مروری بر تحلیل‌های اجتماعی پیرامون پدیده پیاده‌روی اربعین

مناسک  به عنوان سپهری که قرار است فکر، اندیشه و ایمان را به  عرصه زندگی عملی وارد کند در هر دینی مشهود و موجود است. عملکرد مناسکی و نزدیکی به امر قدسی برای یک شیعه در فضاهای مناسکی عاشورا و مناسبت‌های پس از آن به بهترین وجه مهیا می‌شود به طوری که برای یک مشارکت‌کننده بیرونی هم به خوبی قابل درک و تجربه نمودن است و یکی از مهمترین این فضاهای مناسکی مربوط به «پیاده‌روی و  زیارت اربعین» است که در منابع روایی شیعی فراوان به آن توصیه شده است - در واقع در تشیع زیارت از جمله مهم‌ترین مناسک‌ دسته جمعی درحرکت محسوب می‌شود - و سابقه ذهنی کلی در مورد آن وجود دارد.  

پیاده‌روی اربعین، به عنوان یک «پدیده» و «مناسکی درحرکت» مرزهای جغرافیایی و اجتماعی را در نوردیده و در محدوده «زمان مناسکی» خود برروی زمین «اتصالی قدسی» را برای انسان مؤمن  امکان‌پذیر ساخته است. در این میان مکان اهمیتی ویژه دارد، از آنجا که «احساس حضور امر قدسی» در اماکن مقدس پررنگ تر می‌شود بنابراین قرار گرفتن در مکان و حتی مسیری که به یک مکان مقدس منتهی است نیز  برای انسان درک معنویت و تجربه مقدس را رقم میزند.

پیاده‌روی اربعین اگر چه از جمله مناسک دینی است که به لحاظ ریشه‌های تاریخی به شیعیان عراق تعلق دارد ولی اکنون بعد از گذشت سال‌ها با افزایش معنادار تعداد مشارکت‌کنندگان از ملیت‌های مختلف به حرکت جهانی شیعی تبدیل شده است. رشد سریع جمعیتی این مناسک و گستردگی آن در سطح جهان آن را به عنوان یک پدیده نوظهور مطرح نموده؛ پدیده ای که به سرعت  توجه بسیاری از تحلیلگران و صاحبان اندیشه را به خود جلب نمود و پیرامون آن رویکردهای مختلف تحلیلی و تفسیری نضج گرفت.

    در ارتباط با این پدیده دینی که وجه اجتماعی بسیار پررنگی دارد، شاهد بروز طیف گسترده‌ای از تحلیل­های اجتماعی همراه  با تنوع در برداشت­ها و تفسیرها هستیم. از جمله تحلیل‌های اولیه در این ارتباط نوشتاری از مهدی سلیمانیه  با عنوان «اربعین یک «آن» اجتماعی» است . سلیمانیه درتوصیف خود از پدیده شگفت و تکرارناپذیر اربعین از مفهوم «آن» اجتماعی استفاده نموده است که نوزایی و شکل­گیری و خلق دوباره یک مناسک جمعی شیعی را رقم زده است؛ نوزایی و تحولی که به احتمال فراوان ابعاد، ریشه‌ها و پیامدهایی ملی (عراق و ایران)، منطقه‌ای (خاورمیانه) و بین‌المللی (شیعه در جهان) داشته و خواهد داشت.

 از نظر وی اربعین در عراق، تنها مناسکی مذهبی و دینی نیست بلکه ریشه‌های عمیق در فرهنگ این جامعه دارد و از این منظر با اربعین ایرانی و ملل دیگرشیعی تفاوت دارد. در این تحلیل به تحول، نوزایی و تغییر نرخ جدی در ابعاد جمعیتی مراسم اربعین و چند ملیتی شدن چشمگیر آن در قالب طرح مسئله اولیه پرداخته شده است و موارد زیر را به عنوان دلایل احتمالی و قابل بررسی بروزآن  مطرح نموده است:

- درنوردیده شدن مرزهای ملی و کمرنگ‌شدن بحث‌های مبتنی بر عنصرملیت

- احساس خطر ناشی از تشدید تنش‌های سیاسی در منطقه

- قدرت‌گرفتن «دین عامه» شیعی در مقیاسی بین المللی

- اقبال عمومی ازپیاده روی به عنوان  فرم خاصی از مناسک

به‌زعم نویسنده براوج گرفتن مناسک اربعین در دو کشور- اکثریت شیعی- ایران و عراق، آثار و پیامدهایی مترتب است از جمله تاثیری که بر زندگی سایر شیعیان جهان به عنوان اقلیت و ذهنیت اکثریت مسلمانان غیرشیعه به جای می‌گذارد . تأثیرات مهم و قابل تأملی که  هم وجوه هم‌گرایانه و هم  واگرایانه بر آن مفروض است .

سلیمانیه در یادداشتی دیگر با عنوان «اربعین سامان بی­‌سازمان» نقدی اجتماعی بر تلاش‌های رسمی برای سازمان‌دهی اربعین داشته چراکه معتقد است منطق اربعین، منطقِ سازمان‌دهی نیست. وی ویژگی‌های خاص اربعین را  در مقایسه با مناسک دینی چون حج، خودانگیختگی و منطق خاص مبتنی بر تکثر، رهایی، برنامه‌ریزی طبیعی و غیرمتمرکز، فارغ از سلسله‌مراتب رسمی و با مشارکت حداقلی دولت‌ها و حاکمیت‌ها دانسته است. به باور سلیمانیه این ویژگی‌ها، هم در تاریخچه‌ی شکل‌گیری این مناسک، هم در نوع تداوم حیات امروزین آن و هم نحوه‌ی اجرای مناسک در ایام وقوع برنامه به صورت پررنگ دیده می‌شود.

 در تحلیل وی منطق دلدادگی و شیدایی حاکم بر مناسک اربعین با سازماندهی شدن از بالا هم‌خوانی ندارد از اینرو  دخالت دولت و تلاش نهادها و سازمان‌های حاکمیتی در این زمینه به روح این مناسک آسیب جدی خواهد زد؛ چراکه سامان اربعین، بی­‌سامانی است.

مهدی سلیمانیه همچنین در یادداشت سوم خود با عنوان «اربعین ِ ناشناخته و پنج رویکرد» با اشاره به سرعت نرخ رشد شرکت ایرانیان در پیاده روی اربعین - پدیده‌ای که قرن‌ها، مناسکی عربی‌عراقی تلقی می‌شد-  از ظهور یک «ابرنواختر» مذهبی، اجتماعی و فرهنگی نام می‌برد؛ ابرنواختری که به باور وی نه تنها منحصر به مرزهای سرزمینی ایران است، نه فقط ویژگی‌هایی دینی دارد و نه صرفاً پیامدهایی مثبت و عبادی خواهد داشت و بدون شک یکی از متغیرهای تأثیرگذار در سطح معادلات سیاسی، مبادلات فرهنگی و تحولات اجتماعی منطقه در پنج سطح تحلیل مناطق مرزی غربی کشور، ملی، منطقه‌ای، کشورهای اسلامی و در نهایت حتی بین‌المللی خواهد بود.

 در این نوشتار  عکس‌العمل‌ها به پدیده اربعین به پنج دسته‌ رویکرد کلی «مشارکت» در سطح اجتماعی، «حیرت»، «تغافل» در سطح تحلیل، «مصادره به مطلوب» و «معاضدت» در سطح کارگزاران تقسیم شده‌اند.

 «اقتدار یک‌دست شیعه یا تکثر دین عامه» یکی دیگر از تحلیل‌های اجتماعی اولیه پیرامون پیاده‌روی اربعین است که توسط شیما کاشی نوشته شده است. کاشی با اتکاء به نظریه ترنر(۱۹۶۹) انسان‌شناس مشهور زیارت، زیارت اربعین، را نمایش فوق العاده‌ای از بر هم خوردن سلسله‌مراتب و محدودیت‌ها و عادات زندگی روزمره  می‌داند. درتحلیل کاشی به تنوع و تکثر درونی شیعیان و خود انگیختگی مناسکی مانند اربعین  توجه شده است  وی تلاش نموده در مقابل قرائت قالب و رسمی از مناسک اربعین که  دال مرکزی آن شکل‌دهی به هویت شیعی و اقتدار جهانی آن است، ظرفیت منعطف این مناسک در امکان گریز از صورتبندی‌های کلان هویت‌بخش و خلق صور متکثر را برجسته سازد؛ ظرفیتی که حاصل انباشت نیازها و خواسته‌ها و زمینه‌های اجتماعی متنوع زائران است. در واقع  به‌زعم کاشی دین عامه با انعطاف و پیوندی که با زیست واقعی دینداران دارد، می‌تواند «پاسخ»ی به نزاع‌های هویتی و خشونت‌آمیز باشد. اما زمانی که قرائت‌های «رسمی» و دولتی از مناسک مذهبی، روایت خود را بر این مناسک تحمیل می‌کنند، عملا نه تنها  ظرفیت گسترده این مناسک برای تقلیل تقابل‌های هویتی خشونت‌بار نادیده گرفته می‌شود، بلکه این مناسک، خود به میدانی جدید از میادین جنگ بدل می‌شود. بنابراین  برای ترسیم تصویری جامع‌تر از اربعین، علاوه بر توجه به ابعاد هویتی، از قبیل هویت‌های ملی و مذهبی و منطقه‌ای باید به ظرفیت درونی این مناسک در شکستن تقابل‌های هویتی خشونت‌بار نیز توجه شود.

«اربعین ایرانی ـ اربعین عراقی» نیز یکی دیگر از نمونه تحلیل‌های اجتماعی پیرامون پیاده‌روی اربعین است محسن‌حسام مظاهری در این تحلیل مناسک اربعین برای شیعه عراقی و ایرانی را متمایز از هم دانسته است. وی معتقد است یکی از آبشخورهای تمایزبخش میان تشیع ایرانی و عراقی، «دیگری»های آن‌هاست. دیگریِ شیعه به‌طور سنتی «اهل‌سنت» بوده است. اما در دوره‌ی معاصر و به‌ویژه بعد از تأسیس جمهوری اسلامی در ایران، به‌اقتضای حکومت‌داری، دیگری‌های جدید برای شیعه تعریف شد. دیگریِ تشیع ایرانی در خوانش رسمی جمهوری اسلامی، نه اهل‌سنت بلکه غرب است .

از این‌رو دلایلی مانند جاذبه گفتمانی ظهور، تکثر جامعه شیعی، مانور قدرت شیعیان و جمهوری اسلامی و جاذبه بین‌­المللی شیعیان و انگیزه‌های فراغتی از عوامل مهم در اقبال گسترده ایرانیان از مناسک اربعین محسوب می‌شوند.

به‌زعم مظاهری حضور شیعه ایرانی در مناسک اربعین –با توجه به محدوده جغرافیایی شیعه‌نشین نجف تا کربلاء- را می‌توان نوعی حضور با آسوده‌خیالی، احساس امنیت و عافیت توصیف نمود. شرایطی که به‌واسطه وجود تنش‌ها و ناامنی- در بسیاری از مناطق سنی‌نشین مسیر پیاده‌روی - به هیچ وجه برای یک شیعه عراقی مهیا نیست.

«تشیع پساصدام و پایان مساله جغرافیای مقدس در تشیع نوشتاری» تحلیلی از جبار رحمانی است که در آن به موضوع پیاده‌روی اربعین در ادامه بحث مبسوطی از مفهوم «جغرافیای مقدس» پرداخته است. از نظر رحمانی ارض مقدس یا ارض‌های مقدس در حیات تاریخی شیعه جایگاه خاصی داشته‌اند. وی دو گونه از ارض مقدس در تشیع را برشمرده است: اول آنچه که با اهل سنت و سایر فرق اسلامی اشتراک دارد (مکه و مدینه) و دیگری که اختصاصاً به تشیع وابسته و متعلق است (نجف، کربلا و شهرهای بارگاه های ائمه شیعی). رحمانی معتقد است که مسأله اصلی در تاریخ حیات شیعی آن است که تشیع به دلایلی به دنبال تمایزیابی هویتی از اهل سنت بود، این مسأله سبب شده است  صورت بندی خاصی از اسلام را برای خودش ایجاد کند که بیش از همه با ارض‌های مقدس خاص شیعی (مدفن ائمه اطهار) مرتبط است. بنابراین رحمانی نتیجه می‌گیرد از آنجا که کربلا  به دلیل جایگاه اعتقادی، تاریخی، فرهنگی واقعه کربلا برای شیعیان اهمیت خاصی داشته است. به تدریج  نقطه ثقل جغرافیای مقدس شیعی شده است. از نظر وی کربلا هم به مثابه یک سرزمین و هم به مثابه یک واقعه تاریخی، ‌عنصر کلیدی و تعیین‌کننده مختصات زمانی و مکانی در صورت‌بندی‌های فرهنگی مذهب تشیع است. از طرفی در این تحلیل به این واقعیت تاریخی استناد شده است که عملاً تشیع یک جامعه پیرامونی در جهان اسلام بوده است و از سوی دیگر ارض مقدس محوری، کربلا، هر روز بیشتر از قبل، دور از دسترس قرار می‌گرفته است و این منطق صورت‌بندی فرهنگی- جغرافیایی شیعه از عصر سنت تا عصر مدرن و بویژه تا عصر صدام همچنان ادامه داشته است. رحمانی معتقد است بعد از سقوط صدام از آنجا که ارض مقدس از ممنوعیت خارج شد به امری مکرر و تجربه ای عادی و معمولی بدل شد و کثرت زیارت، ناب‌بودگی آن را از رونق انداخت. و امروز که پیاده‌روی اربعین از یک سنت محلی عراقی به یک رسم رسمی فراملی و میعادگاه گروه‌های مختلف شیعی از حاکمان تا عوام تبدیل شده است. مصداقی عینی از محل نزاع بر سر امر قدسی شده است، ‌یعنی موقعیت‌هایی که گفتمان‌های دینی مختلف هرکدام سعی دارند روایت خودشان را بسازند و روایت خودشان را نیز تحمیل کنند.

به‌زعم رحمانی در شرایط کنونی با تکثیر مکانیکی و انبوه زیارت، و خارج کردن رخداد ناب زیارت کربلا از خاص بودگی، نادربودگی و محدودیت، به سمت عام بودگی، عمومیت داشتن و نامحدود بودن، روبرو هستیم که نقطه پایان ایمان و هویت مذهبی سنتی محسوب می‌شود. و اگر چه  نمی‌توان از پایان تشیع صحبت کرد، اما قطعاً تشیع یا تشیع‌های جدیدی در جهان جدید و به واسطه نیروهای جهانی شدن و عصر رسانه‌ها و در دهکده جهانی، شکل خواهند گرفت.

 «ادراک و تجربه زیسته زائران پیاده ایرانی در عراق» مطالعه موردی است که در سال ۱۳۹۳ توسط ندا رضوی‌زاده انجام گرفته است. این مطالعه میدانی با هدف واکاوی ادراک و تفسیر زائران از تجربه زیسته خود در سفر اربعین صورت گرفته است. رضوی در مقدمه مقاله خود به این نکته اشاره نموده است که تاکنون در میان عامه ایرانیان شیعه تقدس به مکان خاصی نظیر حرم اهل بیت و امام‌زاده‌ها و مساجد مقدس نسبت داده می‌شده است. در این بین، مسیر مقدس مشهوری وجود نداشته که پیاده طی کردن آن، به عنوان مناسک زیارت یا بخشی از زیارت شناخته شود و همچنین زیارت در میان شیعیان عموماً آیینی بوده که به صورت فردی انجام می‌شده است و به جز مناسک حج تمتع که باید به صورت جمعی و هم‌زمان در موسم خاصی اجرا شود، مناسک زیارتی با این حجم جمعیت و به طور همزمان در میان ایرانیان ناشناخته است. رضوی پس از تحلیل داده‌های کیفی خود مضامینی را شناسایی و دلالت‌های عملی مرتبط با آنها را مطرح نموده است. مضامینی که به ۳ دسته اصلی تقسیم شده‌اند:

  1. تجربه تعلیق امر مادی؛

 2 . رنج مقدس؛ به مثابه مولد معنا؛

3 . برانگیزانندگی عاطفی مناسک جمعی زیارت

رضوی توضیح می‌دهد که این مقولات اصلی شامل شش مقوله فرعی هستند، از جمله: تعلیق عقلانیت ابزاری، به تعلیق درآمدن نظم سلسله احساس تعلق، مراتبی قشربندی اجتماعی، ادراک امر قدسی و غیبی، چشم‌داشت پاداش هویتی به اجتماع مذهبی با بازسازی تجربه تاریخی رنج‌آلود و اعلان عملی باور به عقیده مذهبی با بازسازی تجربه تاریخی رنج.

رضوی در بحث پایانی مقاله خود به این نکته اشاره می‌کند که این سفر هم به عنوان یکی از مناسک مذهبی و هم به عنوان یک سفر، باید سرشت معنابخش خود را به ویژه برای فرد مذهبی حفظ کند. چرا که رنج و تعلیق امر مادی و روزمره به مثابه تولیدکننده‌های معنا برای زائران عمل می‌کند؛ از اینرو اگرچه بوروکراتیزه‌شدن این سفر و تسهیل مادی آنچه در خلال این سفر می‌گذرد از سویی می‌تواند آن را دسترس پذیرتر کند و در مواردی از آسیب‌های احتمالی (مثلاً مخاطرات بهداشت و سلامت زائران) بکاهد، اما به نظر می‌رسد باید مراقب تهدید معنایی این سفر بود.

رضوی معتقد است مداخله مداوم و گسترده به احتیاط نیاز دارد، چرا که ممکن است سایر معانی را در سایه خود قرار دهد. وی اگرچه توصیه می‌کند با گمانه‌زنی می‌توان اجازه داد که انواعی از تجاری شدن در خدمات میزبانی، از سوی میزبان عراقی یا سرمایه‌گذاران ایرانی، به طور آرامی به این سفر راه یابد اما با این وجود باز هم مجموعه‌ای از تجربه‌های اصلی و اصیل این سفر (از جمله تجربه رنج و تجربه انواع تعلیق‌های امر مادی و روزمره، به ویژه تعلیق نظم سلسله مراتبی قشربندی اجتماعی) مورد تهدید قرار می‌گیرد. به‌زعم رضوی ممکن است بعضی مداخله‌های عملی و دگرگونی‌های عینی که با هدف سامان‌دهی و تسهیل این سفر یا اقدامات احتمالی که در آینده با انگیزه تولید ارزش افزوده اقتصادی رخ می‌دهد، منشأ دگرگونی‌های معنایی وسیعی در زیارت اربعین شود، چنانکه بخشی از چنین دگرگونی‌هایی در سفرهای دهه اخیر به چند مقصد مشهور زیارتی دیگر از جمله عربستان و مشهد مشاهده شده است .

«از نهادی شدن آیین اربعین تا عرفی شدن امر قدسی» عنوان مقاله‌ای است از محمدرضا پویافر  که در آن پرسش اصلی این است که شکل‌گیری و ساخت‌یابی رسمی آیین پیاده‌روی اربعین در چارچوب نهادی شدن آن، چه ابعاد و آثار اجتماعی و فرهنگی در پی دارد؟ پویافر در ابتدای مقاله توضیح می‌دهد که برای رسیدن به پاسخ این پرسش، مفهوم امر خیر در سنت غربی- مسیحی و سنت اسلامی واکاوی شده و نیز، نگاهی به مفهوم‌پردازی عرفی‌شدن، ابعاد و سطوح آن در نظرگاه جامعه‌شناسان دین به آن داشته است. وی تلاش نموده است پس از آوردن شالوده نظری برای بررسی موضوع، به ویژگی‌ها، شرایط و زمینه‌ها نگاهی داشته باشد و در نهایت پیامدهای نهادی شدن اربعین را بیان کند.

پویافر در بخش پایانی مقاله خود و نتیجه‌گری تصریح می‌کند که چارچوب کاملاً نهادی‌شده، رسمیت‌یافته و حاکمیتی‌شده در آیین اربعین، در سال‌های اخیر بسیار پردامنه شده و به کمک رسانه، به خصوص صدا و سیمای ملی، در سطح وسیع، همه جامعه و گروه‌های اجتماعی را در یک قالب مشابه در مسیر این مراسم قالب زده است. وی معتقد است که روند یادشده هزینه‌های اجتماعی، اقتصادی، منابع انسانی و سایر شکل‌های اتلاف سرمایه را برای دولت به همراه دارد و موجب فرسایش در مشروعیت سیاسی آن هم خواهد شد. به نظر پویافر بخش دوم و بسیار مهم از پیامدهای اجتماعی و فرهنگی نهادی شدن و حاکمیتی شدن آیین اربعین، کمک به تقویت روندهای عرفی شدن در سطح نهادی مربوط می شود. به‌زعم وی  نهادی‌شدن آیین اربعین به نوبه خود در پیوند با محدودسازی مصادیق امرِ خیر دینی و مرزبندی ارادی بین امور خیر، موجب تقویت تعریفهای خاص از امور خیر و مشارکتهای دینی شده و در نتیجه انواع مختلفی از امور خیر را در اولویت های پایین، یا بی اهمیت یا حتی فاقد ارزش الهی و ثواب اخروی معنا می‌کند. در نتیجه، با تفکیک و قطعه قطعه کردن مفهومِ واحدِ «امر خیر دینی»، عملاً این رویه در جهت تقویت فرایندهای عرفی‌ساز در جامعه ایران عمل می‌کند.

«محبت و هویت در آیینه نمایش جهاني اربعین» این پژوهش مردم‌نگارانه به عنوان یکی از اولین تحقیقات میدانی در زمینه آیین پیاده‌روی اربعین محسوب می شود  که توسط محسن امین به انجام رسیده است که  در آن از سه مفهوم مرکزی محبت اهل بیت، نمایش جهانی، هویت شیعی برای تحلیل آن استفاده کرده است. به گفته وی در این کار مطالعاتی تلاش شده است با تماس مستقیم با واقعیت درحال اجرا از طریق روش کیفی مردم‌نگاری، سه رکن اساسی ماهیت، ساختار و کارکردهای آیین پیاده‌روی اربعین را با تفسیرهای مشارکت‌کنندگان اصلی‌اش یعنی: زائران، مروجان و مجریان این آیین از منظر چارچوب مفهومی ارتباطات آیینی مطالعه شود. مطالعه‌ای که تمرکز اصلی  آن بر روی مشارکت‌کنندگان ایرانی بوده  است. نویسنده مقاله  در ابتدای مقاله توضیح می‌دهد که نتایج حاصل از دو مرحله تحلیل داده‌های به‌دست‌آمده از مصاحبه‌ها و مشاهدات میدانی به روش‌های مضمون‌بندی داده‌ها و کدگذاری نظریه‌ای به دست آمده است و نشان می‌دهد  که آیین شیعی پیاده روی اربعین  در ارتباط تنگاتنگی با سه مفهوم کلان محبت اهل‌بیت، نمایش جهانی و هویت شیعی قرار دارد.

درابتدای مقاله نویسنده  این واقعیت را تصریح  نموده است که آیین اربعین با ظرفیت عظیم انسانی خود یکی از بهترین فرصت‌های اجتماعات شیعی جهت بازتولید معانی خود از زندگی، ایجاد شبکه مشترک نمادها با معانی مشابه، مرزبندی‌های هویتی و ارتباطات درون و برون‌گروهی، تصحیح و تکمیل خلاقانه قرائت خود از جهان پیرامون و مواردی از این دست می‌باشد. وی با اتکاء به این دیدگاه نظری که اعضای اجتماعات در ضمن آیین‌ها، خصایص اصلی و کلیدی خود را بروز داده و آنها را در ضمن آیین بازتولید می‌کنند. نتیجه می‌گیرد که  این احتمال در نسبت میان شیعیان و آیین اربعین به سبب ویژگی‌های ممتاز این آیین، به مراتب بیشتر و دقیقتر خواهد بود.

«زیارت در نگاه تشیع عراقی و تشیع ایرانی» یکی دیگر از تحلیل‌های اجتماعی پیرامون پیاده‌روی اربعین است که در آن ریحانه صارمی به دنبال دست‌یابی به تفاوت نگرش حاکم بر کنش‌های زیارتی  شیعه عراقی و شیعه ایرانی بوده است. صارمی در مقدمه این تحلیل می‌نویسد تشیع همچون هر گرایش دینی دیگر، بسته به فرهنگ و بستری که در آن شکل می‌گیرد و تاریخی که پشت سر می‌گذارد، ماهیت‌های متفاوتی بدست می‌آورد. چیزی که تشیع را به «آنچه هست» تبدیل می‌کند، علاوه بر اصول اولیه و مبانی‌ پذیرفته شده آن، چگونگی اجرا شدن آنان و نحوه مواجه شدن افراد در هر دوره تاریخ با آن اصول است؛ به عبارت دیگر تفسیر اصول، از جامعه‌ای به جامعه دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متغیر است.

در تحلیل صارمی پیاده‌روی اربعین یکی از اصلی‌ترین بسترهایی است که می‌توان در آن تفاوتِ در عین تشابه را در میان شیعیان مشاهده کرد چراکه برای اکثر افرادی که در این مراسم حضور پیدا می‌کنند، یکی از اصلی‌ترین مسائلی که خود را به نحو چشم‌گیری به نمایش در می‌آورد تفاوت سبک‌های دینداری شیعیان کشورهای مختلف است. وی استدلال می‌کند که این تفاوت‌ها از تفاوت‌های تاریخی و فرهنگی ریشه گرفته‌اند.

صارمی تحلیل خود را در دو سطح خادمان و زائران انجام داده است. وی مدعی است که  مفهوم خادم در میان عراقی‌ها و در میان ایرانی‌ها تفاوت مهمی دارد و  اصرار عراقی‌ها به خدمت‌رسانی به زائران، تقدیس و تکریم زائر و استقبال کاملاً گرم از آن‌ها  را به عنوان دلیلی براثبات این ادعا و مبیّن این واقعیت می‌داند که نگاه خدام عراقی معطوف به خود زائر است، چرا که زائر را منشاء برکتی می‌دانند که از امام به آنها می‌رسد برخلاف نگرش ایرانی‌ها که عمدتاً به دنبال نظم دادن  به زیارت و تلاش  برای مدیریت زائران هستند. به‌زعم صارمی ایرانیان این افراد را خادم «امام» یا خادم «حرم» می‌دانند در حالی که عراقی‌ها آن‌ها را خادم «زائران» فرض می‌کنند.

 صارمی دربیان تفاوت‌های نگرشی زائران ایرانی و عراقی ها به پیاده روی اربعین، موضوع داشتن انگیزه‌های سیاحتی و تفریحی را مطرح نموده است و نیز از «زیارت راه» یا «زیارت ضریح » سخن به میان آورده است؛ اینکه بر خلاف عراقی ها که صرف حرکت به سمت کربلا برایشان حکم زیارت را دارد و نفس پیاده‌روی برای آنها زنده و پویاست ، برای ایرانی‌ها زیارت در رسیدن به حرم و تبرک جستن به ضریح مقدس معنا می شود و  غالباً پیاده‌روی در مسیر را حرکتی نمادین می‌دانند و  مسیر را برای آنان بدل به واسطی برای رسیدن به امام می‌کند و توجیه خود را در مسائل دیگری چون تقلا و سختی بیشتر برای رسیدن به امام و یا مسائلی اجتماعی همچون همبستگی میان شیعیان می‌یابد.

***

   نگاهی اجمالی به این تحلیل ها نشان‌دهنده رویکرد کلی نگر و کلان  محققین علوم اجتماعی  به موضوع پیاده‌روی اربعین است که در آن مشخصاً سوژه‌بودن زائر و نوع معنابخشی زائران به اصل زیارت و پیاده‌روی مغفول مانده است، از طرفی در غالب تحلیل‌ها نیز شاهد بیان و تکرارگزاره‌های کلی ایدئولوژیک، سیاسی و عدم توجه به توصیف امور جزئی‌تر میدان اربعین مانند ویژگی‌های اجتماعی، حضور خانواد‌ها، کودکان،  استفاده گسترده از  نمادها، نوع عبادات، شمایل­‌ها، غذاها و ... می‌باشیم. نکته قابل توجه اینکه درتمامی تحلیل‌های بدست آمده از مطالعات میدانی تمرکز محقق بر روی بدست آوردن اطلاعات از زائران ایرانی بوده است که شاید علت اصلی آن دسترسی آسان‌تر به اطلاعات مربوط به زائران ایرانی و عدم آشنایی محققان با فضای فرهنگی غیرایرانی باشد.

تماس با ما

این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

www.socio-shia.com