پرسش از تبار خشونت و مدارای مذهبی

تشیع در ایران عهد ایلخانان: پرسش از تبار خشونت و مدارای مذهبی  

( بر اساس استخراج یک عالم صفوی از «نزهه القلوب» حمدالله مستوفی )

دکتر رسول جعفریان چند سالی است که به نشر اسناد و رساله های متعددی از تاریخ ایران همت گماشته‌اند. ایشان به واسطه دسترسی‌های گسترده و همت بلندی که در این حوزه داشته‌اند، بخش قابل توجهی از رساله‌ها و اسناد تاریخی ایران و اسلام را در قالب‌های مختلف منتشر نموده‌اند. اخیرا کانال تلگرامی ایشان نیز به محلی برای نشر پاره‌ای اسناد تاریخی ایران تبدیل شده است که کار بسیار نیکویی است و بعضا اسناد قابل توجهی در میان موارد منتشره توسط ایشان قابل ملاحظه است.

از جمله اسناد منتشر شده توسط ایشان، دو برگ نوشته‌ای است مربوط به دوران صفوی که یکی از علمای آن دوران (ظاهرا گمنام) مبادرت به استخراج مذاهب شهرهای مختلف ایران بر اساس کتاب «نزهه القلوب» حمدالله مستوفی نموده است.

چنانکه در مقدمه نسخه چاپی «نزهه القلوب» که به همت محمددبیر سیاقی به سال 1336 هجری شمسی منتشر شده آمده است، حمدالله مستوفی،  این اثر جغرافیایی را در 740 هجری (1340 میلادی) پس از تاریخ معروف خود «گزیده»  و در ایام هرج و مرج پس از درگذشت سلطان ابوسعید نوشته است. این کتاب شامل یک مقدمه(فاتحه) و سه مقاله و یک خاتمه می‌باشد. در دو قسمت اول، حمدالله مستوفی از علم افلاک و اجرام سماویه و ... بحث می‌کند. اما بخش سوم، با بحث از شرح حرمین شریفین و بیت‌المقدس آغاز می‌شود و سپس به بحث درباره جغرافیای بلاد اردن و عراق عرب و آسیای صغیر می‌پردازد و ضمیمه‌ای از جغرافیای طبیعی ایران نیز به آن الحاق می‌نماید.(حمدالله مستوفی، نزهه القلوب، 1336)

بخش دوم از مقاله سوم «در شرح احوال ایران زمین» نوشته شده و خود شامل سه بخش «مطلع»، «مقصد» و «مخلص» است.، مطلع آن به «ذکر بخش ایران از ملک جهان و صفت طول و عرض و حدود اقاصی و قبله بلاد» آنها پرداخته، «مقصد» آن «ذکر ولایات و بلاد ایران زمین و چگونگی آب و هوا و بنیاد عمارت و وصف ساکنان هر ولایت. و آن بیست باب است هر یک در وصف مملکتی از ممالک ایران»(همان : 29) حمدالله مستوفی به تفکیک در باب ویژگی‌های هر یک از این ولایات سخن گفته است. از جمله مباحثی که حمدالله مستوفی در این بخش طرح نموده، اشاره به مذهب ولایات مختلف ایران است که عالم صفوی گمنام اشاره شده در بخش قبل به استخراج آن به تفکیک شهرها پرداخته است. کتاب نزهه القلوب اکنون منتشر شده و این امکان وجود دارد که پراکندگی مذهبی ایران در عهد ایلخانان مغول، بر اساس نوشته‌های حمدالله مستوفی مستقلا استخراج شود. اما بر اساس یافته این عالم عهد صفوی، شهرهای شیعه ایران در آن زمان عبارت بوده‌اند از: کوفه، حله، فروزان، اسکو، آوه، قم، کاشان، تفرش، فراهان و جرجان و استر آباد. اندک جمعیت شیعه‌ای نیز در شیراز و توابع آن و قزوین وجود داشته است. اگرچه جمعیت کاشان شیعه بوده است، اما در «ولایت کاشان» اکثریت با سنی‌مذهبان بوده است.

مطابق استخراج این عالم عهد صفوی، بنا بر مکتوبات حمدالله مستوفی، در دوره ایلخانان، اصفهان، زنجان، یزد، تبریز، اردبیل، مراغه، شاهرود، ساوه و عمده جمعیت شیراز و قزوین شافعی مذهب و جمعیت ری، بصره، سمرقند و شوشتر حنفی مذهب و خوی و سلماس و ارومیه سنی مذهب ذکر شده است.  همدان، معتزلی مذهب و رودبار و سرجان محل سکونت «بواطنه» بوده و «بنی‌امیه» به عنوان مذهب اهالی دمشق ذکر شده است.

آنگونه که از این استخراج بر می‌آید در دوره ایلخانان، مملکت ایران، کشوری چند مذهبی بوده که در ولایات مختلف آن مذاهب شیعه، شافعی، حنفی و گاه بواطنه و بنی‌امیه و معتزلیان ساکن بوده‌اند و  پیوستگی جغرافیایی شدیدی میان مذاهب وجود ندارد. یعنی اینگونه نیست که تمام سنی‌ها در ولایات مجاور هم و تمام شیعیان هم در ولایت نزدیک و مجاور ساکن باشند. هر چند اقلیت شیعه عمدتا در نواحی مرکزی ایران (قم، کاشان، تفرش، فراهان) و بخشی در شمال(گرگان و استرآباد) و بخشی نیز به صورت سنتی در کوفه و حله ساکن بوده است. در یک تحلیل کلی‌تر می‌توان از یک اکثریت سنی مذهب(شافعی و حنفی) و یک اقلیت نه چندان کم تعداد شیعه مذهب در ایران آن زمان سخن گفت.این استخراج، نظریه یکدست شدن مذهب ایران توسط تلاش‌های سیاسی صفویان برای حاکم کردن شکلی از تشیع در پیوند با قدرت سیاسی را تقویت می‌کند. در عین حال این پرسش به صورت جدی مطرح می‌شود که آیا حنفیان و شافعیان و شیعیان و بواطنه و معتزلیان و بنی‌امیه در ایران عهد ایلخانان عمدتا در یک «سازش» فرهنگی- مذهبی به سر می‌بردند؟ یا تاریخ آن زمان نیز شاهد نزاع‌های مذهبی و تکفیر و کشت و کشتار میان فرق اسلامی بوده است؟ شاید بتوان در سایه پژوهش های اینچنینی به سوی تبارشناسی خشونت یا مدارای مذهبی دست کم در محدوده مرزهای ایران فرهنگی و تاریخی گام برداشت.