بازار و مرجعیت

بازار از میانه‌ی دولت صفوی به بعد، یکی از متحدان فقها و مراجع تقلید و از حامیان مالی و تشکیلاتی آنها بوده است. سابقه‌ی همراهی فقها و بازاریان به قرون اولیه‌ی تمدن اسلامی (قرن‌های دوم تا پنجم) بازمی‌گردد که طی آن با شکل‌گیری شهرهای اسلامی و مرکزیت یافتن بازار و مساجد در این شهرها، ارتباطی نسبی میان علمای شهر و بازاریان برقرار شد؛ اما ارتباط انحصاری و موثر فقها با بازار به عصر صفوی باز می‌گردد. با پایه‌گذاری دولت صفوی، سیر تاریخی مرجعیت وارد عصر نوینی می‌شود که مقدمه‌ی ظهور مرجعیت در شکل متاخر آن است(←دوره‌ی دوم تطور مرجعیت). در کنار شمار زیادی از تحولات فقه شیعه در عصر صفوی، یک تحول به جایگزین شدن نقش صوفیان در ارتباط با پیشه‌وران و اصناف با فقها بازمی‌گردد. در این دوره، به دلیل پیوند فقها و علمای رسمی با افراد صنوف مختلف از طریق کانال‌های نوظهوری نظیر امام جمعه، مسجد جانشین خانقاه می‌شود و اعتقاد مردم به کرامات و مکاشفات صوفیان، به فقها انتقال می‌یابد. خانقاه‌ها در گذشته در بطن بازار بوده و صوفیان به عنوان اقطاب دینی مورد ارجاع پیشه‌وران و کسبه‌ی بازار بودند. شاه عباس صفوی، به دلایل سیاسی اقدام به حذف و سرکوب اهل تصوف کرد و بدین ترتیب شمار زیادی از گروه‌های صوفیه از ایران مهاجرت کردند؛ همزمان با این اقدام، بازار اصفهان گسترش قابل توجهی پیدا کرد و فقها مورد تکریم و تجلیل شاه عباس صفوی قرار گرفتند. شمار زیادی مساجد اسلامی در بازار‌ها شکل گرفته و فقها و امامان جماعت مساجد که عمدتاً از منصوبان حکومت صفوی بودند، ارتباط مستمر و سازمانی با بازار و کسبه‌ی آن پیدا کردند. این ارتباط پس از سقوط صفویه نیز پیوسته تداوم یافت و در دوره‌ی سوم سیر تاریخی مرجعیت که شاهد ظهور مرجعیت عامه به عنوان یک نیروی مستقل و تاثیرگذار هستیم، مقارن با عصر قاجار دیده می‌شود که فتوای تحریم تنباکوی میرزای شیرازی به عنوان مرجع تقلید عامه‌ی وقت، در ارتباط متقابل با بازاریان صادر می‌گردد. در جریان قیام تنباکو، بازار شهرهای عمده مانند تهران، تبریز، اصفهان، شیراز و مشهد تعطیل شده و فتوای میرزای شیرازی نیز زمینه‌ی بسیج عمومی برای مقابله با اعطای امتیاز انحصاری تنباکو به تالبوت انگلیسی فراهم می‌آورد و در نهایت نیز به پیروزی می‌انجامد. نمونه‌های متعدد دیگر از مراودات مراجع تقلید بعدی با بازار را می‌توان در گزارش‌های تاریخی مشاهده کرد: در دوره‌ی مرجعیت آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی، بازاریان نقش مهمی در تامین هزینه‌های حوزه داشتند؛ آیت‌الله بروجردی در بدو ورود به شهر قم در منزل یکی از بازاریان متنفذ شهر سکونت می‌یابد؛ آیت‌الله خمینی برای تامین وجوهات شرعی مورد نیاز آیت‌الله بروجردی برای زعامت حوزه، با حجت‌الاسلام فلسفی نامه‌نگاری کرده و لزوم همکاری بازاریان و تجار را بیان می‌کند؛ آیت‌الله سید احمد خوانساری در مسجد عزیزالله بازار مستقر بوده و ارتباط تنگاتنگی با بازاریان دارد؛ سایر مراجع قم و نجف نیز در ارتباط متقابل با بازار بودند. پیوند بازار و آیت‌الله خمینی در جریان انقلاب ۱۳۵۷ که با اعتصاب‌ها و اعتراض‌های مستمر بازار عینیت می‌یابد نیز نقش قابل توجهی در پیروزی انقلاب داشت.

زمینه‌ی تداوم رابطه‌ی متقابل میان مراجع و بازاریان را از وجوه گوناگون می‌توان بررسی کرد. برخی محققان بر نقش بی‌بدیل بازار در حمایت مالی از مراجع تقلید از طریق پرداخت وجوهات شرعی و متقابلا منظور داشتن منافع بازاریان در صدور فتاوای فقهی از سوی مراجع تاکید کرده‌اند. اما به نظر می‌رسد، این امر به تنهایی مبین رابطه‌ی دوجانبه‌ی مذکور نیست. در سیر تدریجی رابطه‌ی فقها و بازاریان، به تدریج سبک زندگی بازاری نیز متاثر از آموزه‌های فقهی، متشرعانه و شریعت‌مدار گردیده و بازاریان از مقلدان ثابت‌قدم مراجع تقلید بوده‌اند. بدین ترتیب، رابطه‌ی بازار و مرجعیت، نوعی رابطه‌ی اعتقادی و فقهی نیز هست.

در دوران متاخر شاهد کمرنگ شدن رابطه‌ی متقابل بازار با مراجع و اتحاد آنها برای دستیابی به اهداف مشترک هستیم که این امر از عوامل متعددی نشات می‌گیرد؛ ظهور بازارهای نوین و تضعیف بازار سنتی، نظارت‌های حکومتی بر بازار و مرجعیت و گسسته شدن رابطه‌ی مستمر مراجع با بازاریان به طرق گوناگون برخی از این عوامل هستند.

 منابع