل مجالس منحصرا زنانه که به صورت خصوصی و مرتب در خانهها برگزار میشود نیست، اما این مراسم از آنجا که به صورت خصوصی در منازل برگزار میشوند، نقض این مشاهده در نسبت فعالیت زنان و مردان در مجالس عزاداری عمومی نیستند.
به هر صورت، این مساله انقدر برایم تکرار شده بود که تصویر زنان به عنوان تماشاچیان و شنوندگانی تقریبا منفعل در مجالس عزاداری برایم به یک تصویر آشنا و بدیهی تبدیل شده بود. تا محرم سال گذشته، که برای نخستین بار در روز عاشورا به منطقه بازار و اطراف آن رفتم و در نزدیکی چهارراه گلوبندک، به دستهای بزرگ از عزاداران و خیمهای بسیار بزرگ برخوردیم که قرار بود در ساعتی مشخص سوزانده شود. این عزاداران، اعضای هیئت کربلاییها بودند و که بدنه اصلی آنها را عراقیهای مقیم ایران تشکیل میدهند. مراسم مانند باقی دستههای عزاداری دو بخش بود: بخشی که در فضای آزاد در خیابان است و ادامه مراسم عزاداری درون حسینیه. آن چیزی که همیشه در دستههای عزاداری خیابان دیده بودم این بود که مردان سینه یا زنجیر میزدند و زنان در کناری مردان را تماشا میکردند. اما چیزی که اینجا دیدم متفاوت بود:
«صاحب کفایه»، «صاحب روضات [الجنات]»، «صاجب عروه». این تعبیرها در سنت حوزوی، تعبیری آشناست. حدود سهسالی هست که مشغول تحقیق در مورد زندگینامهنگاری حوزویان هستم. با این دست تعابیر در مورد علماء حوزه به دفعات برخورد کردهام. این نامگذاری به حدی رایج میشود که گاهی در متون و بحثهای شفاهی حوزویان، نام فرد مورد نظر به کار نمیرود و تعبیر ِ "صاحب ..." جایگزین نام او میشود.
«صاحب کفایه»، «صاحب روضات [الجنات]»، «صاجب عروه». این تعبیرها در سنت حوزوی، تعبیری آشناست. منظور از هر کدام از این عبارات، فردی است که نویسنده کتابی مشهور در سنت حوزوی است. به عنوان نمونه، «صاحب کفایه»، ملامحمد کاظم خراسانی است که کتابی با عنوان «کفایهالاصول» نوشتهاست. به همین ترتیب، «صاحب روضات الجنات»، «میرزا محمد باقر چارسوقی اصفهانی» و منظور از «صاحب عروه»، ملامحمدکاظم طباطبایی یزدی است.
حدود سهسالی هست که مشغول تحقیق در مورد زندگینامهنگاری حوزویان هستم. با این دست تعابیر در مورد علماء حوزه به دفعات برخورد کردهام. این نامگذاری به حدی رایج میشود که گاهی در متون و بحثهای شفاهی حوزویان، نام فرد مورد نظر به کار نمیرود و تعبیر ِ "صاحب ..." جایگزین نام او میشود.
در دانشگاه و نظام آموزشی غیرسنتی ما کمتر به یاد دارم که کسی را نه با نامش، که با پسوند ِ «نویسندهی فلان کتاب» مهم در علوم انسانی معرفی کنند. در علومانسانی و علوماجتماعی غربی هم کمتر دیدهام که حتی از کلاسیکهای این علوم، نه با نامشان که با لقب «نویسندهی فلان کتاب» یاد کنند.
به معنای اجتماعی چنین نامگذاری فکر میکنم: نظام آموزشی و علمی که افراد سرشناس خود را با عنوان نویسنده یک کتاب مهم نامگذاری میکند، در واقع در حال اعتبار بخشیدن به خروجی و محصول کار آنان است. وقتی فردی در یک نظام آموزشی، با نویسندگی یک اثر علمی شناخته میشود، در حقیقت اهمیت خروجی و محصول علمی در آن میدان و حوزه مورد تأکید قرار میگیرد. نوعی قدردانی نمادین از نویسندگانی که آثار اصلی این میدان را تولید میکنند.
القاب و نامگذاریها، ابزاری برای ایجاد سرمایه نمادین در جوامع بودهاند. اگر در اروپای غربی و فرانسه و انگلستان، القاب سنتی چون «دوک» و «سِر» و «شوالیه» تا به امروز برای تقدیر و ایجاد منزلت اجتماعی به کار میرود، در میدان حوزوی نیز تعبیر «صاحب ...» گونهای مکانیزم ایجاد منزلت اجتماعی برای نویسندگان است. سرمایهای که اینبار نه در ازای در اختیار داشتن موقعیت مدیریتی و سلسله مراتب حوزوی، که در ازاء تلاشی علمی، به نمایندگی خروجی این تلاش یعنی کتابی اثرگذار، به فرد اعطا میشود. این مکانیزمها، نشانی دیگر از قوام و توان قابل ملاحظهی نظام سنت علمی ما در گذشته است.
از طرفی دیگر، شاید بخشی از این تأکید بر خروجی (یک کتاب) و مانایی و اثرگذاری آن در میدان حوزوی، ناشی از تفاوت در منطق علم مدرن و دانش سنتی نیز باشد. چرا که آنچنان که ماکس وبر در مقاله «علم در مقام حرفه» میگوید، ویژگی علم مدرن، در کهنهشدن و زماندار بودن گزارههای مطرح شده و نظریات - حتی گاهی سریع- و به تعبیر پوپر، "ابطالپذیری" گزارههای آن است. در حالی که در منطق دانش حوزوی و در میدان سنت، چنین فرآیند سریعی از کهنهشدن و باطل شدن وجود ندارد. به همین دلیل، تا حدی طبیعی است که اهمیت و اعتبار آثار و کتابها در میدان سنت حوزوی، ماناتر و بلندمدتتر باشد.
آیین زیارت مقابر اشخاص مورد احترام، چه افراد مقدس زنده و چه مرده در گستره وسیع و متنوعی از جهان اسلام و مسیحیت وجود دارد و هنوز هم در این ادیان و بسیاری دیگر از ادیان زنده است. بخشی از تکامل تدریجی این پدیده در ادیان، ناشی از احساس شکاف و جدایی میان خالق و مخلوق است. از خلال مفهوم «قدیس»، تازه گرویدهها، این امکان را داشتند که میان خود و خداوند قادر مطلق متعال واسطههایی بجویند تا بتوانند به نیازهایی که پیش از این خدایان سنتهای گذشتهشان به آن پاسخ میدادند پاسخ دهند.
مجتهدان شیعه و زیارت حرم امامان در ابتدای قرن بیستم[۱][۲]
اسحاق نقاش[۳]
مترجم: شیما کاشی
آیین زیارت مقابر اشخاص مورد احترام، چه افراد مقدس زنده و چه مرده در گستره وسیع و متنوعی از جهان اسلام و مسیحیت وجود دارد و هنوز هم در این ادیان و بسیاری دیگر از ادیان زنده است. بخشی از تکامل تدریجی این پدیده در ادیان، ناشی از احساس شکاف و جدایی میان خالق و مخلوق است. از خلال مفهوم «قدیس»، تازه گرویدهها، این امکان را داشتند که میان خود و خداوند قادر مطلق متعال واسطههایی بجویند تا بتوانند به نیازهایی که پیش از این خدایان سنتهای گذشتهشان به آن پاسخ میدادند پاسخ دهند. اگرچه کارکرد اولیه زیارت، احترام به قدیسان بوده است، به تدریج تبدیل به چیزی فراتر از صرف تکریم و احترام به این افراد شد؛ این اعتقاد شکل گرفت که توسط زیارت این اماکن، خواندن دعاهایی در آنها و اعطای نذورات، زائران میتوانند از این افراد مقدس درخواست کمک و شفاعت کنند. شانه به شانه این آموزه در اسلام که تنها از خدا کمک بخواهید و تنها به نام او قسم بخورید، معتقدان همزمان از این افراد مقدس کمک میخواهند و به نام آنها قسم میخورند[۴].
در اسلام شیعی، امامان و خانواده آنها، مهمترین این «قدیسین» در میان شیعیان هستند. در ابتدا، تشیع امامی در چشمانداز و اهدافش یک نهضت سیاسی بود و در طول سالهای زیادی از تاریخ اسلام؛ تفاوت میان مکتب فکری شیعی و چهار مکتب ارتدوکس سنی بسیار اندک بود. اما با توسعه و تکامل مناسک و نهادهای متمایز شیعی در طول بیش از دوازده قرن، تشیع، حیاتی از آن خود یافته است. مناسک، نقطه اتکایی برای تثبیت جایگاه دوازده امام به عنوان نقطه تمرکز دلبستگی مذهبی معتقدان شیعه مذهب بود. در واقع، مفهوم امامت که اسلام شیعی بر آن متکی است، بر ویژگیهای خاص امامان از جمله معصومیت آنها تاکید میکرد. در نتیجه وجه رهبری آنها از صرف رهبری سیاسی فراتر میرود. در حالی که اغلب شیعیان بر این باورند که امامان الهاماتی از جانب خدا دریافت میکنند، عده اندکی از آنها نیز بر این باورند که امامان درجاتی از وحی را نیز تجربه میکردهاند. به این معنا؛ آنها بر این باورند که امامان در بعد عرفانیشان، میراثدار ارتباط مستقیم با خداوند هستند؛ به آن ترتیبی که پیامبران دارای این امکان بودند[۵].
موقعیت امامان به عنوان نقطه تمرکز دلبستگی مذهبی شیعیان، در عمل زیارت حرمهای آنها تجسم پیدا میکند. به خلاف حج، زیارت این اماکن به طور خاص برای شیعیان اهمیت دارد و مخصوص یک زمان خاص از سال نیست. اگرچه در تقویم شیعی، زمانهایی هست که زیارت یکی از حرمها یا همه آنها در نجف، کربلا، سامرا، کاظمین، مشهد و ... توصیه خاص شده است.
کارکرد اساسی زیارت این اماکن، تصدیق و اقرار به اقتدار امامان به عنوان رهبران اجتماع مسلمین پس از وفات پیامبر و تقویت پیوندهای میان معتقدان و امامانی است که قادر به شفاعت آنها نزد خدا در روز قیامت هستند. سنتهای شیعی بر وجود و لزوم یک پیوند و عهد شخصی میان هر یک از شیعیان با امامانشان و ثواب و پاداش حاصل از این عهد تاکید دارند.
علاوه بر کارکرد احیای این عهد، زیارت این اماکن، یک بعد مهم آموزشی برای حفظ تداوم حافظه جمعی شیعی و یک هویت گروهی متمایز دارد. در نتیجه، تلاش زیادی برای تمرکز احساسات مذهبی شیعیان بر اماکنی مانند نجف و کربلا میشود. تلاشهایی که گاه حتی جایگاه مکه را نیز به چالش کشیده است. در واقع، در برهههایی از تاریخ اسلام، خصوصا در برهه تضادهای میان صفویه و عثمانی، زیارت کربلا به
طرح توسعه حرم مطهر امام علی (ع)، طرح توسعه حرم امام حسین (ع) و سایر طرحهای بازسازی حرمهای مطهر در عراق و سوریه توسط ستاد بازسازی عتبات عالیات ایران صورت میگیرد. این پروژهها هزینههای بسیاری دارد که توسط کمکهای مردمی، شرکتهای نیمهدولتی و دولتی تأمین میشود. چنانکه به مناسبتهای مذهبی، برای ساخت صحن و شبستان حضرت فاطمه (س) و طرح توسعه حرم مطهر امام حسین (ع) تبلیغات گستردهای توسط رسانهها صورت میگیرد تا هزینه این طرحها با مشارکتهای مردمی تأمین شود.
طرح توسعه حرم مطهر امام علی (ع)، طرح توسعه حرم امام حسین (ع) و سایر طرحهای بازسازی حرمهای مطهر در عراق و سوریه توسط ستاد بازسازی عتبات عالیات ایران صورت میگیرد. این پروژهها هزینههای بسیاری دارد که توسط کمکهای مردمی، شرکتهای نیمهدولتی و دولتی تأمین میشود.
چنانکه به مناسبتهای مذهبی، برای ساخت صحن و شبستان حضرت فاطمه (س) و طرح توسعه حرم مطهر امام حسین (ع) تبلیغات گستردهای توسط رسانهها صورت میگیرد تا هزینه این طرحها با مشارکتهای مردمی تأمین شود. بدین منظور در تمامی رسانهها، درگاههای بانکی و اینترنتی برای پرداخت مبلغ و انواع شمارهگیریهای کد دستوری تبلیغ میشود. بدین نحو ما شاهد آسانسازی پرداختهای مردمی هستیم که درهرحال و هوایی مؤمنان از پرداخت وجوهاتشان منصرف نشوند، بلکه تشویق شوند که حتی در یک آجر از طرح توسعه نیز سهیم باشند.
تعدد و بزرگی طرحهای توسعه بهقدری هزینه دارد که تنها کمکهای مردمی کفاف آن را نمیدهد و هرساله بودجهای برای ستاد بازسازی عتبات عالیات پیشبینی میشود (به نقل از پایگاه اطلاعرسانی حج: ۱۳۹۴). برای یافتن این مبلغ بودجه در اینترنت جستجویی کردم ولی متأسفانه اطلاعات کاملی از بودجههای مصوبه در هرسال یافت نشد. یکی از این مبالغ که در سایت مجلس ذکرشده بود، مبلغ ۱۰۰میلیون دلار بابت احداث و بازسازی عتبات عالیات از محل افزایش درآمد حاصل از صادرات نفت و میعانات گازی در سال ۱۳۹۰ بود (بند ۱۷ الحاقی لایحه بودجه ۱۳۹۰، به نقل از سایت مجلس). اگر همین مبلغ سالیانه از طرف دولت را به همراه کمکهای مردمی و سایر سازمانها و نهادها برای اجرای طرحهای توسعه در نظر گرفت میتوان تخمینی از هزینههای بسیار طرحهای توسعه که ملت ایران پرداخت میکنند، پی برد. برای تصور از حجم اجرای طرحهای نوسازی عتبات و عالیات لازم است به بخشی از این پروژهها اشاره شود.
به نقل از گزارشهای سایت ستاد بازسازی عتبات عالیات، طرح توسعه حرم مطهر امام علی (ع) که به نام صحن و شبستان حضرت زهرا (س) است، ۲۲۰ هزار مترمربع زیربنا دارد. این پروژه از سال ۸۹ تاکنون ادامه دارد. به ادعای گزارش سایت، طرح توسعه حرم امام علی (ع) چنان بزرگ است که بعد از مسجدالحرام مکه، بزرگترین پروژه عمرانی جهان اسلام بهحساب میآید. به عبارتی وسعت این صحن دو برابر مساحت فعلی مسجدالنبی مدینه و سه برابر مساحت حرم امام رضا (ع) است. این پروژه علاوه بر صحن و شبستانهای سه و چهار طبقه، دارای فضاهای غیر زیارتی همچون ساختمان موزه، کتابخانه، مهمانسرا، غذاخوری و ... است. درمجموع طبق برآورد کلی ۷۰۰ میلیارد تومان هزینه این طرح توسعه خواهد شد.
طرح توسعه حرم امام حسین (ع) نیز از سال ۱۳۹۶ شروعشده است. این توسعه در ۳۸ هکتار و در چهار فاز اجرایی خواهد شد. فاز نخست آن به اسم صحن عقیله بنیهاشم (س) نامگرفته است که ۹ هکتار اطراف حرم امام حسین (ع) را در برمیگیرد اما تنها ۵ هکتار از اطراف حرم خریداریشده است و قرار است در یک بازه زمانی ۶ ساله ساخته شود. در بخشی از فاز نخست، مسجد تل زینبیه قرار دارد که در این پروژه این مسجد تخریب خواهد شد و به طرح توسعه اضافه میگردد. برای فاز اول بخشهایی همچون آشپزخانه، رستوران، هتل، کتابخانه، موزه و شبیهسازیشدهٔ تل زینبیه در نظر گرفتهشده است. طرحهای متعدد دیگری نیز همزمان با فاز نخست پیش میرود که یکی از مهمترین آنان مرتفع ساختن گنبد امام حسین (ع) است که هفت و نیم متر به ارتفاع آن اضافه خواهند کرد (به نقل از سایت ستاد بازسازی عتبات عالیات).
دیگر فعالیتهای ستاد عتبات و عالیات را میتوان در کاظمین و سامرا دنبال کرد. گرچه پروژههای کلانی در این دو شهر مقدس کلید نخورده است اما صحبتها و توافقاتی میان ایران و عراق برای اجرای طرحهای توسعه صورت گرفته است. چنانکه برای حرم مطهر امامین عسگریین (امام هادی (ع) و امام حسن عسگری (ع)) در سامرا، به شعاع ۳۰۰ متری حرم طراحی توسعه در دستور کار است تا بعد از طراحی و فازبندی پروژه، اجرای طرح توسعه حرمین شروع شود.
ساختوسازها و اجرای طرحهای توسعه حرمهای مطهر و مساجد گرچه ممکن است با نیتهای خیر و برای رفاه حال زائرین ساخته شود اما ریشههای سیاسی- مذهبی پنهان و ابعاد فرهنگی تشیع ایرانی در این پروژهها دخیل است. همچنین این حجم از ساختوسازها پیامدهایی نیندیشیدهای دارند که در ادامه توضیح بیشتری خواهم داد.
ریشههای سیاسی- مذهبی
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید