گزارشی از جلسه نقد و بررسی کتاب «رسانه شیعه»
سخنرانان: دکتر جبار رحمانی ـ محسن حساممظاهری
كتاب «رسانه شیعه» نوشته محسن حسام مظاهری، در نُه فصل و با موضوع «جامعهشناسی آیینهای سوگواری و هیئتهای مذهبی در ایران» تالیف شده است.
موضوع فصل اول بررسی و تحلیل تاریخ پیدایش و تكوین آیینها و مجالس عزاداری است. فرضیه بنیادین كتاب، رابطه عزاداری و تغییر و تحولاتش با وضعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هر عصر است. از اینرو در این فصل، به تفصیل در باب بسترهای اجتماعی و فرهنگی كه در هر عصر سبب ظهور یك آیین یا صورت جدید در عزاداری عاشورا گردیده، سخن گفته شده است. در خلال بیان این تاریخچه، همچنین به گفتمان دینی هر عصر و نیز مناسبات میان نهاد دین و سیاست پرداخته شده است.
این فصل، به ترتیب دورههای تاریخی زیر را شامل میشود: دوران زندگی امامان شیعه، آلبویه، سلجوقیان، مغولان، تیموریان، صفویان، افشاریان، زندیان، قاجاریان، پهلوی و انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی، دوران پس از جنگ تا امروز. بخشهای پایانی این فصل نیز به بیان تحولات سالهای اخیر در جریان مداحی و عزاداری اختصاص یافته است.
فصل دوم «مفاهیم و كلیات» نام دارد و به ارائه تعاریف و بررسی مفاهیم كلی و زیربنایی كتاب اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل به تعریف مفاهیمی از جمله «فرهنگ خواص»، «فرهنگ عامه»، «دین»، «دینداری»، «مناسك دینی» و «آیینهای دینداران» پرداخته است. در این بخش، نویسنده به تفاوتهای دینداری نخبگان و دینداری عامه پرداخته و دو مفهوم مناسك دینی و آیینهای دینداران را از هم تفکیک میکند و اینگونه نتیجه میگیرد كه عزاداری عاشورا را باید «اولاً از زمره مقوله دینداری محسوب كرد، نه دین. ثانیاً یکی از آیینهای دینداران دانست و نه یک منسک دینی. به همین دلیل این آیین که توسط امامان شیعه پایهریزی شده بود، پس از چندی و وقتی با فرهنگ ایرانی آمیخته و در آن نهادینه شد، صورت دیگری یافت که به کلی با نمونه ساده و اولیهاش تفاوت داشت. صورتی که توسط خود دینداران و به تناسب فرهنگ و باورهای آنان و نیز قرائتی که در هر عصر از مذهب شیعه و قیام امامحسین(ع) داشتند، تعریف شده بود.» پس از تعاریف مفاهیم اساسی، نویسنده به تعریف و بررسی هفت مفهوم كه آنها را «عناصر هویتی هیئتهای مذهبی» مینامد، پرداخته كه عبارتند از: كاركرد، سازمان، مخاطب، مدل دینداری، متولیان، مداحی و ادبیات.
فصل سوم به بررسی مدلهای مختلفی اختصاص یافته كه از طریق آنها میتوان هیئتهای مذهبی را گونهبندی كرد. نویسنده با درنظرگرفتن دو معیار «سازمان» و «مخاطب»، پانزده مدل فرضی گونهبندی را بررسی كرده و نهایتا یك مدل تلفیقی و چندبعدی را به عنوان «مدل ساختی ـ كاركردی» پیشنهاد كرده است که بر طبق آن هیئتهای مذهبی معاصر را میتوان در سه دسته «سنتی»، «انقلابی» و «عامهپسند» به علاوه یك گونه فرعی «شبههیئتها» گنجاند.
فصلهای چهارم تا هشتم به ترتیب به معرفی و تحلیل هیئتهای سنتی، انقلابی دوران جنگ، انقلابی دوران پس از جنگ، عامهپسند و شبههیئتها اختصاص یافته است. در فصل پایانی، نویسنده كوشیده است بر اساس مباحث طرحشده در فصول پیشین، یك مدل نظری كاربردی را برای تبیین تغییرات و تحولات هیئتهای مذهبی تدوین كند.
***
جلسه نقد کتاب رسانه شیعه، از سری جلسات نقد کتاب «گروه مطالعاتی جامعهشناسی تشیع»، در اسفندماه ۱۳۹۰ با حضور محسنحسام مظاهری نویسنده کتاب، دکتر جبار رحمانی منتقد، دکتر سارا شریعتی و جمعی از دانشجویان، با همکاری «انجمن علمی دانشجویی جامعهشناسی دانشگاه تهران»، در تالار شریعتی دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد.
در ابتدای جلسه دکتر رحمانی از نویسنده به خاطر نگارش این کتاب تشکر کرده و کار ایشان را کاری تاسیسی از لحاظ سبک کار و گستره آن دانستند. ایشان در زمینه نقد کتاب، نکاتی را در حوزه محتوی و روش و نتایج آن بیان کردند. از جمله آنکه نویسنده کتاب در مقدمه بیان کرده که حوزه پژوهشی کتاب یعنی «آیینهای سوگواری» بکر و دستنخورده است، اما به نظر دکتر رحمانی در زمینه آیینهای سوگواری و مطالعه اجتماعی و فرهنگی آن، ما دارای سنت مطالعاتی محدودی در ایران و سنت نسبتا غنیای در بیرون از ایران هستیم. افرادی مانند آقای عناصری، بلوکباشی، مایکل فیشر، محمود ایوب، ماری هگلند و ... تحقیقات ارزشمندی را در این زمینه انجام دادهاند.
انتقاد بعدی ایشان این بود که نویسنده خود قائل به این مسئله است که «عینک مطالعاتی سایر ادیان در ایران به کار ما نمیآید و نمیتوان در این زمینه کار تطبیقی انجام داد»، در حالیکه این خاصگرایی، مانع از قدرت تعمیمدهی در نتایج تحقیقات خواهد شد. ضمن اینکه خود نویسنده بطور ضمنی مطالعه تطبیقی انجام داده و یافتههای تحقیق در شهرهای تهران، قم، مشهد، اصفهان و کاشان را تعمیم دادهاند. به لحاظ علمی این امکان وجود دارد که بتوان مطالعات تطبیقی بین ادیان انجام داد و از تحقیقات انجام شده برای فهم بهتر ادیان دیگر استفاده کرد.
نقد دیگر درباره کتاب اینست که محقق بیان نکرده که در چه سنت نظریای کار میکند. هرچند در جایی بیان کرده که در سنت ساختی- کارکردی، اما این رویکرد در بدنه تحقیق، خود را عمیقا نشان نمیدهد. نویسنده در جایگاه تعریف نشان نمیدهد که برای مثال با چه مکانیزمی یک تعریف الهیاتی از دین را با یک تعریف جامعهشناختی از دین پیوند میزند.
انتقاد دیگر اینکه، تعلقات مذهبی نویسنده یکی از دشواریهای کار اوست که مدام خود را در جایجای کتاب نشان میدهد، نویسنده یکبار روی پای جامعهشناسانه خود میایستد و بار دیگر بر روی پای دیندارانهاش.
از نظر دکتر رحمانی مهمترین نقد وارد بر این کتاب، ضعف مفهومی آن در رابطه با مفهوم آیین و مناسک است که نویسنده در کار خود استفاده کرده است. به زعم ناقد، سنت نظری آیین در علوم اجتماعی بسیار غنی است و با اینکه آیین، واژهای کلیدی در این پژوهش است، اما نظریات مناسک و آیین و شعائر در این کار دیده نمیشود. آیین به عنوان امری تابعی تعریف شده و این نحوه نگاه عواقبی در پی دارد. اینکه آیین را محصول تاریخ و اجتماع بدانیم، کمکم به مناسک اصلی خود دین هم سرایت میکند. به نظر ایشان، نویسنده یا تعمدا این نگاه را ادامه نداده و یا ناخودآگاه از ادامه این رویکرد تاریخمند، منصرف شده است. در عینحال رویکرد ایشان در تحقیق، حرکت از جامعه و تاریخ به سمت آیین در راستای تحلیل کردن است و نه برعکس. این نگاه بیانگر رویکرد منفعلانه و تابعی به مناسک و آیینهاست. در حالی که رویکردهای متاخر برآنند که آیین، خود در ساخت جامعه و مذهب یک عامل خلاقه است. نویسنده بیان کرده که تشیع حول آیین عزاداری شکل گرفت اما نگفته که این آیین چه تشیعی را بازسازی میکند؟ چه نوع گفتمان دینی و چه صورتبندی از ایمان را شکل میدهد؟
انتقاد بعدی پیرامون این مسئله است که کتاب، در دورههای مختلف تاریخی، تصوری یک دست از شیعه ارائه میدهد، در حالیکه صورتبندی تاریخی شیعه در دورهها، مکانها و سنتهای مختلف خود، متفاوت بوده و انواعی از تشیع تاریخی وجود داشته که نویسنده به این گوناگونی توجه نکرده است.
انتقاد بعدی پیرامون ادبیات پژوهشی و عدم استفاده از ادبیات متاخر در کار است. برای مثال نویسنده از مفهوم گروه استفاده کرده و هیئت را یک گروه دانسته در حالیکه جمع آیینی منطق مشابهی با دیگر جمعها مانند (جمع دوستی، خانوادگی و فامیلی) ندارد. در فضای آیینی، ما شاهد تعلیق روابط، سلسله مراتب، نقشها و سنتها هستیم. برای مثال در یک هیئت عزاداری، وزیر و فرد عادی کنار هم قرار میگیرند. این خلط بحث بعدا خود را در کارکردهای هیئت نشان میدهد و همان کارکردهای گروه برای هیئت نیز در نظر گرفته میشود.
نقد مهم دیگر دکتر رحمانی این است که در سراسر کتاب امر قدسی به امر اجتماعی فروکاسته شده است. مثلا کارکرد فراغتی که برای هیئتها در نظر گرفته شده، از نمونههای تقلیل امر قدسی به امر اجتماعی است. ناقد بر آن است که در هیئتهای سنتی، کارکرد فراغتی در میان نبوده، هرچند معمولا قبل و بعد از مجلس، کارکرد فراغتی جریان داشته است. باید دقت کرد که هسته مرکزی کارکردهای هیئت و عزاداری، تجربه اجتماعی دین برای دینورزان است. به عبارت دیگر هسته مرکزی این آیینها، امر قدسی است که البته دلالتهای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی خود را داراست. همچنین نویسنده در رابطه با مفهوم رنج که مفهومی بنیادی در تشیع است، دچار تقلیلگرایی روانشناختی شده و کارکرد سوگواری را در حد تسکین آلام و تخدیر مصائب فردی میبیند.
انتقاد دیگر این است که نویسنده، اولویت خاصی به دوره پس از انقلاب میدهد و بیان میکند که در دورههای تاریخی مختلف، عزاداری در جهت منافع خاص قدرتهای حاکم بوده اما در مورد دوره پس از انقلاب چنین نظری ندارد. آیا در این مورد، نویسنده خودسانسوری کرده یا واقعا چنین اعتقادی دارد؟ آیینهای عزاداری علیرغم امکان نفوذ قدرتها و کنترل این آیینها، همیشه وجه مردمی و خلاقهای هم داشتهاند که از سیطره قدرتها خارج بوده است.
همچنین در بحث از ساختار هیئتهای مذهبی، نویسنده کلیت هیئت مذهبی را ذیل دینداری عامه مطرح میکند، اما ساختار هیئت از نظر او واعظ، ذاکر و بانی هستند که عملا در آن نشانی از عامه و مردم نمیبینیم.
در ادامه جلسه نویسنده کتاب درصدد پاسخ به انتقادات طرح شده در رابطه با کتاب برآمد. مظاهری ابتدا از «گروه مطالعاتی جامعهشناسی تشیع» و آقای رحمانی به عنوان منتقد تشکر نموده و بیان کرد که هر چند علیالقاعده انتظار میرود به عنوان نویسنده کتاب صحبت کند اما ترجیح میدهد در مقام ناقد دوم بحث کند. به این دلیل که نگارش کتاب را شش سال پیش انجام داده و در این سالها هم او و هم موضوع مورد مطالعهاش هر دو در حال شدن بوده اند.
به گفته نویسنده، کتاب رسانه شیعه محصول سالهای میانی دهه ۸۰ است. «دورهای که بحثهای آسیبشناسی عزاداری در حال شکل گرفتن بود» و این کتاب نوعی عکس العمل نسبت به این فضاست. فضایی که عمده توجهش نقد تغییرات در شیوههای عزاداری جوانان ساکن شهرهای بزرگ بود.
مظاهری عدم تصریح خود به سنت نظری واحد و مشخص در کتاب را میپذیرد اما علت آن را تعدد موضوعاتی میداند که در کتاب به آنها پرداخته شده است. وی برای مثال به فصل اول اشاره کرد که بررسی تاریخی آیینهای عزاداری در ایران است. فصلی که نویسنده به گفته خود، ناگزیر از تألیف آن بوده تا بتواند شواهد لازم برای مدعیات جامعهشناختی اش در فصول دیگر را فراهم آورد. وی همچنین تعدد حوزههای مورد توجه در کتاب را دلیل دیگری بر عدم تصریح و التزام به یک سنت نظری خاص میداند.
نقد مهم دیگر به کتاب، تفکیک بین آیینهای دینداران و مناسک دینی است. نویسنده بیان میکند که در اینجا تمایز ظریفی وجود دارد که عبارت است از اینکه مناسک دینیای که در این کتاب بحث شده، مناسک بنیانگذاران نیست. چرا که مناسک بنیانگذاران نیز به عنوان جزئی از آیین دینداران است. مناسک دینی، آن شیوه عملهایی است که در نصوص دینی آمده مانند حج و نماز و این متفاوت از آیین دینداران و مناسک بنیانگذاران است. چرا که این آیینها، شیوه عملهایی هستند که گرچه کارکرد دینی دارند اما در نصوص دین تعریف نشدهاند و این تعریف طی زمان شکل گرفته و به سنت اجتماعی تبدیل گردیده و تداوم مییابد. به عبارت دیگر آیین امری اجتماعی است و ناگزیر تغییرپذیر است.
مظاهری این انتقاد که تصویری یک دست از شیعه در کتاب ارائه داده است را نپذیرفت و در مقابل بیان نمود که به عکس در کتابش به این تنوع توجه داشته و دستهبندیهایی که از هیئتها و مدلهای دینداریشان ارائه داده، شاهد این امر است. به گفته وی در این کتاب مشخص است که هیئتهای سنتی و انقلابی و عامهپسند هرکدام تعاریف مختلفی از شیعه و مفاهیمش را بازتولید میکنند.
در موردکارکرد فراغتی هیئت، نویسنده عقیده دارد که حتی در هیئتهای سنتی هم کارکرد فراغتی وجود داشته و مشخصا در نهاد تعزیه است که این کارکرد جایگاه مهمی دارد.
همچنین نویسنده در پاسخ نقد تعمیم دادن نتایج پژوهش خود گفت که در کتاب به صراحت بیان کرده که دایره پژوهش ناظر به هیئتهای مذهبی شهرهای بزرگ مانند تهران، اصفهان، قم، مشهد و کاشان است و نتایج آن قابل به تعمیم به عزاداری قومیتها و شهرهای کوچک نیست؛ چرا که عزاداری اقوام اساساً تعریفی متفاوت دارد.
همچنین در جلسه پرسش و پاسخ پایانی از نویسنده پرسیده شد که چرا جایگاه زنان و مناسک زنانه در تحقیق خالی است. نویسنده در پاسخ بیان کرد که از آنجا که روش اصلی تحقیق او، مشاهده مشارکتی بوده است، انجام بخش زنانه پژوهش، توسط خود وی ممکن نبوده است و امیدوار است که در آینده این بخش تحقیق نیز انجام شود.
سپس دکتر سارا شریعتی، نظرات خود را پیرامون کتاب در قالب دو نکته مطرح نمودند. اول ادبیات نظری و ترمینولوژی مورد استفاده در این کار پژوهشی است. از نظر ایشان، در این کتاب یک سری از مفاهیم، بدون ارائه تعریف مفهومی از آنها به کار گرفته و بدیهی فرض شدهاند. مفاهیمی چون «هیئتهای انقلابی»، «بچه مذهبیها» و «عامه مردم». به عنوان نمونه زمانی که طرح میشود «مردم تحولات هیئتها را رقم زدهاند»، روشن نیست منظور از این مردم دقیقا چه کسانی هستند؟ چه طبقات و چه گروههای اجتماعی؟ با چه دلالتها و خصوصیاتی؟ همچنین مفاهیمی مانند آیین و مناسک باید به درستی تعریف شوند و معادلهایشان به درستی فهم شود، چرا که پژوهشگر را به ادبیات نظری که پشتوانه هر کار پژوهشی است، پیوند میزند.
دومین وجه مورد نظر دکتر شریعتی، خود مفهوم «رسانه شیعه» است. عکس روی جلد، یک صندلی خالی را نشان میدهد. این صندلی را نویسنده با چه چیز پر میکند؟ با دیدن عبارت روی جلد، میتوان تصور کرد که نویسنده، سوگواری را رسانه شیعه قلمداد میکند. آیا رسانه شیعه امروز، همچنان سوگواریهاست یا بعد از انقلاب، رسانه شیعه بیشتر سیاست و قدرت سیاسی است؟ توجه به این نکته از این منظر ضروری است که در هر دوره با توجه به جابجایی قدرت، نوع رسانه و جایگاهش تغییر میکند.
دکتر شریعتی در پاسخ به نقد دکتر رحمانی مبنی بر پوزیتویستی عمل کردن نویسنده کتاب و نادیده گرفتن امر قدسی بیان کرد که «اگر بخواهیم پوزیتویستی بحث کنیم، هر کنش جمعی، به یک معنا قدسی است». از نظر وی، یکی از نکات ممتاز این کتاب، تحلیل سنت عزاداری نه صرفا به عنوان یک سنت دینی، بلکه سنتی تاریخی است.
مشخصات کتاب: حسام مظاهری، محسن (۱۳۸۷)، رسانه شیعه؛ جامعهشناسی آیینهای سوگواری و هیئتهای مذهبی در ایران (با تاکید بر دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی)، تهران؛ شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، ۶۱۶ص
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید