(گزارشی از جلسه نقد و بررسی کتاب «تراژدی کربلا: مطالعه جامعه شناختی گفتمان شیعه»)
سخنرانان: استاد محمد اسفندیاری[۱] و دکتر سارا شریعتی[۲]
سومین جلسه از سلسله جلسات نقد کتاب «گروه مطالعاتی جامعهشناسی تشیع»، در تاریخ پنجم اردیبهشتماه ۱۳۹۱ در محل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، با همکاری «انجمن علمی دانشجویی جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی» و با حضور استاد محمد اسفندیاری به عنوان ناقد کتاب برگزار شد.
محسن حسام مظاهری: ناتوانی نویسنده در حفظ بیطرفی
در این جلسه ابتدا محسن حسام مظاهری نویسنده کتاب رسانه شیعه و مجری برنامه توضیحاتی در مورد نویسنده عراقی کتاب ـ دکتر ابراهیم حیدری ـ ارائه کرد. طبق توضیحات وی، ابراهیم حیدری دکترای جامعهشناسی است و کتاب حاضر، نتیجه تحقیقاتی گروهی با مشارکت وی پیرامون مراسم عزاداری در دو شهر کاظمین و کربلا است که طی شش ماه در سال ۱۹۶۸ صورت گرفتهاست. کتاب در سال ۱۹۹۹ برای نخستینبار به زبان عربی در لبنان به چاپ رسیده و سپس به فاصله کوتاهی توسط برادران معموری به فارسی برگردانده شده ولی مشخص نیست که این تأخیر حدود سی ساله میان انجام پژوهش و چاپ کتاب به چه دلیل اتفاق افتاده است.
مظاهری به مهجور و مغفول ماندن کتاب ترجمه شده در ایران اشاره کرد و یکی از علل اصلی آن را ایراد در شبکه توزیع آثار بعضاً قابل توجهی دانست که در شهر قم چاپ میشوند. این معضل باعث ایجاد شکافی جدی میان مخاطبان علاقمند ساکن در تهران و نیز نهادها و مؤسسات آموزشی و پژوهشی بیرون از قم با انتشارات مشغول فعالیت در شهر قم شدهاست. این مسئله باعث شده بسیاری از محققین و پژوهشگران حاضر در خارج از شهر قم حتی از وجود و انتشار این آثار مطلع نگردند. وی یکی از فواید برگزاری چنین جلساتی پیرامون این آثار را دیده شدن و مطرح شدن بیشتر مخاطبان و محققان با آنها دانست.
مظاهری روش تحقیق کتاب را ـ مطابق ادعای نویسنده ـ مشاهده مشارکتی و مطالعات اسنادی و تاریخی عنوان کرد. نویسنده تلاش کرده است تا طیف گستردهای از منابع تاریخی شامل مقاتل جدید و قدیم، سفرنامهها و مانند آنها را مورد استفاده قرار دهد.
کتاب دارای هفت فصل میباشد که با یکدیگر دارای رابطه کاملاً منسجمی نیستند و از این جهت میتوان آنها را هفت جستار مختلف پیرامون مناسک عزاداری کربلا در عراق نامید. در فصولی از کتاب میتوان رد پای آشنایی نویسنده با ساختار طایفهای ـ قومی کشور عراق را در تحلیل مناسک عزاداری مورد نظر مشاهده کرد.
مظاهری افزود این کتاب از دو جهت میتواند برای مطالعات اجتماعی شیعه و به صورت خاص مطالعات اجتماعی مناسک عزاداری در ایران مفید باشد: نخست شناخت و ارتباط برقرار کردن میان متغیرهای اجتماعی نظیر ساختار قومی، مذهبی و طایفهای با نمودهای بیرونی مناسک عزاداری و دوم استفاده از برخی دادههای این کتاب پیرامون مناسک عاشورا که به دلیل شباهتهای فراوان فرهنگی موجود میان جامعه شیعی ایران و عراق، قابلیت تعمیم پیدا میکنند.
به نظر میرسد که نامگذاری کتاب بیشتر معطوف به محتوای فصل پنجم کتاب صورت گرفته باشد؛ چرا که سایر فصول بیشتر رویکردی تاریخی، جغرافیایی یا قومنگارانه دارند در حالی که در فصل پنج با عنوان «جامعهشناسی گفتمان سوگ» غلبه با نگاه جامعهشناختی است.
مظاهری معتقد است که گرچه حیدری با تفکیک قائل شدن میان سه موضع «مصلحان اجتماعی»، «عالمان دینی» و «پژوهشگران اجتماعی»، بیطرفی خود را نسبت به موضوع پژوهش حفظ میکند، اما در عمل با استفاده از واژههایی چون «تحریف»، «اصلاحات» و مانند آن، بیطرفی خود را زیر سؤال برده و موقعیت او را به موضع نوگرایانی چون علامه امین، علامه شمسالدین یا مرحوم کاشف الغطاء نزدیک مینمایاند و این اعلام موضع در فصل آخر به صورت پر رنگتری انجام شده است.
در ادامه مظاهری با تشکر از حضور استاد محمد اسفندیاری، وی را از جمله «عاشوراپژوهان» و «کتابشناسان» برجسته معرفی نموده و به سه اثر شاخص وی در این حوزه یعنی «عاشورانامه» در پنج جلد، «از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه» و «کتابشناسی امام حسین (ع)» اشاره مینماید.
محمد اسفندیاری: بیطرفی و ورود تحریفات به فرهنگ دینی
در ادامه جلسه، استاد اسفندیاری با بیان اینکه اثر ابراهیم حیدری با استفاده از ادبیات غنی و تحقیقات فراوان موجود در مورد عزاداری در فرهنگ عراق نگارش یافته، خاطرنشان کرد که در حوزه عزاداری در ایران چنین ادبیات و انباشتی از تحقیقات در مورد غالب دورههای تاریخی وجود ندارد و پژوهشگر این حوزه باید کار را از نقطه صفر آغاز کند.
استاد اسفندیاری یکی از نقاط قوت کتاب را اطلاعات فشرده آن پیرامون مناسک عزاداری در عراق دانست. همچنین سبک گزارشنویسی موجز، دقیق و مجمل حیدری در این کتاب را از دیگر نقاط قوت این اثر دانست و از این جهت سبک گزارشنویسی وی را به سبک نگارش دکتر عبدالحسین زرینکوب - به عنوان یکی از پیروان «مکتب قبض» در نگارش- نزدیک قلمداد نموده و این ویژگی کتاب را به عنوان الگوی مناسبی جهت یادگیری مراکز دانشگاهی و حوزوی مطرح کرد.
استاد اسفندیاری سپس به بررسی نقاط ضعف کتاب و نقد آنها پرداخت. از دید وی کتاب حیدری، اشتباهات تاریخی بسیاری دارد. این ایراد زمانی غیرقابل اغماض میگردد که به ملیت عراقی ـ عربی نویسنده توجه کنیم، چرا که فرهنگ ملی وی، همان فرهنگ دینی اوست و بالعکس. این در حالی است که وضعیت نویسنده و محقق ایرانی از این جهت با حیدری کاملاً متفاوت است؛ چرا که تناظر یک به یکی میان فرهنگ وی و دین و مذهب او وجود ندارد و در عین حال که باید از منابع دینی مطلع باشد، باید به منابع غیر دینی چون قابوسنامه، شاهنامه، غزلیات حافظ و بسیاری موارد دیگر احاطه داشته باشد. وی در ادامه به ذکر تعدادی از این اشتباهات جدی تاریخی در کتاب حیدری اشاره کرد و گفت: «به عنوان مثال در جایی از کتاب حیدری اشاره میکند که بیشتر اخبار در مورد امام حسین (ع) از ابالقاسم زمخشری روایت شده است. این نکته بسیار تعجب برانگیز است. من گمان نمیکنم که زمخشری حتی یک صفحه مطلب در مورد امام حسین (ع) داشته باشد».
وی اشتباه دیگر تاریخی کتاب را در طرح این گزاره دانست که کتاب «سیماء الصلحاء فی اثبات جواز اقامه العزاء لسید الشهداء» در رد کتاب «التنزیه» علامه امین نوشته شده در حالی که بر عکس، کتاب علامه امین در رد آن کتاب نوشته شده است و اطلاع از این نکته ابداً کار سختی نبوده است.
ایراد فاحش تاریخی دیگر که در این کتاب از دید استاد اسفندیاری دیده شده است، توصیف شریف رضی به عنوان مفسّر قرآن و ذکر سال ۳۴۶ هجری قمری به عنوان سال وفات اوست که هر دو گزاره به وضوح نادرست میباشند (گرچه شریف رضی دارای کتابهای تفسیر نیز میباشد اما هرگز به عنوان یک چهره شناخته شده در زمینه تفسیر قرآن مطرح نبودهاست).
نقطه ضعف دیگر کتاب، استفاده از عبارات غیردقیق و مبهمی چون «برخی میگویند» و «بعضی اعتقاد دارند» است؛ چرا که در یک اثر علمی، معنا و منظور دقیق از چنین عباراتی باید دقیقاً مشخص باشد. به عنوان مثال گزارههایی چون «برخی میگویند ضرر کتاب بحارالانوار بیش از نفع آن است» از جمله چنین گزارههایی است که از کیفیت و علمی بودن این اثر کاسته است.
استاد اسفندیاری با اتکاء به چنین دلایلی معتقد است که این کتاب در صورت انجام یک ویرایش و برطرف شدن این ایرادات، بیشتر قابل استفاده و مفید خواهد بود.
وی از این جا به بعد بحث پیرامون کلیات، محتوا و زمینه شکلگیری اثر را آغاز مینماید. از نظر او یکی از منظرهای پرداختن و وارسی مناسک عزاداری، منظر جامعهشناختی است. در این رویکرد، محقق جامعهشناس، مردمشناس و فرهنگ عامه، بدون آنکه در پی بررسی صحت و سقم یا معتبر یا نامعتبر بودن گزارهها، شیوه عزاداریها یا صحیح بودن یا نبودن مناسک عزاداری باشند، از منظر تخصص خود به توصیف، تفسیر و تبیین پدیده مورد بررسی میپردازد. به عنوان نمونه کتاب «تعزیه در ایران» از صادق همایونی جزء این دسته از آثار است. این کتاب حاصل دهها سال تحقیق و مشاهدات همایونی است و به بررسی مناسک تعزیه در یک زمینه تاریخی حدود هشتصد ساله میپردازد. همچنین کتاب عنایتالله شهیدی با عنوان «پژوهشی در باب تعزیه و تعزیهخوانی» که طی حدود دهسال، به رشته تحریر درآمده و نهایت دقت را در کشف جزییات متون و شکل تعزیهها مبذول داشته است. اما همین کتاب، به هیچ عنوان به این نکته توجه نکردهاست؛ به عنوان مثال در همین کتاب، تعزیه «عروسی حضرت قاسم» با جزییات نقل شده است. این در حالی است که به عنوان یک محقق لازم بوده است بدون توجه به دغدغههای دینی افراد، به این نکته اشاره شود که خود این واقعه تا چه حد معتبر بوده و واقعیت تاریخی مستند داشته است؟ این کمتوجهی به واقعیت داشتن یا نداشتن این گونه موارد، ممکن است باعث ورود هر چه بیشتر خرافات و تحریفات به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی شود.
در کتاب ابراهیم حیدری نیز ما به جز مورد استثنایی فصل پنجم، شاهد چنین بیتفاوتی نسبت به اصالت داشتن یا نداشتن واقعه مورد تحلیل هستیم. این در حالی است که به نظر میرسد لازم بود در جایجای کتاب به این مسئله توجه نشان داده میشد. این همان نکتهای است که بزرگانی چون مطهری و شریعتی در آثارشان به آن توجه کردهاند. استاد اسفندیاری در این بخش مواردی را از آثار «حماسه حسینی» و مفهوم «قلب ماهیت تشیع سرخ به تشیع سیاه» به صورت مستند از عطف توجه این دو اندیشمند معاصر به این نکته طرح کرد.
سارا شریعتی: کربلا؛ تراژدی یا واقعیتی تاریخی؟
در ادامه جلسه، دکتر سارا شریعتی استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران به بیان نکاتی در مورد کتاب پرداخت. وی یکی از نقاط قوت کتاب را ورود آن به واقعیت اجتماعی به جای پرداختن صرف به گفتمان[۳] دانست. این وجه جامعهشناختی کتاب آن را از بسیاری آثار مشابه، متمایز میکند. مواردی چون بررسی عوامل مؤثر در گسترش و تحول مراسم عزاداری، توجه به نقش عوامل اجتماعی چون مهاجرت از روستا به شهر، قبایل، اقوام، بیابانگردان و ... به این اثر ویژگی جامعهشناختی قابل توجه و ارزشمندی بخشیده است.
اما از نظر وی کاربرد کلمه «تراژدی» در عنوان کتاب مناقشه برانگیز است؛ چرا که تراژدی اغلب مبتنی بر اسطورههاست و جز استثنائاتی، به یک واقعه تاریخی اشاره ندارد. از سوی دیگر، تراژدی روایتی از نبرد خیر و شر نیست بلکه میخواهد محدودیتها و تنشهای درونی انسان را به نمایش بگذارد، در صورتیکه واقعه کربلا، از طرفی بر یک واقعیت تاریخی اشاره دارد و نه بر یک اسطوره و از سوی دیگر مبارزه میان خیر و شر را به نمایش میگذارد.
شریعتی در ادامه استفاده از کلمه «فولکلور» و قرار دادن عزاداریهای عاشورا ذیل عنوان فولکلور را، مورد بحث قرار داد. از نظر وی، فولکلور محصولی اجتماعیست نه دینی، در عینحال که عناصری از فرهنگ مذهبی، اسطورهای و جادویی نیز میتواند در آن وجود داشته باشد. اما اگر از لفظ فولک ـ رولیژیون، یا دین فولکلوریک استفاده شود، دیگر به سختی میتوان از «گفتمان» در خصوص آن سخن گفت چرا که دین مردم یا عامه با خاموشی یا غیرکلامی بودنش شاخص میشود.
نکته دیگری که سارا شریعتی به آن اشاره کرد، کاربرد مفهوم «رنج» در تحلیل واقعه عاشورا در قالب عباراتی چون «کنگره اشک و آه» و در پیوند با مفاهیمی چون «موعودگرایی»، «انتظار نجات و رهایی» و امثال آن است. از نظر وی، در فرهنگ مسیحی دولوریسم((dolorisme نظریهای است که برای رنج، نوعی نقش پالایشگری قائل میشود و با مسیانیسم(موعودگرایی) مرتبط میشود، اما در این کتاب به نظر میرسد این مفاهیم به صورتی از زمینه تاریخی و معنای اولیه خود خارج شدهاند و از «نظریات» به «ادبیات» تغییر حالت دادهاند.
یکی دیگر از نقاط قابل بحث کتاب از دید سارا شریعتی، در نظر گرفتن عزاداری و مناسک عاشورا به عنوان گونهای گذران اوقات فراغت است. به عقیده او اختصاص صرفا دو پاراگراف به این موضوع، کافی نیست و طرح چنین بحث مهمی، نیازمند ارائه دلایلی متقنتر و مبتنی بر پژوهش است. از دید شریعتی، بیتوجهی به نقش مهم دولت و روحانیت در فرایند شکلگیری مناسک عزاداری و خلاء یک نظریه اصلی و محوری که تمام فصول حول محور آن ایده اصلی انسجام یابند، از جمله نقاط ضعف این کتاب است.
احمد شکرچی: عزاداری، تنظیمکننده زندگی روزمره شیعیان عراق
دکتر احمد شکرچی، عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی، با اشاره به زمان فارغالتحصیلی نویسنده کتاب (۱۹۶۲م.) از دانشگاه بغداد در رشته جامعهشناسی، این سالها را از جمله سالهایی دانست که گفتمان دکتر علی الوردی در این دانشگاه مسلط بوده است؛ کسی که از برخی جنبهها وی را به «علی شریعتی عراق» تشبیه کردهاند. با این وصف دور از ذهن نیست که ابراهیم حیدری نیز از شاگردان علیالوردی بوده باشد. اگر این نکته صحیح باشد، درک کلیت این پروژه و محتوای آن قابلفهمتر خواهد بود. در همین چهارچوب است که احتمالاً حیدری از خلال بررسی جامعهشناختی مناسک عاشورا در عراق در پی نشان دادن خاصبودگی قابل توجه این مناسک ـ حتی در مقایسه با عزاداری شیعیان ایران ـ بوده است؛ خاص بودهگی که نشاندهنده برخی تمایزات جدی میان تشیع ایرانی و عراقی است.
نکته بعدی که از سوی دکتر شکرچی مورد توجه قرار گرفت، نقش بسیار پر رنگ مناسک عزاداری و عتبات در زندگی شیعیان عراق است به گونهای که میتوان گفت بحث عزاداری، تنظیمکننده زندگی روزمره شیعیان عراق است و مناسک مربوط به این عزاداری (نظیر روز عاشورا، عصر عاشورا، حرکت اسراء، دفن شهداء، مراسم بزرگ اربعین و ...)، تقویم زندگی روزمره آنان را تشکیل داده و تنظیم میکند. همچنین در شهر کربلا، مکانهای مقدس مربوط به این حادثه، نظیر بینالحرمین، برای ساکنان این شهر، ویژگی فراغتی نیز مییابد و برخی اوقات فراغت آنان به همراه خانواده در چنین مکانهایی صرف میگردد.
دکتر شکرچی، با اشاره به آثار الوردی، دغدغه کلی نویسنده این اثر را در چهارچوب گفتمانی علی الوردی، آسیبشناسی ارزشی و فرهنگی جامعه عراق دانست که از منظر آنان، پیامدهای زیانباری چون استبداد، عقبماندگی، پراکندگی، تفرقه، تضادهای قومی و قبیلهای به دنبال داشتهاست. از منظر آنان، بخشی از این عوامل، عوامل دینی و مذهبی بودهاند که به اعتبار برخی سنتهای غلط در عزاداری و مناسک دینی، آسیبهای فرهنگی و اجتماعی را در پی داشتهاند.
وی در پایان، پیامد عدم حضور نویسنده و مترجمین کتاب را در جلسه، به کار گرفته شدن نوعی نگاه جامعهشناختی ایرانی در نقد اثر دانست که از میزان واقعبینانه بودن نقد کتاب با توجه به زمینه و زمانه موضوع اثر کاستهاست.
***
در ادامه جلسه، حسام مظاهری با طرح این نکته که روشنفکران دینی و اصلاحگران دینی، علیرغم طرح انتقادات سلبی در مورد مناسک مذهبی و به خصوص مناسک عزاداری، الگوی مناسکی جایگزین ارائه ندادهاند و تنها به برگزاری جلسات سخنرانی در این مناسبتها اقدام کردهاند و در حد سلوکهای فردی متناقض باقی ماندهاند، نتیجه گرفت که انجام مناسک دینی ماهیتاً نسبتی با روشنفکری دینی ندارد و «حسین وارث آدم» شریعتی و «حماسه حسینی» مطهری ـ گرچه ممکن است به کنشهای سیاسی منجر شود ـ اما به بروز آیینهای جمعی و مناسک دینی نخواهد انجامید. از منظر وی، مناسک به معنای رسوم جمعی بیرونی عزاداری شیعه اساساً از آن دینداری عامه است و در دینداریهای خاص (از جمله روشنفکری دینی و اصلاحگری مذهبی) ظهور نیافته است و حتی علمای سنتی شیعه نیز در این حوزه، نقش پیروی و دنبالهروی تودهها را ایفا کردهاند.
استاد اسفندیاری در برابر این دیدگاه، اشاره کردند که مهمترین دلیل بر وقوع امری، تحقق یافتن آن است. نوع خاص عزاداریهای سالهای ۵۶ و ۵۷ و در آستانه انقلاب، مصداق تحقق یافتن عزاداری حسینی و مناسک مذهبی با رویکرد ایجابی روشنفکری دینی است.
احمد شکرچی نیز وجود نوع خاصی از مجالس نظیر سخنرانیهای برخی اساتید دانشگاه و افراد مکلا در مناسبتهایی چون محرم و صفر به خصوص در مناطق شمالی تهران و غالباً به صورت مجالس اجرا شده در منازل را که تا مرز سینهزنی خفیف نیز پیش میرود و نوعی اقامه عزا برای امام حسین(ع) به شمار میرود، نشانهای از وجود الگوهایی ایجابی از مناسک روشنفکری دینی قلمداد کرد. وی با ادعای وجود نوعی پیشفرض در گزاره مطرحشده از طرف حسام مظاهری، این پیشفرض را قلمداد کردنِ نوعی خاص از رفتار به عنوان مناسک دینی دانست. در حالی که به عقیده شکرچی، روشنفکران دینی و اصلاحگران با به چالش کشیدن این پیشفرض از منظر دروندینی و مبتنی بر متون مذهبی، مناسک رایج را نه پدیدهای دینی که برساختهای اجتماعی و تحریفشده قلمداد میکنند که نسبتی با نص دینی و سنت نداشتهاست.
(سارا) شریعتی با مبنا قرار دادن مباحث صورت گرفته، توجه به این نکته را حائز اهمیت دانست که بر خلاف تصور و برداشت رایج، جریان روشنفکری دینی نوعی «برداشت جدید» روشنفکری و تحت تأثیر جریانات روشنفکری غربی از دین نیست بلکه مطابق ادعای این جریان، برداشتهای آنان از دین، سنتیترین و مبتنی بر نصترین روایت ممکن از دین اسلام و مذهب تشیع است. روایتی که خواستار نوعی «بازگشت به اصل دین» است. بر همین منوال، اگر در مناسک دینی مطلوب آنان، اثری از برخی انواع مناسک مذهبی ظاهراً رایج و جا افتاده دیده نمیشود، به دلیل مدرن بودن این قرائت و متأخر بودن این روایت نیست؛ بلکه به دلیل عدم اصالت سایر قرائتها (از جمله روایت تودهای مناسک) است که در قالب تحریفات و بدعتهای متأخر رواج یافتهاست. این بحث نوعی بحث «ارتدوکس»ی است که بر سر اصالت خوانش از نص دینی و سنت در گرفته و نه نوعی بحث در چهارچوب آکادمی یا علوم انسانی.
در بخش پایانی جلسه، حضار با طرح سؤالات و نکاتی به نقد کتاب پرداختند. مواردی چون عدم وجود نتیجهگیری مشخص در کتاب و عدم ارتباط منطقی میان فصول مختلف اثر از جمله این موارد مطرحشده توسط حضار بود.
مشخصات کامل کتاب:
حیدری، ابراهیم[۴] (۱۳۸۱)، تراژدی کربلا: مطالعه جامعهشناختی گفتمان شیعه، مترجمان: علی معموری و محمدجواد معموری، چاپ اول، قم: دارالکتاب الاسلامی، ۵۱۶ص.
مشخصات کامل متن عربی: تراجیدیا کربلا؛ سوسیالوجیا الخطاب االشیعی، بیروت، ۱۹۹۹، دارالساقی.
[۱]. پژوهشگر، کتابشناس و نویسنده؛ مدیر پروژه دانشنامه امام حسین (ع). عناوین برخی آثار و تألیفات: کتابشناسی تاریخی امام حسین(ع) به ضمیمه امام حسین(ع) در الذریعه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، ۱۳۸۰؛ از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه، صحیفه خرد، چاپ اول، ۱۳۸۴؛ تدوین دانشنامه پنج جلدی «عاشورا نامه»؛آسیبشناسی دینی: پژوهشهایی در حوزه اسلامشناسی و جامعهشناسی، به همراه رضا مؤذنزاده، صحیفه خرد، چاپ اول، ۱۳۸۴ و آثار متعدد دیگر.
[۲]. عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران
[۳]. Discourse
[۴] ابراهیم حیدری، جامعهشناس عراقی است که در حوزههای جامعهشناسی، قومشناسی و فلسفه علوماجتماعی به تحصیل و تدریس اشتغال دارد. وی متولد سال ۱۹۳۶ میلادی در بغداد است و پس از اخذ مدرک جامعهشناسی از دانشگاه بغداد، تحصیلات خود را در دانشگاه فرانکفورت پی گرفته و فوق لیسانس جامعهشناسی خود را از این دانشگاه اخذ کردهاست. وی مقطع دکتری خود را در رشته فلسفه قومشناسی اجتماعی در سال ۱۹۷۴ از دانشگاه برلین غربی دریافت کرد. وی در دانشگاههای برلین، دانشگاه بغداد و دانشگاه الجزایر به تدریس مشغول بودهاست. از وی کتابهای متعددی به زبانهای انگلیسی و عربی به چاپ رسیده است.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید