رسانههای داخلی از رونمایی بزرگترین قرآن طلا و نقره جهان با حضور آیت الله جوادی آملی در مؤسسه اسراء خبر دادهاند. همچنین در تصاویر منتشر شده از این رونمایی، تصاویر آیتالله مکارم شیرازی نیز به چشم میخورد. وزن این قرآن مطلا، ۱۰۰ کیلوگرم اعلام شده است که در آن از طلای ۱۸ و ۲۴ عیار استفاده شده است. از منظر اجتماعی، این چنین اقدامی در شرایط فعلی جامعه ایران، اقدامی منفی به شمار میرود. برخی از دلایل منفی بودن این اقدام به این شرح هستند:
وضعیت اقتصادی بخش غالب جامعهی ایران، نامطلوب است. این واقعیت را آمارهای رسمی تأیید میکنند. گرچه آمارهای غیررسمی وضعیت را نامطلوبتر از تصویر آمارهای رسمی نیز نشان میدهند. اما با اتکا به همان آمارهای رسمی و با نظر متخصصین، در پایان سال ۹۳، حدود سی میلیون نفر از جامعهی ایران زیر خط فقر زندگی میکنند[۱]. همچنین معاون اقتصادي معاونت برنامهريزي و نظارت راهبري رئيسجمهوري نیز اعلام کرده است که آمار رسمی وجود تنها ۹ میلیون نفر «فقیر» در کشور خوشبینانه است و آمار واقعی از این میزان بیشتر است[۲]. علاوه بر چنین آمارهایی، رونمایی شدن از پدیدههای فلاکتباری چون «گورخوابی»، کارگران جنسی نیازمند، کودکان کار و خیابان و فروش اعضای بدن برای تخفیف مشکلات فراوان اقتصادی چیزی نیست که قابل انکار باشد. سؤال اینجاست که در چنین وضعیتی، رونمایی کردن برخی مراجع تقلید از قرآن مطلا، قابل قبول است؟ آیا نمیتوان چنین منابعی را برای کاهش دردهای جامعهی مبتلای ایران به کار گرفت؟ آیا افکار عمومی از مراجع تقلید نخواهند پرسید که تشویق و مشارکت در چنین اقداماتی چه نسبتی با وضعیت امروز جامعهی دردمند ایران دارد؟
مسألهی دیگر، نسبت چنین اقداماتی با مفاهیم دینی نظیر عدالت، زهد، سادهزیستی و قرارگرفتن در کنار اقشار محروم جامعه است. شاید در پاسخ گفته شود که شخص مراجع و زیست شخصی آنان همچنان در چهارچوب سبک زندگی مبتنی بر زی طلبگی است و این قبیل اقدامات در چهارچوب اقدامات تبلیغی برای ترویج دین صورت میگیرد. با فرض گرفتن صحت این پاسخ – که نگارنده خود نیز آن را محتمل میداند – حداقل دو مسألهی دیگر مطرح میشود: نخست اینکه آیا در جامعهای که به شدت درگیر فقر و نابرابری است، استفاده از چنین روشها و نمادهایی چون طلا و نقره برای تبلیغ دین، کارکرد خواهد داشت؟ به تعبیر دیگر، آیا جامعه با دیدن قرآنی ساخته شده از طلا، به دین و دیانت نزدیکتر خواهد شد و یا یا احساس فاصلهی متولیان دین از دردها و مشکلاتش، احساس دیگری پیدا خواهد کرد؟
دومین نکته نیز موضوعی به عنوان «اثر همنشینی» یا «سایه» است: در علوم اجتماعی، به این نکته توجه میشود که فارغ از شیوه زیست شخصی فرد، نوع حضور و بروز اجتماعی او و استفاده از نمادهای بین ذهنی است که تصویر اجتماعی او را میسازد. به بیانی دیگر، گرچه زیست شخصی مراجع مبتنی بر سادهزیستی و زهد باشد، اما ظاهر شدن مراجع تقلید در کنار نمادهای ثروت و تفاخر نظیر طلا و نقره، خود بر تصویر جامعه از آنان اثر جدی خواهد داشت. به نظر میرسد که منطق نهاد مذهب در تشیع نیز با در نظر گرفتن چنین تأثیری بر لزوم فاصله گرفتن متولیان دین جامعه از مظاهر ثرورت و تفاخر تأکید داشته است.
پرسش دیگر در راستای تحلیل این واقعه و وقایع مشابه، موقعیت خاص مراجع و روحانیت در وضعیت پساانقلابی در ایران است. تا چه حد دستیابی روحانیت - و حداقل طیفی از مراجع تقلید - به منابع مالی و مادی دولتی و حکومتی پس از انقلاب در تمایل و تواناییشان به انجام چنین اقداماتی نقش داشته است؟
نکته نهایی آنکه ذکر این مطلب در متن اخبار مبنی بر «صرف هزینههای به دست آمده از بازدید و فروش این قرآن مطلا برای کودکان سرطانی» بیش از آنکه از منفی بودن تبعات اجتماعی این عمل بکاهد، میتواند تلاشی پیشاپیش برای کاستن از واکنش منفی جامعه به این اقدام قلمداد شود و عملاً جز تسکینی عاطفی و موقت، از تبعات منفی کلان فوق نخواهد کاست.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید