روحانیت به یک تغییر موقعیت اساسی در دوران معاصر نیاز دارد. تغییر نقش از وضعیت "کنشگر صرفاً دینی" به "نهاد ِ حامی ِ سنت". روحانیت، چه از منظر مصلحت ِ صنفی و چه از منظر نیاز و مصلحت جامعه، باید به نهادی حامی سنت بدل شود؛ سنتی اعم از سنت دینی. حامی سنتی که در حال از دست رفتن است. آیا نگرانترین مراقب این حریم، نباید "مرجعیت دینی" باشد؟ روحانیت چه میکند؟ آیا آیتالله فیاض، آیتالله نجفی، آیتالله سیستانی و سایر مراجع، علاوه بر مباحث کلامی و فقهی و حوزوی، نباید نگاهبان "میراث غیرقابل تکرار" فرهنگی و اجتماعی این جوامع باشند؟ پس چطور هیچیک فریادی برنیاورد؟ چرا در مراسم افتتاحیه چنین مکانی شرکت کردهاند؟
پردهی اول: حرم در سایه
خبر کوتاه است: "افتتاح ساختمان مؤسسه دارالعلم آیتاللهالعظمی خویی(ره) در نجف با حضور آیات عظام فیاض و نجفی و فرزندان آیتاللهالعظمی سیستانی و حکیم". در نگاه اول، اتفاقی از همه جهت خوب و امیدوارکنندهای است. مرکزی مجهز، چندمنظوره و زیبا برای طلاب علوم دینی، پژوهشگران و حوزویان در نجف افتتاح شده است. تا حدی هم همینطور است. اما این تمام ماجرا نیست. این خبر، بخش ناگفته و دردناکی دارد که در لابلای سطور، پنهان است. اگر به متن معرفی پروژه کمی دقیقتر شوید، این جملات را میبینید: «این پروژه یازده طبقه دارد. (...) در فاصله سی متری از حرم حضرت علی..»
پردهی دوم: آقازادگان در کارند..
به کمی قبلتر برمیگردم: حدود 4 سال قبل، در پروژهای تحقیقی را در مشارکت با اساتید و دانشجویان معماری دانشگاه بهشتی مشارکت داشتیم. پروژهای که هدفش، ارائهی پیشنهادی طرح توسعهی حرم بود؛ پروژهای مطالعاتی که قرار بود پیشنهاد کند که چطور هم حرم حضرت علی گسترش یابد و هم میراث فرهنگی ارزشمند و بافت سنتی اطراف حرم حفظ و احیاء شود. در جریان برداشت میدانی، در یکی از کوچه پسکوچههای کنار حرم، در کوچهای باریک، به اسکلت فلزی ساختمانی عظیم رسیدیم. برای دیدناش باید سرت را بالا میگرفتی. دقیقاً در فاصلهای کم از حرم. آه از نهادم برخاست: اگر این ساختمان بلندمرتبه ساخته شود، نمای کل حرم حضرت علی برای همیشه تغییر میکند! دقیقاً اتفاقی که برای نما و منظر کعبه در مکه افتاده است. تمام زیبایی و یگانگی بصری حرم تحت تأثیر بلندی این بنا خواهد بود.. چه کسی به خودش اجازه داده چنین کاری انجام دهد؟ منتظر بودم نام یک سرمایهدار بیخبر، یک ملّاک سودجو یا یک فرد بیگانه با فضای فرهنگی نجف را بشنوم. اما در عین تعجب، از دوستان عراقیمان شنیدم که این بنا، مربوط به فرزندان یکی از مراجع است.
پردهی سوم: فاجعهی آشکار: از مشهد تا نجف
این اتفاق، این بیمبالاتی، یک استثناء نیست. متأسفانه از فرط عمومیت و تکرار، به یک قاعده تبدیل شده است. در مشهد، آنچه در ساخت و ساز و طرح - به اصطلاح - "توسعه" حرم اتفاق افتاد، به روایت متخصصین شهرسازی، یک فاجعه است. بافت سنتی اطراف حرم، در یک تخریب و "نوسازی" گسترده، از دست رفت و به صحنهای وسیع در مقیاس غیرانسانی بدل شد. هتلهای بیهوبت و بلند و مراکز خرید، منظر بصری حرم را تخریب کردند. همین الگو در شیراز و در طرح توسعه آستان شاهچراغ در حال انجام است. در مکه و مدینه، نظیر این اتفاق افتاده است. چه کسی باید نگران منظر و مرآی این مکانها و "حریم این حرمها" باشد؟ چه کسی باید نگران باشد که سایهی این ساختمانهای بلند، بر سر این مکانهای ارزشمند فرهنگی خواهد افتاد و از این پس، تمامی این گنبدها و منارهها را باید زیر سایهی این ساختمانهای سینهسپر کرده و نامتواضع دید؟ آیا نگرانترین مراقب این حریم، نباید "مرجعیت دینی" باشد؟ روحانیت چه میکند؟ آیا آیتالله فیاض، آیتالله نجفی، آیتالله سیستانی و سایر مراجع، علاوه بر مباحث کلامی و فقهی و حوزوی، نباید نگاهبان "میراث غیرقابل تکرار" فرهنگی و اجتماعی این جوامع باشند؟ پس چطور هیچیک فریادی برنیاورد؟ چرا در مراسم افتتاحیه چنین مکانی شرکت کردهاند؟
پردهی چهارم: نقشی مبرم؛ "روحانیت ِ حامی سنت
در نگاهی کلیتر، روحانیت به یک تغییر موقعیت اساسی در دوران معاصر نیاز دارد. تغییر نقش از وضعیت "کنشگر صرفاً دینی" به "نهاد ِ حامی ِ سنت". روحانیت، چه از منظر مصلحت ِ صنفی و چه از منظر نیاز و مصلحت جامعه، باید به نهادی حامی سنت بدل شود؛ سنتی اعم از سنت دینی. حامی سنتی که در حال از دست رفتن است. حافظ تراث. نگاهبان و حامی میراث فرهنگی، مکانهای ارزشمند بازمانده از سنت و تاریخ، نهادهای اجتمایع سنتی، هنرهای سنتی و بومی. آنانکه نگران جریان سکولاریزاسیون و از دست رفتن نقشهای پیشین روحانیت و واگذاری آن به نهادهای مدرنی چون نظام آموزشی جدید، نظام پزشکی و سلامت و مانند آن هستند، چاره را باید در ایفای نقشی جدید از روحانیت جستجو کنند. جایی که بزرگترین فجایع در حال رخدادن است: از دست رفتن حافظه و میراث و تاریخ. و چه نهادی مؤثرتر و کارآتر از روحانیت به حمایت و حفاظت میراث؟ دربارهی این ایدهی محوری و کلی، بیشتر خواهم نوشت.
پردهی آخر: چشم امیدوار
نمیشد آیا این مرکز فینفسه ارزشمند را در جایی جز "سیمتری جوار حرم" ساخت؟ نمیشد طرحهای به اصطلاح "توسعه"ی حرمها را با حفظ میراث ارزشمند تاریخی اطراف حرم امام رضا پیوند زد؟ نمیشد "توسعه" را جز در "توسعهی کالبدی" و "بازسازی" و "نوسازی" ندید؟ میشد. میشود. چرا که اروپاییها کردند. محال است کسی جرأت کند منظر ِ کلیسای نوتردام در پاریس را با ساخت مرکزی فرهنگی یازده طبقه، تخریب کند. اما ما، در غفلتیم. و سادهترین راهها را برمیگزینیم. راههای سادهای که مخربترین راهها هم هستند. آیا روحانیت ِ ما از خواب غفلت ِ اجتماعیاش بیدار خواهد شد؟
"چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند"
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید