کتابی که می‌خواهد جامعه‌شناسی تشیع را از حاشیه‌بودگی به متن ببرد!

به نقل از خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- جبار رحمانی(انسان‌شناس و عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم)نهاد روحانیت یکی از نهادهای تاریخی و ریشه‌دار در فرهنگ ایرانی شیعی است. در چندقرن اخیر بسیاری از تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی را نمی‌توان بدون ملاحظه و تحلیل موقعیت و عاملیت روحانیون بررسی کرد. با وجود اهمیت این نهاد در جامعه، فرهنگ و سیاست ایران شیعی، متاسفانه هنوز به موضوعی جدی و فراگیر در علوم اجتماعی و علوم انسانی مدرن در ایران تبدیل نشده است. باید پذیرفت اصولاً نهادهای قدرتمند، در طی تاریخ به تدریج نوعی دسترسی‌ناپذیری را برای عموم و افراد بیرونی نسبت به هسته سخت خودشان ایجاد می‌کنند. از سوی دیگر مطالعات نهادهای مقدس در جوامع مذهبی نیز همیشه یکی از تابوهای پژوهشی برای محققان علوم اجتماعی بوده است. عمده آثار موجود در باب نهاد روحانیت از رویکردهای تاریخی و درون دینی برخوردارند و توسط مورخان یا علمای دینی نوشته شده‌اند.


در فضای علوم اجتماعی تحقیقات اندکی در باب این نهاد هست، هرچند عمده تحلیل‌های این نهاد متاثر از کارها و آثار دکتر علی شریعتی هستند، در دهه اخیر در فضای علوم اجتماعی در همان سنت شریعتی، تحقیقاتی در این حوزه شروع شده است که حول برنامه پژوهشی جامعه‌شناسی تشیع خودش را معرفی کرده است. این حلقه مطالعاتی به محوریت دکتر سارا شریعتی تلاش کرده جامعه‌شناسی تشیع را از حاشیه بودگی به متن پژوهش‌های جامعه‌شناسی دین در ایران بدل کند. در این سنت محققانی مانند کمال رضوی و مهدی سلیمانیه تلاش کرده‌اند روحانیت را به پروبلماتیک پژوهشی خودشان بدل کنند و آثاری را به صورت مقاله و کتاب در این خصوص منتشر کرده‌اند.

جدای از این حلقه مطالعاتی، پژوهش‌هایی نیز در دفتر پژوهش‌های سازمان تبلیغات در حوزه روحانیون مستقر و روحانیون مستمر انجام شده است که هنوز منتشر نشده‌اند. البته در سنت علوم اجتماعی بیرون از ایران، محققان جامعه‌شناس و انسان‌شناس به این مساله پرداخته‌اند. در سنت وبری می‌توان رگه‌هایی از مطالعات نهاد متخصصان دین در اسلام را دید و شاید یکی از مهم‌ترین کارهای متاخر در این زمینه توسط مایکل فیشر (انسان‌شناس آمریکایی) نوشته شده است و مقاله معروف او با عنوان فرآیند ملا شدن، یکی از کارهای مطرح در این عرصه است.

سنت مطالعات اجتماعی و فرهنگی دین در ایران هنوز سنت حاشیه‌ای و گاه پرهزینه‌ای است. این پرهزینه بودن از جهات مختلف وجود دارد: از سوی جریان‌های غالب علوم اجتماعی، که بطور گفتمانی و سیستماتیک پژوهش‌های دین را نه تنها غیرمهم، بلکه نامناسب می‌دانند و گاه از سر توجیهات نظری و گاه از سر محافظه کاری این نوع پژوهش‌ها را به حاشیه می‌رانند. جریان دوم که روی خوشی به این پژوهش‌ها نشان نداده، نهاد روحانیت است که گویی پژوهش‌های علمی با روحیه تحلیلی و شکاکانه، نوعی هتک حرمت از این نهاد است و در آخر نهاد قدرت است که بواسطه پیوندش با روحانیت، و بی اعتمادی‌اش نسبت به علوم اجتماعی در حوزه دین، عامدانه و آگاهانه این تحقیقات را به حاشیه رانده و گاه اسباب زحمت محققان را نیز فراهم می‌آورد.

با همه این دشواری‌ها، جریان مطالعات جامعه‌شناسی تشیع (در سنت شریعتی یا در سایر سنت‌ها) توانسته راه خود را باز کند و آثار متعددی در این زمینه منتشر کند.

یکی از کارهای متاخر، کتاب «پل تا جزیره: تاملات جامعه شناختی در موقعیت پسا انقلابی روحانیت» است که توسط مهدی سلیمانیه، در سال ۱۳۹۷توسط نشر آرما، در ۱۲۸صفحه منتشر شده است. کتاب از یک مقدمه و پنج بخش تشکیل شده است.

البته هرکدام از بخش‌های کتاب پیشتر بصورت مقاله یا یادداشتی منتشر شده‌اند، که بنا به مقدمه مولف، حسب هم‌خوانی موضوعی و اهیمت آنها، بصورت کتاب بازنشر شده‌اند. مولف در مقدمه به خوبی توضیح داده است که مساله محوری این کتاب، نهادروحانیت و تحولات آن در نیم قرن اخیر و بویژه بعد از انقلاب است. از خلال این تحولات بوده که وضعیت جدید برای روحانیت بواسطه پیوندش با قدرت و بسط نهادی فراگیر آن در تمام عرصه‌های حیات اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی جامعه ایرانی ایجاد شده است.

مهم‌ترین خصیصه این وضعیت جدید، در عرصه سیاسی است که مثلث جدیدی را در ساحت قدرت ایجاد کرده است: مثلث ولایت فقیه، دولت اسلامی و حوزه/مرجعیت. مولف کتاب معقتد است که در شرایط پسا‌انقلابی یکی از مهم‌ترین وجوه ممیزه اجتماعی تشیع یعنی نهاد رسمی دین، متحول شده است: توصیف این تغییرات روحانیت در موقعیت پسا انقلابی، نخ تسبیح بخش‌های مختلف این کتاب است.

فصل اول که عنوان کتاب نیز از آن گرفته شده است، با تفکیک میان مشاغل پل (مشاغلی که تعاملاتی متقابل با همه بخش‌ها و اصناف جامعه دارند) و مشاغل جزیره (مشاغلی که بصورت جزیره‌ای منفک از جامعه و گاه از خلال روابط یک‌طرفه با جامعه مرتبط هستند) به موقعیت نهاد روحانیت در جامعه پساانقلابی پرداخته است. ایده اصلی این فصل آنست که موقعیت روحانیون پیش از انقلاب، موقعیت حرفه‌ای پل بوده است. اما در دروه پساانقلابی به دلیل دست‌یابی روحانیت به منابع قدرت و اقتصاد، به تدریج این پیوندها یا گسسته شده یا به روابطی یک طرفه (روابط رقیق به تعبیر مولف) بدل شده‌اند، لذا آنچه که با آن مواجه هستیم، تبدیل موقعیت پل به موقعیت جزیره‌ای برای روحانیت است. که البته این تحول تا حدی هم ناشی از جریان‌ها و تغییرات پسا انقلابی است و هم ناشی از تحولات جهانی جوامع در دوره متاخر است. مولف با تفکیک روحانیون در پسا انقلابی به ۱- روحانیون در قدرت، ۲- روحانیون منتفع از قدرت و 3- روحانیون علیه قدرت به این نکته اذعان دارد که نمی‌توان به سادگی تحلیل خاصی را به همه اجزای این نهاد بسط داد. بلکه لازم است تنوع و تکثر درونی جریان‌های روحانیون را مدنظر داشت، هرچند وجه غالب نهاد روحانیت متاثر از دسته اول و دوم آنهاست.

مولف در بخش دوم، یکی از مهم‌ترین تحولات حوزه علمیه، یعنی بوروکراتیک شدن و متمرکز شدن آن را مدنظر قرار داده است. هرچند موضوع تغییر حوزه‌های علمیه در دروه آیت الله حائری و آیت الله بروجردی نیز ذیل ایده ساماندهی به حوزه و اصلاحات آن به گونه‌ای مطرح بوده، اما در دوره پساانقلابی بواسطه ورود قدرت سیاسی و میل آن برای تمرکز‌دهی به حوزه به جریانی قدرتمند در حوزه‌های علمیه ایران بدل شد و با سرعتی بیشتر پیگیری شد. البته در دوره پساانقلابی مواجهه حوزه با نهاد دانشگاه و رقابت ضمنی و خفیفش با این نهاد سرکش و حتی میلش به تسخیر آن، به تدریج حوزه نیز به سمت دانشگاهی شدن پیش رفت. در نهایت آنچه که در این فصل تشریح شده بیانگر روندها و تشکیلات بوروکراتیزه شدن حوزه علمیه و مهمتر از همه پیامدهای ناخواسته آن (مفهومی که مولف تاکید خاصی بر آن در تحلیل‌های این فصل دارد) است. هرچند مقاومت‌هایی نیز در برابر این روند وجود داشته و دارد، اما جریان غالب به دلیل دسترسی نهادهای بوروکراتیک حوزوی به منابع سیاسی و اقتصادی، بوروکراتیزه شدن حوزه بوده است. در فصل‌های بعدی مولف با اشاره‌ای به یک اثر مهم دکتر علی شریعتی در باب حوزه، به مقایسه تحلیل‌های شریعتی از حوزه سنتی با آنچه که امروز هست، می‌پردازد.

در فصل چهارم به خودی و دیگری در حوزه بر اساس متن کتاب ولایت فقیه پرداخته است. مساله خودی و دیگری پروبلماتیک کلیدی در مواجهه این نهاد، آن هم زمانی که بر مسند قدرت قرار گرفته است، می‌باشد. در بخش پنجم مولف به جامعه‌شناسی فتاوا به عنوان یک حوزه تحقیقاتی جدید و جدی در حوزه جامعه‌شناسی تشیع اشاره کرده است و استدلال کرده که موقعیت استفتاء، یک موقعیت جامعه‌شناختی بسیار کلیدی است که در آن یک رابطه مبتنی بر اعتماد و یک موقعیت و نقش اجتماعی مرجع و یک موقعیت و نقش اجتماعی مقلد وجود دارد که می‌توان این موقعیت را برای فهم حیات فرهنگی و مذهبی جامعه ایرانی تحلیل کرد.

کتاب بواسطه قلم روان و خوبی که مولف دارد، مخاطب را به عمق بحث‌های  خودش می‌کشاند. یکی از خصیصه‌های کتاب، آنست که گاه بیش از آنکه حل مساله کند، طرح مساله می‌کند. گویی در ذهن مولف اولویت با آنست که جامعه محققان علوم اجتماعی هرچه بیشتر پی به اهمیت مطالعات جامعه‌شناختی روحانیون واهمیت آن برای فهم جامعه ایرانی برد. لذا کتاب این مزیت را دارد که علاوه برآنکه مساله را مطرح و درحد توان بدان پاسخ می‌دهد، مساله‌های جدید متعدد دیگری را نیز پیش روی مخاطب قرار می‌دهد و مخاطب علاوه بر دریافت پاسخ‌هایی برای برخی مسائل، با پرسش‌های متعددی در ذهنش روبرو خواهد شد که ناشی از مواجهه با این کتاب هستند. کتاب هم پاسخ‌گو هست هم پرسش برانگیز. عطشی را فرو می‌نشناند و شوقی را هم به دانستن بعدی بر می‌انگیزد. همزمان که سوالی را جواب می‌دهد، بذر چندین سوال جدید هم در ذهن مخاطب می‌پاشد.

 
اما با این وجود کتاب هم محصول زمانه و زمینه معاصر جامعه شیعی است. مفروضاتی که کتاب در بطن خودش دارد (دین هسته سخت جامعه و فرهنگ ایرانی است و «عناصر نهاد رسمی دین یعنی روحانیون نیز در مرکزیت این فرهنگ و به تبع آن یکی از هسته‌های مرکزی روابط اجتماعی جامعه قرار داشته است» (ص ۲۲)، مفروضاتی است که استدلالی برای آن نیست. آن هم جامعه‌ای که تا نیم قرن پیش، بیش از ۷۵% آن در روستاها و عشایر زندگی می‌کرده است و دین‌داری روستایی و دینداری عشایری، اصولاً دینداری‌ای مبتنی بر یا تقلیل یافته تام بر نهاد رسمی دین نیست.

به عبارت دیگر کتاب دین نهاد روحانیون را بدون استدلالی به کلیت حیات دینی ایرانیان تحمیل کرده است. مهم‌تر از همه آنکه نهادهای دینی دیگری در عمل بخش اعظم حیات دینی عامه را شکل می‌داده است، یعنی نهاد تصوف و دین بارگاهی، نه تنها نادیده انگاشته شده، بلکه همه آنها به سیطره نهاد روحانیون تقلیل داده شده است. فارغ از آنکه بسط نهاد روحانیت در حیات دینی مردم، خودش پدیده‌ای مدرن و ناشی از موقعیت مسلط این نهاد در دوره معاصر تاریخ ایران است. نوعی حذف و نادیده انگاری سیستماتیک سایر گفتمان‌های دینی و متخصصان دینی که در تاریخ معاصر ایران به تدریج حذف یا حاشیه‌ای و گاه سرکوب شده‌اند، توانسته در منطق این کتاب و مفروضات بنیادی آن، خودش را بازتولید کند.

بنابراین باید دقت کرد نهاد روحانیت یک نهاد کلیدی در حیات مذهبی هست، اما استدلالی یا پژوهشی مفصل و مستند دال بر آنکه در تاریخ ایران نیز اینگونه بوده یا اینکه در حال حاضر در حیات دینی عامه مردم هم اینگونه است، وجود ندارد. به همین دلیل باید نوعی بازاندیشی در موقعیت این نهاد درحیات مذهبی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ایران معاصر کرد. هرچند کتاب به خوبی برخی موضوعات ممنوعه و تابویی مربوط به این نهاد را بیان کرده است، اما در نهایت باید گفت منطق جهان جدید و مهم‌تر از همه، محققانی که از دل حوزه‌های علمیه به علوم انسانی جدید مهاجرت کرده‌اند، در نهایت این عرصه محصور پژوهشی را نیز به روی محققان داخلی خواهند گشود، از این جهت می‌گویم محققان داخلی، زیرا از گذشته به روی محققان خارجی گشوده بوده و هست. محققان داخلی هستند که مشروعیت و امکان انجام پژوهشی مفصل از درون حوزه علمیه را ندارند و گاه نیز پیامدهای منفی سختی در انتظارشان خواهند بود. این کتاب در کنار سایر کتب جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی روحانیت گام‌های مبنایی برای توسعه مطالعات علوم اجتماعی در باب این نهاد تاریخی محسوب می‌شود.
 
کتاب «پل تا جزیره: تاملاتی جامعه‌شناختی در موقعیت پساانقلابی روحانیت» تالیف مهدی سلیمانیه است که توسط نشر آرما ۱۳۹۷ در ۱۲۸ صفحه منتشر شده است. 

تماس با ما

این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

www.socio-shia.com