تشیعِ نهضت؛ تشیعِ نظام
آرمان ذاکری
متن سخنرانی در کنفرانس جامعهشناسی تشیع ـ مشهد ـ 22 مهر 1394
آنچه در اینجا در باب نسبت تشیع، قدرت و سیاست ارائه خواهد شد، پرداختن به پروبلماتیکهای اساسی در حوزه جامعهشناسی سیاسی تشیع بر مبنای نتایج پروژه کتابشناسی انتقادی جامعهشناسی تشیع، خواهد بود. لذا بحث در حد طرح مسئله است. برای پاسخ به هر یک از مسائل طرح شده در این حوزه نیازمند مطالعات و پژوهشهای گستردهای هستیم که اکنون در ابتدای راه آن به سر میبریم.
در این طرح مسئله در ابتدا سه دوره را از هم تفکیک میکنیم. دوره اول، دوره شکلگیری تشیع، یعنی صدر اسلام است تا زمانی که ائمه حضور دارند و زعامت سیاسی تشیع به دست آنها است. این دوره از جهت تکوین آموزههای شیعی اهمیت دارد. دوره دوم، به تشیع در طول تاریخ اختصاص خواهد داشت که رویهها و عملکردهای جریانات مختلف شیعی در نسبت با امر سیاسی را توضیح میدهد و درنهایت دوره سوم، بعد از پیروزی انقلاب که نخستین باری است که روحانیت شیعی مستقیماً در حکومت قرار میگیرد و از نظر وقوع این پدیده منحصربهفرد حائز اهمیت است.
نخست، تشیع در آغاز
حتی اگر به این مسئله قائل نباشیم که تشیع از آغاز بهواسطه آموزههایش ماهیتی سیاسی داشت، به لحاظ تاریخی به دلیل وقوع نزاع بر سر جانشینی پیامبر، تشیع از آغاز تکوین، ماهیتی سیاسی یافت. شیعه پس از پیامبر اسلام به حکومت نرسید، زمانی هم که به حکومت رسید، حکومتش دیری نپایید و خیلی زود تشیع در جامعه مسلمانان به اقلیت تبدیل شد و این اقلیت بودگی بهتدریج نسبت تشیع با سیاست را از خلال نظریه حکومت جور تعیین کرد، به این معنا که تشیع، حکومت را حق ائمه میدانست و درنتیجه اشکال دیگری از حکومت را که بر سر قدرت میآمدند به رسمیت نمیشناخت و با آنها بهعنوان غاصب حکومت و حکومت جور مواجه میشد. لذا فارغ از اینکه جریانات مختلف شیعی عملاً در برابر حکومتها چه موضعی اتخاذ کردهباشند، به لحاظ نظری همواره سایه ایده حکومت جور بر سر نظریه سیاسی شیعه وجود داشت و بهخصوص پس از آغاز دوران غیبت، این نظریه خود را بیشتر نشان میدهد. به دلیل اینکه شیعه برای تشکیل حکومت باید منتظر ظهور امام معصوم بماند و تا آن زمان تشیع باید از حکومت کناره بگیرد چراکه همه حکومتها حکومت جور خواهند بود.
بخش دوم، تشیع در تاریخ
اولین و شاید مهمترین یافته مطالعه نسبت تشیع و سیاست در تاریخ آن است که ما نمیتوانیم در طول تاریخ از کلیتی بهعنوان تشیع و یا خط واحدی تحت عنوان نسبت تشیع و سیاست سخن بگوییم. ما در طول تاریخ جریانات مختلف شیعی داشتهایم که هر یک در دوره زمانی خاصی، نسبت معینی با سیاست برقرار کردهاند. لذا باید از نسبت هر یک از این جریانها در مکان و زمان معین با سیاست سخن بگوییم و از کلسازی بپرهیزیم.
با فرارسیدن دوران غیبت نظریه حکومت جور در تاریخ باعث شکلگیری دو جریان در میان شیعیان میشود. وجود ایده غیبت و قائل بودن حق انحصاری حکومت برای معصوم، از یکسو باعث شکلگیری نوعی انزواگرایی و انفعال سیاسی در میان برخی از جریانات شیعه، عمدتاً جریان فقهی امامیه، میشود. این جریان به دلیل وجود نظریه حکومت جور، دست به تدوین نظریه سیاسی برای ایام غیبت نمیزند، فقه این جریان به حوزههای عمومی نمیپردازد و محدود به حوزههای خصوصی باقی میماند. این جریان در عمل نیز گاه از سر مصلحتگرایی، بهنوعی عملگرایی دچار میشود و با حکومتها مراودات و همکاریهایی را برقرار میکند. اما بهموازات این جریان که میتوان از آن با استفاده از تیپسازیهای علی شریعتی بهعنوان تشیع نظام یا متمایل به نظام نام برد، جریان دیگری وجود دارد که حاضر به سازش و کنار آمدن با حکومتها نمیشود و از سیاست نیز کناره نمیگیرد. جنبشهای شیعی یا به تعبیر شریعتی تشیع نهضت را باید در اینجا دستهبندی کرد. قیامهای شیعی اعم از قیام مختار، زید بن علی، یحیی بن زید و ... که در کتاب «قیامهای شیعی» به قلم ابوذر کرماللهی به برخی از آنها اشاره شده و همچنین جنبشهایی چون حروفیه، سربداریه، مشعشعیه و ... همگی ذیل جنبشهای شیعی طبقهبندی میشوند.
توصیف علی شریعتی در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» در باب نسبت این دو نوع تشیع با سیاست و تحول آنها کاملاً گویا است. این اثر در سال 1350 نوشته شده و شریعتی در آن تیپولوژی تشیع علوی و تشیع صفوی ارائه میکند و خود عنوان میکند که این تیپولوژی را بر اساس یک بحث جامعهشناسانه ساخته است. شریعتی توضیح میدهد که «در جامعهشناسی یک اصلی است به این نام : تبدیل موومان (Mouvement یعنی نهضت و حرکت) به انستیتوسیون (Institution یعنی نظام و سازمان). به این معنی که در جامعه، حرکتی بر اساس ایدئالها و هدفهایی ایجاد میشود و یک فکر، یک گرایش، یک ایمان جوان متحرک است که این نهضت را (به آن معنای حقیقی کلمه، یعنی حرکت و ورزش) ایجاد میکند. ... این نهضت در مسیر خودش حرکت میکند. یک حرکت مدعی زمان و تغییردهنده نظام موجود که میخواهد ویران کند و با یک حالت انتقادی شدید نسبت به هرچه که وضع موجود را نشان میدهد و یا میسازد وضع دیگری را پیش آورد و شرایط نوی را بیافریند.... همه چیز را تغییر میدهد نهضت به هدف میرسد. یا بیآنکه به هدف برسد به اوج قدرتش میرسد. اما بدانجا که رسید، درگیری و مبارزهاش از بین میرود، سد و مانعی دیگر در برابرش نیست به قدرتش که رسید حالتش عوض میشود. میایستد! متوقف میشود! حالت متحرک و انقلابیاش را از دست میدهد و حالت محافظهکاری میگیرد. چون اول میخواست دشمن را خلع سلاح کند و نظام را عوض کند حالا خودش قدرتمند و حاکم است و میخواهد خودش را حفظ کند و نگه دارد. لذا حالت ضدانقلابی پیدا میکند، چون خودش روی کار آمده انقلابهای بعدی را شورش و خیانت یا ضدانقلاب میخواند.در اینجا از نظر جامعهشناسی که مطلب را بررسی میکنیم میبینیم آن واقعیت که در اول نهضت بود و موومان حالا در قدرت خودش تبدیل گردیده به انستیتوسیون یا نهاد، و یک پایه ثابت اجتماعی شده است، و به صورت خیمهای درآمده بر روی جامعه، و یک قدرت سازمانیافته دولتی شده که در ظاهر به اوج قدرت رسیده است اما در روح به توقف و رکود افتاده است.»
شریعتی این تحلیل را مبنای جدا کردن دوره صفویه و به قدرت رسیدن شکلی از تشیع، از دوره قبل از آن قرار میدهد، هرچند خود او در متن اشاره کرده که تشیع صفوی یعنی تشیع در کنار قدرت، قبل از صفویه نیز وجود داشته است. در برابر تشیع صفوی یا تشیع نظام، که نسبت خود با قدرت سیاسی را از خلال همکاری و تأیید تعریف نموده، تشیع نهضت یا تشیع علوی، همواره در برابر حکومتها قیام کرده، اعتراض نموده و نسبت خودش با قدرت سیاسی را از خلال مخالفت و مبارزه تعریف کرده است. کتاب «مقدمهای بر مناسبات دین و دولت در عصر صفوی» نوشته دکتر هاشم آقاجری نمونهای از آثاری است که بهطور مشخص نسبت تشیع و قدرت سیاسی در عصر صفوی را موضوع بحث قرار دادهاند. در این کتاب دکتر آقاجری توضیح میدهد که چگونه اکثریت علمای شیعه در این دوران از در تأیید و همراهی با حکومت صفوی درآمدند.
این دوگانه همچنان در تشیع ادامه پیدا میکند تا در دوره مشروطیت دو قرائت از تشیع در برابر هم قرار میگیرند. از یکسو تشیع نظام که چهره برجسته آن شیخ فضلالله نوری است و در برابر مشروطه میایستد و از سوی دیگر تشیع نهضت که چهرههای شاخص آن آخوند خراسانی و میرزای نائینیاند که به حمایت از مشروطیت مبادرت میکنند. کتاب «تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق» نوشته عبدالهادی حائری بهخوبی تقابل این دو جریان در دوره مشروطیت را توضیح داده است.
همین دوگانه در مواجهه جریانات عرفانی شیعی با سیاست هم در طول تاریخ قابلرؤیت است. برخلاف آنچه معمولاً گفته میشود و عرفان شیعی را به یک جریان دنیاگریز منزوی غیر سیاسی تقلیل میدهد، ما در طول تاریخ علاوه بر وجود جریانات عرفانی دنیاگریز شاهد حضور جریانات عرفانی سیاسی ـ اجتماعی نیز هستیم. مطالعات تاریخی به ما نشان میدهد بسیاری از جریاناتی که جنبشهای شیعی را در طول تاریخ شکل دادهاند و کنش اجتماعی ـ سیاسی داشتهاند از ریشههای عرفانی برخوردار بودهاند. اسماعیلیه یکی از مهمترین این جریانات است که تا یک دوره حضور سیاسی جدی داشته است.
سوم؛ تشیع پس از انقلاب
با وقوع انقلاب اسلامی،روحانیت شیعی مستقیماً حکومت را در دست میگیرد. این چیزی است که تا پیش از آن به این صورت سابقه نداشته است. اگرچه در دوران صفویه ما نوعی حکومت شیعی داشتهایم اما بههرحال فاصله شاه و شیخ برقرار بوده و حکومت در آن دوره همواره سعی دارد روابط خود را با روحانیت تنظیم کند و بخشی از این تنظیم را از خلال واگذاری برخی مناصب به روحانیون انجام میدهد، بههرحال اما همچنان فاصلهای میان روحانیت و حکومت وجود دارد. اما پس از انقلاب این فاصله میان حکومت و یک جریان از روحانیت با تکوین ایده ولایتفقیه و به قدرت رسیدن آن کاملاً از بین میرود. لذا یکی از مهمترین مباحثی که جامعهشناسی تشیع باید به آن بپردازد، چگونگی تکوین ایده ولایتفقیه است. متن ولایتفقیه متن بسیار مهمی است که تاکنون به دلایل مختلف تاکنون موضوع مطالعه جامعهشناسی قرار نگرفته است. ولایتفقیه بهطور مشخص دو جزء دارد. «ولایت» که بههرحال ریشهای عرفانی در تشیع دارد و «فقیه» که به سنت فقهی شیعی بازمیگردد. چگونگی کنار هم قرار گرفتن سه مفهوم ولایت، فقاهت و حکومت و تکوین ایده تشکیل حکومت اسلامی از مهمترین موضوعات کنونی جامعهشناسی سیاسی تشیع است. برخی از وجوه مفهومی شکلگیری این ترکیب در اثر مهدی فدایی مهربانی با عنوان «اندیشه سیاسی ـ عرفانی در ایران» توضیح داده شده است، اگرچه رویکرد اجتماعی در کتاب کمرنگ است.
چگونگی مسلط شدن این جریان و غلبه آن بر سایر جریانات مذهبی و غیرمذهبی و همچنین تبعاتی که پسازآن در جامعه ایران از خود بر جای گذاشته از دیگر پروبلماتیکهای مهم این حوزه مطالعاتی در دوره پس از پیروزی انقلاب هستند. در برابر سیاستگذاریهای حکومتی برای اسلامیسازی و مقدسسازی حوزههای مختلف حیات اجتماعی جامعه گاه همراهی کرده است، گاه از خود مقاومت نشان داده و گاه به ابداع روی آورده است. چنانکه روحانیت سنتی نیز گاه با حکومت همکاری کرده، گاه اعتراض کرده و گاه سکوت اختیار کرده است. لذا مجموعه آثار سیاستگذاریهای حکومت دینی و واکنشهای اجتماعی به آنها در اقشار مختلف از دیگر سرفصلهای مهم جامعهشناسی سیاسی تشیع بعد از انقلاب است.
بههرحال آنچه در جمعبندی باید گفت اینکه همه ما امروزه در عرصههای مختلف حیات اجتماعی خود با آثار و تبعات روی کار آمدن حکومت دینی مواجه هستیم و هم ازاینرو است که مطالعه نسبت «تشیع، قدرت و سیاست» برای ما ضرورتی فوری است و شگفت اینکه این مطالعات همچنان در جامعهشناسی ما جایگاهی شایستهای نیافته است.
* متن این سخنرانی پیش از این در شماره 17 ماهنامه ایران فردا (آبان 1394) منتشر شده است.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید