«حرفه‌های پل» و وضعیت روحانیون در ایرانِ پساانقلابی

 حرفه‌[۲]ها بر دو دسته‌اند: حرفه‌های «پل» و حرفه‌های «جزیره». حرفه‌های پل، حرفه‌هایی هستند که به دلیل موقعیت و اقتضائات اجتماعی‌شان، دارای این دو ویژگی هستند: نخست این‌که دارای طیف گسترده‌ای از ارتباطات با سایر حرفه‌ها، مشاغل[۳]، اقشار اجتماعی و طبقات مختلف جامعه هستند. دوم این‌که ماهیت این ارتباط[۴]، ماهیتی یک‌سویه نیست و شکلی تعاملی[۵] دارد. در نقطه‌ی مقابل حرفه‌های پل، حرفه‌های «جزیره» قرار دارند. حرفه‌های جزیره، از یک‌سو ارتباطات اجتماعی اغلب محدود با حرفه‌ها، مشاغل، اقشار و طبقات اجتماعی متفاوت از خود دارند. از سوی دیگر، در صورت وجود حداقلی از ارتباط با برون‌حرفه‌ای‌های خود، ماهیت این ارتباط یک‌سویه و غیرتعاملی است.

«حرفه‌های پل»: هستیِ ارتباطی

در ایران امروز، مشاغلی چون مهندسین مجری از جمله نمونه‌های روشن «حرفه‌های پل» به شمار می‌آیند. یک مهندس مجری در جریان ساخت یک ساختمان از نقطه‌ی صفر تا صد، با حرفه‌ها، مشاغل، اقشار و طبقات مختلف اجتماعی گوناگونی در ارتباطی تعاملی است: از نقطه‌ی صفر و پیشااجرای ساختمان، ارتباط تعاملی مهندس مجری با نهاد شهرداری و کارمندان مختلف آن جهت کسب مجوز ساخت، سپس مهندسین طراح و مهندسین ناظر و دفاتر نظارت و دفاتر طراحی، اساتید بنا، کارگران و سرکارگران، مصالح‌فروشان در صنوف مختلف با هنجارهای مختلف رفتاری (از گل و آجر و سنگ و سرامیک‌ و کاشی‌فروشان تا صنف فروشندگان آهن و پروفیل و برق و آسانسور) تا مجریان امور عمومی ساختمان نظیر دیوارچینی گرفته تا مجریان امور تخصصی‌تر نظیر اجرای کناف و لوله‌کشی و برق‌ساختمان و تأسیسات حرارتی و برودتی داخلی ساختمان و مشاغلی نظیر نصب آسانسور تا ظریف‌کاران و اجراکنندگان دکوراسیون‌های داخلی و نهاد بانک و کارمندان آن جهت امور بانکی مرتبط با ساختمان (از وام تا حقوق کارکنان و حسابداران) و حتی صنف تغذیه جهت سفارش روزانه‌ی غذای کارگران و افراد مشغول فعالیت در ساختمان آغاز شده و ادامه می‌یابد. تقریباً می‌توان گفت که بدون هر یک از این ارتباطات، ساختمانی ساخته‌نخواهد شد. این روابط انتخابی و اختیاری نیستند. مهندس مجری نمی‌تواند به تشخیص خود برخی از این ارتباطات را حذف کند. موقعیت حرفه‌ای او اقتضاء می‌کند که با تمامی این اقشار در ارتباط باشد. همچنین این ارتباط، الزاماً باید مثمرثمر و منتج به نتیجه‌ی عینی و بیرونی باشد و تنها صرف برقراری ارتباط، برای حصول نتیجه (ساخت ساختمان) کفایت نمی‌کند. به علاوه، این ارتباط، وجهی تعاملی و ضرورتاً دوسویه دارد: تمامی این مشاغل، اقشار، نهادها و حرفه‌ها در قابل خدمتی که در این فرآیند ارائه می‌دهند، باید از سوی مهندس مجری مابه‌ازایی دریافت کنند. این مابه‌ازاء، می‌تواند اشکال مختلفی داشته‌باشد: از مابه‌ازای مالی (پرداخت هزینه و پرداخت دستمزد) گرفته تا مابه‌ازای روانی و اجتماعی؛ برقرار کردن نوعی ارتباط مثبت به لحاظ برخورد اجتماعی و نشان دادن رضایت از عملکرد یا در نقطه‌ی عکس، اعلام نارضایتی از نتیجه‌ی عملکرد هر کدام از این اقشار، حرفه‌ها، نهادها و مشاغل، نوعی مابه‌ازای مثبت یا منفی است که علاوه بر مابه‌ازای مالی در این رابطه‌ی تعاملی اجتماعی داد و ستد می‌شود.

با نگاهی به لیست بلند فوق از مشاغل و حرفه‌هایی که یک مهندس مجری با آن در ارتباط تعاملی است، می‌توان به این نکته پی برد که این افراد و نهادها، به چه طیف گسترده‌ای از موقعیت‌های اجتماعی[۶] تعلق دارند: به لحاظ اقتصادی از ضعیف‌ترین طبقات[۷] اقتصادی جامعه (نظیر کارگران بی‌مهارت ساختمانی و حتی کارگران مهاجر) تا بالاترین طبقات اقتصادی جامعه (نظیر پیمانکاران بزرگ، مهندسین معمار یا واردکنندگان تجهیزات مرتبط با ساختمان)، به لحاظ اجتماعی و گاه فرهنگی از افراد و حرفه‌هایی با موقعیت اجتماعی[۸] بالای اجتماعی (از هنرمندان طراح دکوراسیون داخلی، افراد تحصیلکرده‌ی دانشگاهی در رشته‌های مرتبط با ساختمان و گاه هنر) تا افراد فاقد حداقل سرمایه‌های اجتماعی[۹] (نظیر کارگران ساختمانی، مصالح‌فروشان یا رانندگان خودروها)، به لحاظ رسمی و غیررسمی بودن فضاها و موقعیت‌ها از نهادهای کاملاً رسمی و قانونی (نظیر بانک و شهرداری) تا افراد حقیقی و موقعیت‌های کاملاً غیررسمی.

از منظر اجتماعی، این وضعیت را می‌توان یک «حرفه‌ی پل» نامگذاری کرد: حرفه‌ای که میان تمامی این فضاها، مشاغل، حرفه‌ها و موقعیت‌ها و نهادها ارتباط تعاملی برقرار می‌کند.

یکی از مهندسین مجری، از مواردی نظیر دریافت پیامک‌های تهدیدآمیز شخصی به خاطر عقب‌افتادن موقتی حق‌الزحمه‌ها، یا ایراد گرفتن از نحوه‌ی اجرای بخشی از ساختمان که به آن فرد مربوط می‌شد سخن می‌گفت و همچنین خاطرات فراوانی از مواردی نظیر غیبت ناگهانی کارگری ساختمانی به علت ارتکاب به ضرب و جرح و مواردی مانند آن داشت.

نمونه‌های دیگری از این نوع از حرفه‌های پل را نیز احتمالاً می‌توان تشخیص داد. به عنوان مثال، پیمانکاران خود نمونه‌ی دیگری از حرفه‌های پل در فعالیت‌های ساختمانی و غیرساختمانی هستند.

یک شاغل در «حرفه‌ی پل»، الزاماً باید مهارت ارتباطی اجتماعی بالایی داشته‌باشد یا آن را در خلال جامعه‌پذیری حرفه‌ای خود به دست بیاورد. لازمه‌ی این مهارت ارتباطی چیست؟ او باید بتواند به گونه‌ای مؤثر، جهان‌زیست هر کدام از این اقشار و مشاغل و حرفه‌ها را بشناسد: او باید بتواند با زبان[۱۰] هر کدام از این افراد و نهادها سخن بگوید، بر حسب موقعیتش در نسبت با هر یک از آن‌ها، مهارت ارتباطی خاصی از خود به نمایش بگذارد تا منتج به نتیجه شود: کافی است تصور کنیم که اگر مهندس مجری، همان نوع طرز رفتار، پوشش یا گفتاری را که در برقراری ارتباط با یک خانم هنرمند متخصص دکوراسیون داخلی ساختمان به کار می‌گیرد، در برخورد با یک استخوان‌خورد‌کرده‌ی صنف آهن‌فروشان استفاده کند، چه تصویر نامطلوب و غیرمثمرثمری ایجاد خواهد شد. همین‌طور اگر تصور کنیم که او در محیط غیررسمی زندگی کارگران ساختمانی، به همان صورتی وارد ارتباط شود که در یک محیط رسمی نظیر شهرداری یا شهرداری رفتار می‌کند، منطقاً نتیجه‌ی مطلوب را به دست نخواهد آورد. پس یک حرفه‌ای مشغول به فعالیت در حرفه‌ی پل، می‌آموزد که مهارت‌های مختلف ارتباطی، هنجارهای رفتاری و کدهای اجتماعی متفاوتی را در موقعیت‌های مختلف اجتماعی به کارگیرد. وی همچنین این توانایی را به دست می‌آورد که تشخیص دهد اقتضائات رفتاری هر محیط اجتماعی چیست و او باید به کدام یک از انواع کنش[۱۱] اجتماعی ممکن دست بزند.

این موقعیت، احتمالاً خصوصیات اجتماعی خاصی را در افرادی را که در «حرفه‌های پل» مشغول کارند، نهادینه می‌کند. «خاص»، به این معنا که احتمالاً این ویژگی‌های اجتماعی در افرادی که در موقعیت اجتماعی «حرفه‌های جزیره» قرار می‌گیرند، نهادینه نمی‌شود. به این ترتیب، ما در سطح جامعه می‌توانیم از دو گونه موقعیت شغلی با دوگونه ویژگی‌های اجتماعی متفاوت سخن بگوییم.

در سطح تحلیل کلان، همچنین، این موقعیت‌های متفاوت و ویژگی‌های اجتماعی متفاوت، یعنی در هر جامعه، معادلات مختلفی ایجاد می‌کند: در برخی جوامع، وجود و گسترش حرفه‌های پل، ضرورت اجتماعی بیشتری می‌یابد. یا این‌که این دسته از حرفه‌ها، در زمینه‌هایی غیر از زمینه‌ی تخصصی و مرسوم فعالیت آنان نظیر سیاست نیز اهمیت می‌یابند. این سطح از تحلیل، نقطه‌ای است که برای جامعه‌شناس از اهمیت جدی‌تری برخوردار می‌شود.

 

«حرفه‌های جزیره»: انزوایِ فاخر

در سوی دیگر، «حرفه‌های جزیره» قرار دارند. همان‌طور که گفتیم، حرفه‌های جزیره، نه ارتباط چندانی با سایر حرفه‌ها و مشاغل دارند. در صورت وجود حداقلی از ارتباطات نیز شکل این ارتباط، تعاملی نیست.

به حرفه‌ی «استاد دانشگاه» بودن – به صورت خاص در علوم‌انسانی- فکر کنیم: یک استاد دانشگاه، در موقعیت حرفه‌ای روزمره‌ی خود با چه حرفه‌ها، نهادها، مشاغل و اقشاری در ارتباط است؟ وی به مطالعه می‌پردازد، پژوهش می‌کند، تدریس می‌کند و می‌نویسد. حداکثر ارتباط اجتماعی ضروری یک استاد دانشگاه با نهاد دانشگاه، با همکارانش، با کارمندان دانشگاه و در نهایت با دانشجویانش در مقام شاگردی و استادی است.

نخستین نکته‌ی قابل فهم از این تصویر، تکثر بسیار پایین‌تر اقشار، نهادها، حرفه‌ها و مشاغل مرتبط با حرفه‌ی استاد دانشگاه بودن در مقایسه با حرفه‌ای چون مهندس مجری یا پیمانکار است. شاید تعاملی‌ترین روابط یک استاد دانشگاه، با نهاد دانشگاه و دانشجویانش باشد: اما در همین تعاملی‌ترین صورت رابطه نیز باز استاد دانشگاه است که دست بالا را دارد و عملاً این دانشجویان هستند که به قدرت[۱۲] یا اقتدار[۱۳] استاد (بر حسب نوع رابطه‌شان) گردن می‌نهند. شیب این رابطه‌ی تعاملی، شدیداً به سمت دانشجو است. در حالی که در موقعیت یک مهندس مجری (حرفه‌ی پل)، در نوع رابطه با غالب[۱۴] حرفه‌ها و اقشار و مشاغل، رابطه وضعیتی متعادل‌تر و دوسویه‌تر دارد. به عنوان نمونه، فروشندگان مصالح، مهندسین مشاور و  طراح و ناظر، پیمانکار، شهرداری، بانک، تهیه‌کننده و فروشنده‌ی اغذیه، استادکاران، کارگران ماهر و طراحان دکوراسیون و فضاهای داخلی، رابطه‌ی تقریباً برابر و تعاملی با مهندس مجری دارند.

شاید دلیل این موقعیت متفاوت، وضعیتِ تعامل میان‌حرفه‌ای در حرفه‌های پل و رابطه‌ی غیرحرفه‌ای در حرفه‌های جزیره باشد: در حرفه‌های پل، فرد در شبکه‌ای از روابط با سایر "حرفه‌ها" قرار دارد در حالی که در حرفه‌های جزیره، نوع رابطه‌ی فرد با افرادی است که خود موقعیت حرفه‌ای ندارند (به عنوان نمونه دانشجویان). به بیان دیگر، حرفه‌ای پل، در تعامل با حرفه‌ای‌های دیگری است که آنان خود دارای سرمایه‌ی کافی برای مبادله‌ هستند و فرد باید با آنان وارد "داد" و "ستد" یا "بده – بستان" شود. در حالی که در حرفه‌های جزیره، فرد با معدود افرادی در تعامل است که سرمایه‌ی چندانی برای "ستد" ندارند و عملاً او برای تداوم حرفه‌اش نیازی به ستاندن چیزی از آنان ندارد.

روشنفکری به مثابه یک حرفه، هنرمندان، پزشکان، نویسندگان و شاعران نمونه‌های دیگری از «حرفه‌های جزیره» هستند. حرفه‌هایی که هر دو یا یکی از دو شرط حرفه‌ی پل بودن را دارا نیستند.

در حرفه‌های جزیره، بر خلاف حرفه‌های پل، نیازی به درونی کردن هنجارهای حرفه‌ها و جهان‌زیست‌های دیگر برای تداوم فعالیت وجود ندارد. برعکس، در برخی از این حرفه‌ها، عدم رابطه با سایر اقشار و حرفه‌ها و حتی بی‌خبری از جهان زیست‌های دیگر، به یک امتیاز حرفه‌ای بدل می‌شود: انزوایی فاخر. مرزی پررنگ میان جهان‌زیست فرد و سایر اقشار و طبقات و نهادها کشیده می‌شود و این امکان وجود دارد که فرد، از نقطه‌ی آغاز فعالیت حرفه‌ای خود، جز به ضرورت و در مواردی انگشت‌شمار، در وضعیت تعاملی یا حتی ارتباطی با سایر حرفه‌ها و طبقات و مشاغل قرار نگیرد. تصویر متعارف ما از روشنفکر ایرانی را به یاد بیاوریم: فردی که به گونه‌ای سخن می‌گوید که تنها دیگر روشنفکران (در بهترین حالت) سخنان او را درک می‌کنند، از انجام فعالیت‌های بدنی پرهیز دارد و یا توانایی انجام آن را ندارد (تصویر هم‌سفره‌شدن صادق هدایت با یک لوله‌کش ساده یا گذراندن یک نیم‌روز روشنفکری دیگر با یک کارگر ساده‌ی ساختمانی، تصویر کاریکاتورگونه‌ای است)، حتی خریدهای روزانه‌ی او را کس دیگری انجام می‌دهد، از قیمت‌های بازار و تورم بی‌خبر و با زبان مشاغل و اصناف گوناگون بیگانه است[۱۵].

شاید توصیف نمادین سارا شریعتی از وضعیت غالب روشنفکران در جامعه‌ی امروز ایران را که چندین سال قبل در سخنرانی‌ای در مؤسسه‌ی حکمت و فلسفه بیان کرده‌بود، بتوان بیانی از همین وضعیت حرفه‌ای جزیره‌ای روشنفکران در نظر گرفت:

«به بحث روشنفکران در ایران امروز می‌‏رسیم. این فرضیه که یکی از قبایل شکل‌‏گرفته در ایران روشنفکران هستند. روشنفکران که از بیم آنکه به پوپولیسم متهم شوند، بیش از پیش الیتیست می‌‏شوند. از جامعه و مردم فاصله پیدا می‌‏کنند و در قبایل خودشان سنگر می‌‏گیرند.

در حالی که در ایران در کنار تاریخ رسمی که در مطبوعات و رسانه‌‏ها انعکاس می‌‏یابد، یک تاریخ زیرزمینی در حال شکل‌‏گیری است که باید شناسایی کرد و از اعماق جامعه استخراج کرد؛ تاریخ زیرزمینی، دین، هنر، ادبیات، سیاست و فرهنگ. در این میان روشنفکران کجا هستند؟ بیش از پیش در میان قبایل خودشان. با هم گفت‌‏وگو می‌‏کنند، جدل می‌‏کنند، خود را تایید و تکذیب می‌‏کنند در حد مقالات و مطالبی. اغلب پرسش‌‏شان از متن است و نه از جامعه و مرجعشان کتاب‌‏ها شده و نه جامعه.

روشنفکر قبیله‌‏ای باید به روشنفکر عشیره‌‏ای بدل شود یا به قول شریعتی به روشنفکر آواره. عشایری که به قول دکتر کاتوزیان همیشه در ایران قدرت گرفتند چون یک‌‏جانشین نبودند، از این گوشه به آن گوشه سرزمین می‌‏رفتند و مازاد محصول را جمع می‌‏کردند. تنها با خروج از قبیله‌‏های خود و رفتن به سراغ دیگران است که روشنفکران می‌‏توانند به صدای اعماق جامعه گوش سپارند و بازتاب فکری و انتقادی آن باشند.»

بنا بر آن‌چه گفتیم، می‌توان گفت که حرفه‌های پل، هم به لحاظ کمیَت روابط و هم به لحاظ کیفیت روابط از حرفه‌های جزیره تمایز دارند.

 

پل‌ِ سرمایه، جزیره‌ی انباشت: تحلیلی بر ویژگی‌ها و کارکردهای اجتماعی

هر کدام از این حرفه‌های دوگانه، ویژگی‌های خاص اجتماعی دارند. این دو نوع حرفه، بنابر این ویژگی‌ها، کارکردهای خاص اجتماعی نیز در زمینه‌ی اجتماعی ایران امروز پیدا می‌کنند.

یکی از ویژگی‌های خاص حرفه‌های پل در مقایسه با حرفه‌های جزیره، انباشت سرمایه‌ی اجتماعی است: کمیت بیشتر و کیفیت تعاملی و چگال روابط اجتماعی در حرفه‌های پل، به ایجاد ذخیره‌ای از سرمایه‌های اجتماعی برای شاغلین به این حرفه‌ها منجر می‌شود. به عنوان نمونه و در عالم واقع، یکی از مهندسین مجری با ذکر این‌ نکته که بسیاری از آشنایان و اقوام او برای حل مشکلات مختلف‌شان، او را واسطه‌ی تماس با مشاغل و حرفه‌های مختلف قرار می‌دهند: استادکار آهنگری‌ای که در حالت طبیعی برای انجام امورخرده‌کاری به منازل مراجعه نمی‌کند با تماس وی به دلیل نوع رابطه‌اش به درب منزل آشنایان او می‌رود و کار آهنگری خرده‌کاری را می‌پذیرد؛ مصالح‌فروشی که مصالح را فقط به صورت عمده و با قیمت پایین‌تر عرضه می‌کند، با واسطه‌گری شخص مهندس مجری حاضر می‌شود تا مصالح را با همان قیمت به صورت خرده‌فروشی بفروشد، کابینت‌سازی که در حالت طبیعی دو ماه برای انجام کاری زمان می‌دهد، با وساطت او در نیمی از این زمان کار را به شکل احسن برای آشنایانش انجام می‌دهد و قس علیهذا. در واقع کافی است تا سرمایه‌ی اجتماعی یک حرفه‌ی پل را در تعداد روابط متعدد او ضرب کنیم تا میزان سرمایه‌ی اجتماعی او در شبکه‌ی روابطش به صورت تخمینی به دست آید.

در این‌جا، توجه به ویژگی قابلیت تبدیل سرمایه‌های اجتماعی به یکدیگر نیز اهمیت می‌یابد: این سرمایه‌ی اجتماعی حرفه‌های پل، در موقعیت‌ها و یا شرایطی، قابلیت تبدیل به انواع دیگری از سرمایه‌ها را نیز پیدا می‌کنند: این سرمایه‌ی اجتماعی قابلیت تبدیل به سرمایه‌های اقتصادی یا سیاسی را دارد. به عنوان مثال، یکی از اساتید دانشگاه در رشته‌ی معارف اسلامی در مورد انتخابات اخیر مجلس در سال ۹۴ در شهرستان بهبهان بیان می‌کرد که مهم‌ترین افراد در جذب آراء مردمی در این شهرستان، نه روحانیون، نه فرهنگیان، نه بازاریان که «پیمانکاران» بوده‌اند. این احساس، می‌تواند مصداق همین گزاره‌ی تبدیل‌پذیری سرمایه‌ی اجتماعی حرفه‌های پل (در اینجا پیمانکاران) به سرمایه‌ی سیاسی (در این‌جا رأی) باشد[۱۶].

این در حالی است که حرفه‌های جزیره، به علت ویژگی‌های کمی و کیفی روابطی که از آن یاد کردیم، از چنین گستردگی سرمایه‌ی اجتماعی در سطح جامعه برخوردار نیستند.

در حرفه‌های جزیره، به دلیل یکدستی بیشتر نوع روابط و تکثر پایین‌تر آن، میزان انباشت اطلاعات و تعمیق مباحث تخصصی بیشتر از حرفه‌های پل است: عده‌ای محدود که با زبان مخصوص به خود و به صورت مستمر مشغول فعالیتی تقریباً مشابه هستند، امکان انباشت بیشتر داده‌ها، اطلاعات و تحلیل‌ها را در آن حوزه‌ی خاص فراهم می‌کنند. این فرآیند، همان فرآیندی است که امیل دورکیم از آن به عنوان فرآیند تقسیم‌کار اجتماعی یاد می‌کند. جامعه‌ی مدرن، روز به روز به سمت تفکیک و تمایز و تخصصی شدن هر چه بیشتر رفته‌است. به یک تعبیر مفهوم «حرفه» در جهان مدرن، روز به روز رؤیت‌پذیری و گستردگی بیشتری پیدا کرده‌است و مشاغل بیشتری از وضعیت «شغل» به موقعیت «حرفه» تغییر موقعیت داده‌اند. جهان مدرن، جهان حرفه‌هاست. در توصیف چنین فرآیندی است که دورکیم، همبستگی جامعه‌ی مدرن را همبستگی ارگانیک (مبتنی بر نیاز متقابل به یکدیگر به دلیل تخصصی شدن روزافزون) می‌داند. به تعبیر ما در این متن، در جهان مدرن، روز به روز از "مشاغل" پل کاسته‌شده و به حرفه‌های جزیره افزوده می‌شود.

به صورتی پارادوکسیکال، افزایش روزافزون حرفه‌های جزیره، به دلیل نیاز جامعه به پیوند میان حوزه‌ها، حرفه‌ها، اقشار و طبقات مختلف بر اهمیت حرفه‌هایی که بتوانند میان حرفه‌های جزیره ارتباط ایجاد کنند، افزوده‌است: حرفه‌های پل[۱۷]. در روزگار تخصصی شدن، حرفه‌های پل مجدداً از اهمیت برخوردار شده‌اند. اهمیت وصل، در زمانه‌ی فصل.

آیا می‌توان گفت که در موقعیت خاص امروز جامعه‌ی ایران، در جامعه‌ای که می‌توان آن را به تعبیر سارا شریعتی، جامعه‌ی «صف و سنگر» نامید، حرفه‌های پل اهمیتی بیشتر نیز می‌یابند؟ آیا می‌توان گفت که این حرفه‌ها که چپ و راست، فقیر و غنی، تحصیلکرده و تحصیل‌نکرده، فارس و لر و ترک و عرب و افغانستانی، مهاجر و مقیم و صنعتگر و هنرمند و کارگر را حول یک هدف انضمامی و نیاز عینی اجتماعی گرد هم می‌آورند، به همبستگی هر چه بیشتر اجتماعی کمک می‌کنند؟ آیا بدن‌هایی که در کنار هم، به صورت موقتی اما مکمل در رقصی هماهنگ به حرکت درمی‌آیند، در نهانخانه‌ی اذهان‌شان نیز به پیوند می‌رسند؟ آیا حرفه‌های پل، علاوه بر بدن‌ها، ذهن‌های ایرانیان را نیز از صف‌ها و سنگرهایشان بیرون میکشند و در ترکیبی جدید، کنار هم می‌نشانند؟ آیا کارگر ساده‌ی افغانستانی که تنها ممر درآمدش، کار کردن برای ساخت بنایی تجملاتی در شمال تهران است، نسبت به مهندس مجری که او را به واسطه‌ی استادکار بنایی بر سر کار آورده، احساس مثبتی پیدا می‌کند؟ اگر پاسخ این پرسش‌ها – حتی تا حدی - مثبت باشد، حرفه‌های پل در وضعیت اجتماعی امروز ایران، کارکردی همبستگی‌آفرین خواهند داشت و به افزایش مجموع سرمایه‌های اجتماعی منجر خواهند شد.

 

پل تا جزیره: موقعیت روحانیون در شرایط پساانقلابی

اگر روحانی بودن را به مثابه یک حرفه در نظر بگیریم[۱۸]، روحانیون را باید حرفه‌ای‌های پل دانست یا حرفه‌ای‌های جزیره؟ آیا موقعیت روحانیون پیش و پس از تحول بزرگ، یعنی انقلاب و روی کار آمدن حکومت دینی در ایران تغییر کرده‌است؟ در صورت پذیرش وقوع تغییر، این تغییر به چه دلایلی رخ داده و پیامدهای این تغییر چیست؟

پیش از پاسخ به این پرسش‌ها، نکته‌ی مهمی را باید در نظر داشت؛ نکته‌ای که در بسیاری از بحث‌های مربوط به تحلیل اجتماعی وضعیت روحانیون در ایران اهمیت فراوانی دارد و غالباً نیز فراموش می‌شود: هرگونه تحلیلی از وضعیت اجتماعی روحانیون در ایران، الزاماً باید تکثر درونی این نهاد و کنشگران آن را در نظر بگیرد. تحلیل و سخن گفتن از روحانیون در مقام یک کلیت واحد، نخستین خطای بزرگ در این زمینه است. به همین دلیل، به صورت آگاهانه، در این بخش از متن از تعبیر «روحانیت» یا «نهاد روحانیت» - که کلیتی یک‌دست و همگون را به ذهن متبادر می‌کند - استفاده نکرده‌ایم و تعبیر «روحانیون» را که تعبیری متکثر است به کار برده‌ایم.

در این‌جا می‌خواهیم حرفه‌ی روحانیت را با دو شرط متمایزکننده‌ی حرفه‌های پل از حرفه‌های جزیره مورد بررسی قرار دهیم:

شرط نخست این بود که حرفه‌ی مذکور، به لحاظ کمی با تعدادی طیف گسترده‌ای از حرفه‌ها، مشاغل، نهادها، اقشار و طبقات اجتماعی در ارتباط باشد. به نظر می‌رسد که بخش قابل توجهی از روحانیون این شرط را در حرفه‌ی خود دارا بوده‌اند: حیات اقتصادی روحانیون به لحاظ اقتصادی، از خلال مناسکی نظیر دریافت خمس، زکات، سهم امام، مدیریت اوقاف، مدیریت صدقات و نذورات و مواردی نظیر آن با اقشار مختلف جامعه پیوند داشته‌است. بدون دریافت این وجوهات شرعی، عملاً زیست روزمره و حیات اقتصادی روحانیون و نهاد روحانیت با مشکل مواجه می‌شده‌است. تا ورود آموزش مدرن به ایران در اواخر قرن گذشته، روحانیون به عنوان متصدیان تنها نهاد آموزشی جامعه، با اقشار فرهنگی و تحصیلکرده و دارای سرمایه‌ی فرهنگی جامعه نیز در ارتباط بوده‌اند. تصدی نهاد قضاوت نیز تا پیش از جدایی این نهاد از نهاد دین، روحانیون را به امور روزمره‌ی و زیست اجتماعی اقشار مختل مردم پیوند می‌زد. تصدی اجتماعی اموری عام و همه‌گیر چون مناسک تولد، ازدواج و مرگ برای تمامی افراد جامعه نیز گلوگاه‌های دیگری بود که ارتباط میان روحانیون و تمامی اقشار و طبقات اجتماعی را رقم می‌زد. به این ترتیب، به لحاظ کمیت و کثرت روابط اجتماعی، شاید کمتر حرفه‌ای را می‌توان جست که دارای ارتباطاتی به گستردگی ارتباطات اجتماعی روحانیون در جامعه‌ی ایران بوده‌باشد. به علاوه ارتباطات روحانیون با نهاد قدرت به خصوص پس از دوره‌ی صفویه را نیز باید به این شبکه‌ی روابط افزود. به تعبیری دیگر، از آن‌جا که دین، هسته‌ی سخت فرهنگ جامعه‌ی ایرانی بوده‌است، عناصر نهاد رسمی دین یعنی روحانیون نیز در مرکزیت این فرهنگ و به تبع آن، یکی از هسته‌ی مرکزی روابط اجتماعی جامعه قرار داشته‌اند.

دومین وجه ممیزه میان حرفه‌های جزیره و پل، ناظر به کیفیت این روابط بود: آیا شکل این روابط تعاملی است یا یک‌سویه؟ در نگاه نخست ممکن است به نظر برسد که نسبت روحانیون با جامعه، شباهت زیادی به نسبت روشنفکران و جامعه‌ی ایران دارد، چرا که هر دو با تسلط بر گونه‌ای دانش، به مخاطب قرار دادن جامعه می‌پردازند و جامعه را در جایگاه مخاطب خود می‌نشانند. اما تفاوتی جدی میان وضعیت روحانیون و روشنفکران در این زمینه وجود داشته‌است:

در مورد روحانیون، به نظر می‌رسد که نوع این رابطه، رابطه‌ای دوسویه بوده‌است. شاید یک عامل ایجاد این دوسویه‌گی را  متغیر اقتصادی دانست: همان‌طور که گفتیم، حیات اقتصادی روحانیون و به تعبیری نهاد روحانیت، تا پیش از وقوع انقلاب، عملاً به وجوهات شرعی وابسته بود که توسط اقشار، حرفه‌ها، اصناف و طبقات مختلف جامعه به آنان پرداخت می‌شد. این همان نکته‌ای است که مرتضی مطهری در مقاله‌ی «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» از آن با عنوان «وابستگی مالی روحانیت به توده‌ها و عوام» نام می‌برد و شدت اثرگذاری آن را به خوبی نشان می‌دهد؛ مطهری در آن متن، این متغیر مهم را به عنوان اصلی‌ترین عامل شکل‌گیری وضعیتی که آن را عوام‌زدگی روحانیت شیعه می‌نامد، مطرح می‌کند: مشکلی اساسی در سازمان روحانیت. با پذیرش این منظر، رابطه‌ی میان روحانیون و جامعه، رابطه‌ای دوسویه و تعاملی بوده‌است[۱۹].

پس می‌توان به اتکای این گزاره‌ها گفت که موقعیت حرفه‌ای روحانیون، تا پیش از انقلاب، موقعیت حرفه‌ای پل بوده‌است. 

اما احتمالاً در حال حاضر این وضعیت تغییر کرده‌است. به‌نظر می‌رسد که موقعیت حر‌فه‌ای روحانیون دیگر موقعیت پل نیست و در حال تبدیل به موقعیت حرفه‌ای جزیره است. این تغییر، ناظر به دو دسته عامل است: نخست، عواملی کلی و تا حدی جهانی و دوم، وقوع انقلاب و شکل‌گیری حکومت دینی در ایران.

در نخستین متغیر، به صورت روزافزون تا پیش از انقلاب، کارکردهای مختلفی که به صورت تاریخی بر عهده ی نهاد روحانیت و روحانیون بود، به مرور به نهادهای اجتماعی دیگری چون وزارت اوقاف، آموزش و پرورش، وزارت دادگستری و دیگر نهادها سپرده شد. برای برخی دیگر از کارکردهای باقیمانده نظیر تحصیلات عالی و حتی تبلیغ دینی نیز رقبای سرسخت دیگری چون دانشگاه و مداحان پیدا شدند. در چنین وضعیتی طبیعتاً شبکه‌ی روابط اجتماعی روحانیون به لحاظ کمی و کیفی کاستی گرفت و پل‌بودن موقعیت حرفه‌ای روحانیون رو کمرنگ‌تر کرد.

وضعیت در دومین متغیر کمی پیچیده‌تر بود: روحانیون، به مدد همان موقعیت حرفه‌ای پل‌بوده‌گی و بهره‌مندی از سرمایه‌ی اجتماعی و اثرگذاری بالای باقیمانده‌ی خود در میان اقشار، حرفه‌ها، نهادها و طبقات مختلف جامعه در مقطع انقلاب، به یکی از مهم‌ترین عوامل وقوع و گسترش انقلاب به خصوص در سال‌های اواخر دهه‌ی پنجاه و به صورت پررنگ‌تر، در سال‌ پایانی منتهی به انقلاب تبدیل شدند. شاید تمایز جدی و نقطه‌ی قوت روحانیون در مقایسه با روشنفکران و سایر نیروهای سهیم در انقلاب را بتوان با تمایز موقعیت حرفه‌ای آنان در برهه‌ی انقلاب بهتر تحلیل کرد: روشنفکرانی در موقعیت حرفه‌ای جزیره‌ای و روحانیونی در موقعیت حرفه‌ای پل. 

با پیروزی انقلاب، حکومتی روی کار آمد که چهره‌های اصلی آن برخی روحانیون بودند و هر چه گذشت، بر تعداد روحانیون سهیم در قدرت و گستره‌ی قدرت آنان در حکومت جدید نیز افزوده شد.

روحانیت در دوره‌ی پساانقلابی را شاید بتوان به سه‌دسته تقسیم کرد: روحانیون در قدرت، روحانیون منتفع از قدرت، و روحانیون علیه قدرت. به نظر می‌رسد که بخش غالب روحانیون، در دو تیپ نخست جای گرفتند. به همین دلیل است که علیرغم یک‌دست نبودن نهاد روحانیت در شرایط پساانقلابی، هرگونه تغییری در موقعیت روحانیون دودسته‌ی نخست، لاجرم احتمالاً وضعیت کلیت نهاد روحانیت را دستخوش تغییر خواهد کرد.

قرار گرفتن روحانیون در قدرت، نوع رابطه‌ی اجتماعی آنان با جامعه را تغییر داد. یکی از مهم‌ترین این تغییرها، تغییر در وضعیت منابع اقتصادی مرتبط با حیات این نهاد بود. اگر تا پیش از انقلاب، ماهیت منابع اقتصادی حیات روحانیت از اقشار، اصناف، طبقات مختلف تأمین می‌شد، در شرایط جدید، منبع اصلی اقتصادی تأمین نیازهای رو به گسترش روحانیت، دولت و حکومت بود. گرچه آمار دقیقی از میزان گردش مالی حوزه‌های علمیه در دست نیست، اما بنا بر آمارهای رسمی و غیررسمی موجود و منتشر شده در رسانه‌ها، میزان وابستگی حوزه‌های علمیه به منابع اقتصادی دولتی و حکومتی به صورت تصاعدی افزایش یافته‌است.

این تغییر در منابع اقتصادی، در واقع یکی از دو وجه ممیزه‌ی پل بودن حرفه‌ای روحانیون را دچار تحویل کرد: رابطه‌ی روحانیون با جامعه روز به روز یک‌سویه‌تر می‌شود و از وجه تعاملی آن کاسته‌شده‌است. داد و ستد روحانیت و جامعه دچار مشکل شده و اینک جامعه عملاً "داد"ه‌ی کمتری برای ارائه به روحانیون در اختیار دارد.

از سوی دیگر، در نگاه اول، روحانیون در قدرت یا بخش منتفع حوزویان از موقعیتِ روحانیتِ در قدرت، به دلیل ورود به ساحت مدیریت جامعه در تمامی ابعاد، میدان‌های فراوانی را که پیش از این در جریان تحولات کلی و فرآیند تاریخی تخصصی‌شدن و عرفی‌شدن به سایر نهادها وانهاده بود، بازپس‌گرفته‌ و بسیاری دیگر از حوزه‌های تا پیش از این بیرون از دایره‌ی کارکردهای سنتی‌اش را نیز در اختیار گرفته‌است. پس در نگاه اول، علیرغم افت در کیفیت و تعاملی بودن رابطه‌ی روحانیون و جامعه، کمیت روابط روحانیون با اقشار، طبقات، اصناف و حرفه‌های مختلف به صورت چشمگیری افزایش یافته‌است. اما آن‌چه در مورد افزایش کمی روابط روحانیون و جامعه رخ داده، نوعی «رقیق‌شده‌گی» روابط نیز هست. اینک روحانیون در موقعیت‌های فراوانی ایفای نقش می‌کنند که تا پیش از این و به لحاظ تاریخی و سنتی، سابقه‌ی ایفای نقش در آن موقعیت‌ها را نداشته‌اند: از کارگردانی فیلم‌های سینمایی تا مدیریت امور اقتصادی، از ورود به عرصه‌های مدیریت ورزشی تا ریاست دستگاه اجرایی کشوری. آیا این ورود گسترده‌ی روحانیون به موقعیت‌هایی جدید و بی‌سابقه، رنگ، بو و امضایی خاص و مختص روحانیون خواهد داشت یا تنها مجری تغییر کرده و نوع مدیریت، تفاوت چندانی با مدیریت غیرروحانیون در این حوزه‌ها ندارد؟ اگر پاسخ دوم را بپذیریم، آن‌گاه یکی از نتایج این ورود گسترده، رقیق‌شدگی روابط گسترده‌ی جدید اجتماعی روحانیت است. رقیق‌شده‌گی که آن را از وضعیت سنتی و وضعیت پیشا انقلابی ایفای نقش گسترده‌ی اجتماعی روحانیون در جامعه متمایز می‌کند.

آیا ما به لحاظ اجتماعی، با تحولی در موقعیت حرفه‌ای روحانیون در وضعیت پساانقلابی از موقعیت حرفه‌ای پل به موقعیت حرفه‌ای جزیره‌ای روبرو هستیم؟ یافتن پاسخ برای این پرسش، تنها برای روحانیون حائز اهمیت نیست. جامعه‌شناس ایرانی نیز به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است.

توضیح: این متن در شماره های چهارم و پنجم مجله «نقریرات» (تیر 95) منتشر شده است. 

 


[۱] تولد ایده‌ی نگارش این متن را مدیون دو نفر هستم: نخست، آموزگارم، خانم دکتر سارا شریعتی، که با طرح ایده‌ی «پل» و تفسیری زمینه‌مند از آن در وضعیت امروز ایرانی و جهانی در خلال شرح خلاقانه‌ای بر متنی از جرج زیمل با همین عنوان، جرقه‌ی آن را در ذهنم زدند و دوم، مهندس احمد کرمی، که با سهیم کردن من در توصیفی دقیق از موقعیت خود به عنوان یک مهندس مجری و طرح ویژگی‌های حرفه‌ای‌شان، راه را برای تولد این ایده هموار کردند. از هر دوی این بزرگواران سپاسگزارم.

[۲] Professions

[۳]  Jobs

[۴]  Relatation

[۵] Interaction

[۶]  Social Position

[۷]  Class

[۸]  Social Status

[۹]  Social Capital

[۱۰] در این‌جاست که می‌توانیم مجدداً به دقت گزاره‌ی «زبان به مثابه جهان‌زیست» که در اندیشه‌ی کسانی چون گئورگ گادامر مطرح می‌شود، پی ببریم.

[۱۱] Act

[۱۲] Power

[۱۳]  Authority

[۱۴] جز در معدود مواردی چون نوع رابطه‌ی مهندس مجری با کارگران ساده که نوع رابطه شبیه به رابطه‌ی استاد و شاگرد در دانشگاه می‌شود.

[۱۵] البته این تصویر، تصویر واقعی تمامی روشنفکران ایرانی، هنرمندان یا نویسندگان ایرانی نیست؛ علی شریعتی، جلال آل‌احمد، محمود دولت‌آبادی و بسیاری دیگر از افراد شناخته‌شده که در زمره‌ی روشنفکران طبقه‌بندی می‌شوند، تعامل جدی و عینی با دنیای زیسته‌ی سایر اقشار و مشاغل و حرفه‌ها داشته اند. اما شاید بتوان گفت که بخش عمده‌ای از روشنفکران ایرانی را می‌توان در زمره‌ی حرفه‌ای‌های جزیره دسته‌بندی کرد.

[۱۶] البته این معادله‌ی تبدیل سرمایه‌ی اجتماعی به سرمایه‌ی سیاسی در انتخابات و اهمیت یافتن تیپ پیمانکار در این فرآیند، از شهرکوچک به شهرهای بزرگ و از شهرهای بزرگ به کلان‌شهرها به احتمال فراوان تغییر می‌کند. الگوی تأثیرپذیری و تبدیل سرمایه‌ها در کلان‌شهرها در مقایسه با شهرهای کوچک متفاوت است و به همین ترتیب باید نقش حرفه‌های پل در کلانشهرها و زمینه‌های اجتماعی متفاوت را به صورتی دیگر تحلیل کرد. هر متغیر اجتماعی را باید در زمینه‌ی اجتماعی خاص خود نشاند.

[۱۷] با همین منطق است که گرایش‌ها، دانش‌ها و مطالعات[۱۷] بین‌رشته‌ای، فعالیت‌های تیمی حرفه‌ای میان متخصصینی از رشته‌های گوناگون، هنرهای ترکیبی، مناطق جغرافیایی و جوامع چندقومیتی و چهل‌تکه‌سازی‌های دینی و فرهنگی اهمیت نیز یافته‌است.

[۱۸] درباره‌ی در نظر گرفتن روحانیت به مثابه یک حرفه، نکات فراوانی قابل طرح است؛ چنان‌که در نظر گرفتن روحانیت به مثابه یک نهاد، صنف، گروه منزلتی و تعابیری از این قبیل نیز باید با دقت نظری و تأمل کافی انجام شود. کمال رضوی در پایان‌نامه‌اش با عنوان «سیر تحول پایگاه مرجعیت شیعه در ایران در نیم‌سده‌ی اخیر» در دانشکده‌ی علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران زیر نظر خانم دکتر سارا شریعتی در سال ۱۳۸۹ به صورت دقیق به تفاوت‌ها و الزامات اطلاق این تعابیر بر روحانیت پرداخته‌است. این پایان‌نامه به زودی توسط انتشارات نگاه معاصر در قالب کتابی از مجموعه کتاب‌های «جامعه‌شناسی تشیع» به چاپ می‌رسد. ما در این‌جا، اطلاق عنوان حرفه بر روحانیت را مفروض گرفته‌ایم.

[۱۹] این در حالی است که وضعیت اقتصادی روشنفکران ایرانی متفاوت از روحانیون بوده و غالب روشنفکران به لحاظ اقتصادی حیاتی وابسته به دریافت پول از مردم نداشته‌اند. برخی از آنان کارمندان دولت (وابسته به قدرت) بوده‌اند و برخی دیگر از طبقات متمول اجتماعی برخاسته‌بودند که وابستگی مستقیمی به درآمدهای مردمی نداشتند. گرچه نفس این موضوع – یعنی چگونگی امرار معاش روشنفکران ایرانی به لحاظ اقصادی و اجتماعی – پرسشی مهم و نیازمند بررسی است. 

تماس با ما

این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

www.socio-shia.com