«عالم- دانشگاهی» و «دکتر حجت‌الاسلام»

 قاب اول: «دکتر  حجت‌الاسلام»

روبرویم می‌نشیند. مُلبس است. هم تحصیلات حوزوی داشته و هم در دانشگاهی در اروپا دکتری گرفته است. نگاهش به کاغذ معرفی برنامه می‌افتد و ناگهان برمی‌آشوبد: «پس دکترش کو؟» می‌خواهم با ملایمت پاسخ بدهم اما ادامه می‌دهد: «پس این‌همه دانشگاه و اینا هیچ؟ فقط نوشتین «حجت‌الاسلام» که!». در دلم چیزی می‌ریزد. برایش توصیح می‌دهم که هم اشتباه شده و هم آن «حجت‌الاسلام»ش برایم رنگ و بوی بیشتری تا «دکتر»ش دارد. اما معلوم است که قانع نشده. در سخنرانی‌اش آن‌قدر به تجربه‌ی زیست اروپایی (نه چندان طولانی) و اسامی افراد و نظریات غربی ارجاع می‌دهد که گویی اصرار دارد از لباسی که پوشیده به درآید. انگار از چیزی که هست، راضی نیست. لحنش به گونه‌ای است که انگار تمام حقیقت را در مشت دارد. جایی برای ندانستن نمی‌گذارد. بی‌قرار است. هر چه می‌گردم، جز لباس، نشانه‌ی جدی از منش حوزوی نمی‌یابم: آرامش، تأمل، تأنی و فروتنی.

 قاب دوم: «عالم دانشگاهی»

روبرویش نشسته‌ام. می‌شناسمش. از با کیفیت‌ترین‌ها و پرکارترین‌های رشته‌ی خودش است. ملبس است و دانشگاهی. کیفیت کارهایش به برکت لحظه‌ها و چگالی عمرش شهادت می‌دهند. طرح بحثش چنان منظم است که در همان دقایق اول جذب بکر بودن و دقت طرح مسأله‌اش می‌شوم. نظم ذهنی‌اش غبطه‌برانگیز است. با لحنی آرام و شمرده، سخن می‌گوید. گرچه طرح مسأله‌اش امروزی است اما ارجاعاتش را در سنت جستجو می‌کند. از سنت شرمسار نیست. ارج و قرب سنت را می‌شناسد. در کل سخنرانی‌اش پنج بار هم کلمه‌ی لاتین استفاده نمی‌کند. اما آیات و روایات و تاریخ اسلام را به صورت صحیح و به‌جا به عنوان ماده‌های اولیه‌ی تحلیلش به کار می‌گیرد. روش، علوم‌انسانی است و داده‌ها، از دل سنت. لحنش متواضع است. حتی از نوع نگاهش هم تحدی برنمی‌آید. مدام تأکید می‌کند که «این نظر من است و منتظر نقدهای شما هستم». در کاربرد کلماتش دقیق است. در چهارچوب علوم‌انسانی سخن می‌گوید و چیزی بر داشته‌های شونده‌ی علوم‌انسانی خوانده‌اش می‌افزاید. در سنت غور می‌کند و به مثابه صیادی زبردست، تسلطش بر سنت را با نظم ذهنی‌اش به گزاره‌هایی بکر و تحلیلی بدل می‌کند. سر وقت سخنش را تمام می‌کند و از لباس و موقعیتش برای گرفتن وقت بیشتر از مدت تعیین‌شده استفاده نمی‌کند. به محض تمام شدن صحبت‌هایش دفترچه و خودکارش را آماده می‌کند تا نقدها را یادداشت کند. در صورتش حتی از تندترین نقدها احساس ناراحتی دیده‌نمی‌شود. نخستین واکنشش به نقدها، لبخند است؛ سپس تشکر و برجسته کردن نقاط مثبت نقد و در نهایت طرح چند نکته‌ی دقیق و جدی. وارد گفتگو می‌شود. به تمامی. حقیقت را در مشت ندارد. جستجو می‌کند. لحظه‌ای به عینه می‌بینم که چگونه منش و روش و دانش با هم در وجود تربیت‌شده‌اش گره‌خورده‌اند.

 

این دو قاب: «دکتر حجت‌الاسلام» و «عالم دانشگاهی‌ها»

در نیم‌قرن اخیر، حوزویان دانشگاهی تیپ آشنایی برای جامعه‌ است. ملبس‌هایی در خارج از حوزه‌های علمیه. در دانشگاه. اما علیرغم شباهت‌هایشان، دو تیپ کلی را می‌توان در میان این حوزویان دانشگاهی از هم تفکیک کرد: «دکتر حجت‌اسلام»ها و «عالم – دانشگاهی‌ها».

تیپ اول در سال‌های پس از انقلاب، بیشتر و بیشتر شده‌اند. باز شدن درهای دانشگاه و جذابیت‌های منزلتی و اقتصادی دانشگاه نسبت به حوزه، فضا را برای ظهور تیپ اول بیش از پیش فراهم کرده‌است. طلاب و حوزویانی که یا در حوزه از چنان سطح علمی برخوردار نبوده‌اند که میدان حوزوی آنان را به عنوان شخصیت مؤلف و تولیدگر به رسمیت بشناسد یا جذابیت‌های دانشگاه بیشتر از آن بوده که دل در گروی حیاط مدرسه و حیات حوزوی بگذارند و یا با دلایلی نظیر احساس وظیفه نسبت به حضور در میدانی دیگر – این‌بار دانشگاه – با دغدغه‌های تبلیغی و اصلاحی (و نه علمی) وارد میدان دانشگاه شده‌اند و حتی در موقعیت استادی دانشگاه نیز به عنوان «دکتر حجت‌الاسلام» رسیده‌اند. این تیپ، در واقع تیپ «نه این و نه آن» است. کلاژی ناکارآ از فرم سنت و فرم مدرن. نه حوزوی به تمام معناست و نه دانشگاهی به تمام معنا. در میانه.

تیپ دوم اما دارای سنتی طولانی است. از فرزندان و نوادگان علمایی که پس از مشروطه به غرب رفتند و با برخورداری از تربیت حوزوی، به میدان دانشگاه وارد شدند. از سرچشمه‌ها. یا حوزویانی که تربیت حوزوی را تا مدارجی مناسب و کیفیتی جدی طی کرده‌بودند و دغدغه‌ی دانایی، آن‌ها را به میدانی دیگر کشاند: این بار دانشگاه. یا دانشجویانی که نخست تربیت دانشگاهی عمیق یافته‌بودند و پس از تحولاتی مانند انقلاب، دغدغه‌ی دانایی آن‌ها را به حوزه کشاند و ملبس کرد. تیپی ریشه‌دار و دارای سابقه و سنت: از عبدالهادی حائری تا سیدجعفر شهیدی گرفته تا نمونه‌های امروزی‌اش نظیر فیرحی و سیدمصطفی محقق داماد. این تیپ، تیپ «هم این و هم آن» است. تلفیقی کارآ از محتوای سنتی و محتوای مدرن. نگاهی به تولیدات این سنخ دوم به تنهایی گواه کیفیت و برکت علمی وجود آنان است. تیپ «عالم – دانشگاهی»، نمونه‌ای از پیوند خوردن منش و دانش است: منش سنتی علمی و دانشی بر دو بال سنت و مدرنیته.

 هنوز هم به آرامی، «عالم – دانشگاهی»ها متولد می‌شوند و رشد می‌کنند. و گرچه تعدادشان بر خلاف «دکتر – حجت‌الاسلام»ها زیاد نیست، گرچه هیاهو ندارند، اما بودن‌شان از جنس نوید است. نویدی به فردایی روشن‌تر برای حوزه، برای دانشگاه. و برای جامعه. العلماء، باقون، ما بقی الدهر.

 

توضیح تصاویر: تصویر نخست، عبدالهادی حائری؛ تصویر دوم، مصطفی محقق داماد؛ تصویر سوم، ابواقاسم گرجی.

منبع: این مطلب پیش از این در سایت دین آنلاین منتشر شده است.