متن سخنان فرید العطاس در کنفرانس جامعهشناسی تشیع
پایگاه تخصصی جامعهشناسی تشیع ـ دکتر فرید العطاس، استاد جامعه شناسی دانشگاه ملی سنگاپور، در کنفرانس «جامعهشناسی تشیع؛ تعریف، ضرورتها و محدودیتها» به سخنرانی کوتاهی پرداخت و بر لزوم مشارکت حوزه مطالعات جامعهشناختی تشیع در نقد سوءتفاهمها و افراطیگریهای جاری در جهان اسلام تاکید ورزید. در ادامه متن سخنان ایشان را می خوانیم.
این جا قصد دارم به سه نکته در خصوص جامعهشناسی تشیع اشاره کنم: نکته اول فهم رابطه اسلام سنی و شیعی است. جامعه شناسی تشیع از جامعه شناسی تسنن جدا نیست. وقتی از جامعهشناسی اسلام حرف میزنیم - چه سنی و چه شیعه- باید رویکرد انتقادی داشته باشیم. بگذارید چند مثال بزنم: برخی از اهل سنت کنونی هلی را به عنوان یکی از خلفای راشدین قبول ندارند. در واقع ایده خلفای راشدین بیشتر سیاسی است تا مذهبی. مثال دیگر میتواند این باشد که در دوره عباسی که حدود قرن سوم و چهارم بوده است، سنیهای حنفی و شافعی هم برای عاشورا عزاداری میکردند. امروز یکی از تفاوتهای شیعه و سنی در همین عزاداری عاشوراست. اما این در واقع بیگانگی سنیها از تاریخ خودشان است. دستهبندیهایی که در اسلام داریم بیشتر دستهبندیهایی سیاسی هستند. قرنهاست که میگوییم دو اسلام داریم و به علاوه در خود تسنن هم چهار فرقه حنفی، شافعی، مالکی و حمبلی از یکدیگر جدا میشوند. باور عام این است که اولین امام سنی از مکتبی جدا از مکتب اهل بیت بوده است در حالی که در واقعیت تاریخی او از آنچه مردم فکر میکنند به اهل بیت نزدیکتر بوده است. حتی امام شافعی آنقدر به اهل بیت ارادت داشته که سنیها او را رافضی میدانستند. پاسخ او این بوده است که اگر ارادت به اهل بیت به معنای رافضی بودن است، پس من بزرگترین رافضیها هستم. در فهرستالندیم هم این نکته در خصوص امام شافعی تایید میشود. با این مثالها در واقع میخواهم بگویم که بسیاری وجوه تاریخ اسلام در طول زمان سیاسی شده است. در قرون اولیه اسلام بسیاری کسانی که سنی بودند، اهل بیت را پیروی میکردند و سنی بودن لزوما به معنای اموی بودن نبود. از نظر من جامعهشناسی تشیع یا تسنن باید انتقادی باشد و نقطه انتقادش را همین سیاسی شدن این دستهبندیها قرار دهد.
نکته دوم اینکه جامعهشناسی تشیع جامعه معاصر، مربوط به تعارضها هم هست. تضاد سنی و شیعه. این باید نقطه تمرکز این جامعه شناسی باشد. ما در پانزده، بیست سال گذشته شاهد این بودهایم که رابطه تشیع و تسنن رو به وخامت گذاشته است. اینقدری که اکنون شیعه و سنی یکدیگر را میکشند، کشتار افراد خارج از اسلام نداشتهایم. این تعارض را میتوان از لحاظ جامعهشناسانه مطالعه کرد. این تعارضها به دلیل تعصبها و تصورات قالبی این دو گروه از هم است. مثلا بسیاری سنیها فکر میکنند کتاب قرآن شیعه متفاوت است. یا بسیاری از آنها فکر میکنند شیعه به دلیل داشتن قوانینی مانند حکم متعه، یا رسومی مانند آسیب زدن به خود در عاشورا منحرف است. درمورد شیعیان در جامعه سنی تصوراتی قالبی وجود دارد. برای فهم جامعه سنی باید به رشد سلفیگری نیز توجه کنیم. در بسیاری کشورهای سنی ایدههای ضدشیعی میان سلفیها و وهابیها وجود دارد و توسط علمای آنها تبلیغ میشود. این شرایط به وضع سیاسی خاورمیانه هم مربوط است. این که عربستان از تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقهای میترسد. این جغرافیای سیاسی رابطه متقابلی با ابعاد اجتماعی مساله که همان تعصبات و پیشداوریهاست دارد.
من فرصت زیادی ندارم اما به عنوان نکته آخر میخواهم به نقش جامعه شناسی در نقد و بررسی انتقادی تاریخ اشاره کنم تا به آنچه رهبرانمان به ما میگوید فکر کنیم و به راحتی نپذیریم. تسنن واقعی، تسنن اموی نیست و تشیع واقعی هم تشیع صفوی نیست. تسنن محمدی و تشیع علوی بسیار به هم شبیه هستند. جامعهشناسی انتقادی باید بستر نزدیکی تسنن محمدی و تشیع علوی را آماده کند.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید