(در فردای حوزهای که خود را روایت میکند)
ظاهراً دیروز دومین "جشنواره"ی داستان و «خاطرهنویسی» طلاب با عنوان اشراق در قم برگزار شدهاست. مسوولین برگزاری جشنواره از دریافت ۱۶۰۰ خاطره و روایت و داستان از طلاب خبر دادهاند. این میزان خاطره و روایت از خویشتنِ حوزوی و رشد ۴۰۰ درصدی ادعایی مسوولان جشنواره در مورد دریافت آثار نسبت به دورهی قبل، آن هم در یک جشنوارهی رسمیِ محدود و مدت زمان کوتاه از منظر جامعهشناختی اهمیت دارد.
مصادیق دیگر این گزاره نیز فراواناند: امروز روحانیت از ساخت فیلمهای سینمایی که پشت پرده زندگی حوزیان را نشان بدهد، استقبال میکنند: بر خلاف دهههای گذشته، فیلمهای فراوانی با این موضوع ساخته میشود و حساسیتی هم برنمیانگیزد. طلاب و حوزویان حضور پررنگی در فضای مجازی دارند. در شبکههای اجتماعی مختلف هم به وفور میتوان طلابی را یافت که روایتهایی دست اول را از زندگی روزمره، دغدغهها، خاطرات و تجربیاتشان در جامعه با عموم در میان میگذارند. حوزه هر چه بیشتر، خویشتنِ خویش را روایت میکند. کتابهای متعددی در مورد جنبههای مختلف زیست حوزوی، از فرهنگ سخن گفتن خاص طلاب(نظیر کتاب مهدی مسائلی) تا سایر جنبههای زیست روزمرهی طلبگی برای عموم منتشر میشود.
همیشه اینطور نبوده است. شاید چهار دههی قبل، حوزه از روایتِ خویشتنِ خویش در مجامع و انظار عمومی خودداری میکرد. حوزویان از حضور در مجامع تریبونها و رسانههای عمومی استقبال میکردند اما روایتهای حوزویان در منابر و متون و تریبونها، محدود به استفادهی تبلیغی و رو به بیرون بود. روایتهای حوزویان، نوری بر درونِ زیست و ذهن و تجربیات شخصیشان نمیانداخت. نسبت حوزه و رسانه امروز به صورت معناداری تغییر کرده است. امروز حتی دیگر طرح مشکلات و نقد مسائل درونی حوزه نیز در انظار عمومی و سطح رسانههای جمعی چندان اعتراضی را از درون حوزه برنمیانگیزد.
از منظر اجتماعی، این عمومیت یافتن و حساسیتزدایی از روایتِ خود حوزویان از خویشتنِ حوزویشان، هم معانی عمیقی دارد و هم پیامدهای جدی. به عنوان نمونه، میان روایتِ رو به گسترش از پشتِ پردهی زیست حوزوی و کاهش اقتدارِ مبتنی بر "فاصله" و "ناشناختگی" روحانیت نسبتی مستقیم وجود دارد. گرچه روحانیت شیعه همواره خود را آمیخته با زیست اجتماعی مردم تصویر کرده اما واقعیت این است که بخشی از اقتدار سنتی روحانیت، برآمده از حدی پردهنشینی تاریخی بوده است. نوعی تمایزگذاری میان زیست معمول مردم و حوزویان. این پرده اما در حال برافتادن است.
تبعات اجتماعی دیگر این خروج از پردهنشینی برای حوزویان و نهاد روحانیت شیعه چیست؟ آیا این "هالهزدایی" ناخواسته از زیست روحانیت، مقدمهی عرفیسازی هر چه بیشتر این نهاد است؟ آیا به صورت پارادوکسیکالی، پیروزی انقلاب و به مرکز میدان آمدن - حداقل بخش غالب - روحانیت و به دست گرفتن قدرت سیاسی و اقتصادی و در اختیار گرفتن مناصب تا دیروز غیرحوزوی و غیردینی در سیستم حکومتی و دولتی، باعث نورافکندن هر چه بیشتر به زیست اجتماعی آنان و کاهش فاصلهی زیست معمول افراد غیرحوزوی و حوزوی نشده و اقتدار اجتماعی این نهاد را کاهش نمیدهد؟ برافتادن یک به یک پردههای تمایز و ابهام ذهنی جامعه از زیست حوزویان، چه تغییری در مفاهیمی چون "صنف" روحانیت ایجاد خواهد کرد؟ آیا تعریف روحانیت و حوزویان از خویشتنِ خویش در فضایی که جامعه شناختی بیشتر و غیرکلیشهای تر از آنان به دست میآورد، دچار تحول نخواهد شد؟
وقوع انقلاب و به تمامی میدانها وارد شدنِ روحانیت، توسعهی روزافزون رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی، تغییر نسلیِ روحانیت سنتی، افزایش کمّی چشمگیر تعداد طلاب و تمامی عواملی که باعث ایجاد این تحول شدهاند، به ما میگویند که فردای روحانیت شیعه در ایران، هر چه باشد، چون امروزش نخواهد بود. یک تغییر جدی برای روحانیت در راه است.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید