مدیریت زمانها و مکانهای مقدس یکی از دغدغههای دائمی حکومت در سالهای پس از انقلاب بوده است. این مسأله خود را در موارد گوناگون مانند گسترش مکانهایی مانند حرم ائمه، امامزادهها و افراد مقدس یا سازماندهی مناسک مذهبی بروز داده است. تمایزگذاری در برگزاری مناسبتها و توجه به آنها را میتوان یکی از موارد مطرح شده دانست. به نظر میرسد در سالهای پس از انقلاب از سوی حکومت برخی مناسبتها خواسته یا ناخواسته در جایگاهی قرار گرفتهاند که «مقدستر» از دیگر مناسبتها قلمداد شوند. البته در میان اعضای جامعه نیز مشاهده میشود که برخی از شخصیتها، مکانها یا زمانهای مقدس را بیش از دیگران مورد احترام و توجه قرار میدهند اما این امر ناشی از عوامل گوناگون اجتماعی است که در طی زمانی طولانی چنین تأثیراتی را ایجاد نموده است و در نتیجه تفاوت بسیاری با شرایطی دارد که ناشی از سیاستگذاریهای مشخص و مدیریت شده است. یادداشت پیش رو تلاشی است در جهت بررسی این فرضیه و روشنتر نمودن ابعاد آن.
تبدیل مناسبتها از یک روزه به مناسبتهای چند روزه (دهه یا ماه یا چند ماه و ...) یکی از راههایی است که میتواند موجب شود یک مناسبت نسبت به دیگر مناسبتها مهمتر جلوه کند. کمیت زمانی از خلال عوامل گوناگون موجب حضور اجتماعی پررنگتر یک مناسبت شده و تأکید بیشتری بر آن مینهد. امیل دورکیم، جامعهشناس کلاسیک در کتاب «صور بنیانی حیات دینی» دو ویژگی را برمیشمارد که پیرامون امور مقدس شکل میگیرند: مناسک و آیینها از یک سو و تابوها از سوی دیگر. در واقع همین مناسک و ممنوعیتها هستند که یک شی، زمان یا مکان را تبدیل به امری مقدس مینمایند و آن را از امور عرفی جدا میکنند. بدین ترتیب باید بر این مسأله تمرکز کرد که افزایش طول زمان در برگزاری یک مناسبت چه تأثیری بر مناسک و تابوهای حول و حوش آن میگذارد. هر چه برگزاری یک مناسبت مدت بیشتری به طول بینجامد، مناسک مرتبط با آن هم مدت بیشتری برگزار میشود و بدین ترتیب معمولا مناسک تنوع و گستردگی بیشتری نیز مییابند؛ برای مثال میتوان به برگزاری دهه محرم اشاره کرد. مدت زمان طولانی امکان حضور اقشار گوناگون اجتماعی را در مناسک مرتبط با این مناسبت فراهم کرده است (در روزهای تعطیل افراد شاغل و زنان خانهدار صبحها که مشغله کمتری دارند امکان حضور دارند) و همچنین تنوع مناسکش از مراسمهای خانگی زنانه و غیر زنانه تا مراسم خیابانی گوناگون و نذری دادن و ... را دربرمیگیرد. ممنوعیتها نیز در چنین مناسبتهایی تأثیرات بیشتری بر جای میگذارند و تابوشکنی کمتر رخ میدهد که این امر ناشی از حضور اجتماعی فراگیرتر چنین مناسبتهایی است. اینگونه است که به نظر میرسد یک مناسبت مقدستر از دیگر مناسبتهاست. بدین ترتیب ملاحظه میشود که در دوران پس از انقلاب و به ویژه در سالهای اخیر تمایلی برای تبدیل برخی مناسبتها به مناسبتهای چند روزه افزایش یافته است. این فرایند اغلب اوقات از خلال دومین شیوه برای افزایش تقدس برخی مناسبتها صورت میگیرد که همان ساختن مناسک جدید یا احیای مناسک حاشیهای است.
برساخت مناسک جدید و یا احیای برخی مناسک که دارای قدمت هستند اما در میان تمامی اعضای جامعه رایج نبودهاند (مانند برگزاری اعتکاف)، از جمله شیوههای دیگری است که در جهت تقدس بیشتر بخشیدن به برخی مناسبتها و افزایش اهمیت و حضور آنها در جامعه از خلال آن عمل مینماید. در این زمینه میتوان به مناسک پیادهروی اربعین اشاره کرد که در سالهای اخیر جمعیت زیادی را طی چندین روز به خود مشغول میکند و بخشهای گوناگونی را در درون جامعه درگیر برگزاری آن مینماید (از بخشها و گروههای مختلف تدارکات درون و خارج کشور تا ادارات و سازمانها که به یکباره تعداد زیادی از کارکنان آنها با گرفتن مرخصیهایی که بدون سختگیریهای زمانهای دیگر به آنها داده میشود، در این مناسک شرکت میکنند). مشاهده میشود که ساخت مناسک در بسیاری موارد ارتباط متقابلی با افزایش تعداد روزهای یک مناسبت دارد. بدین ترتیب با اینکه فعلاً در تقویم همچنان فقط یک روز به نام اربعین ثبت شده است اما در واقع برگزاری این مناسبت از یک دهه نیز فراتر میرود. حال مناسبتی که همواره تحت تأثیر دهه اول محرم قرار گرفته و از جایگاه و حضوری تا آن اندازه جدی برخوردار نبود، تبدیل به یک مناسبت با گستردگی و برجستگیای نه چندان کمتر از تاسوعا و عاشورا شده است.
حضور رسانهها و تبلیغات و پوشش رسانهای گسترده هم یکی از عواملی است که در سالهای پس از انقلاب به یاری مناسبتها آمده و به ویژه برخی از آنها را مورد توجه خاص قرار داده و مطرح کرده است. بسیاری از مناسکسازیها از طریق پوشش رسانهای گسترده در جامعه رواج یافته و مورد توجه قرار گرفتهاند. پیادهروی اربعین یکی از مثالهایی است که میتوان در این زمینه بیان کرد؛ همچنین برگزاری مناسک اعتکاف به دنبال مناسبت ولادت حضرت علی از جمله دیگر مواردی است که در آن نقش رسانهها در پذیرش و گسترش این مناسک انکارنشدنی است.
تعطیل کردن یا نکردن یک مناسبت مذهبی پس از انقلاب بحثها و چالشهای بسیاری را در میان سیاستگذاران رقم زده است. در این سالها برخی مناسبتها که پیش از انقلاب تعطیل نبودند، تعطیل اعلام شدند و تعطیلی برخی مناسبتها نیز جابهجا شد. تعطیلی یک مناسبت مذهبی نشان از اهمیت دوچندان آن مناسبت دارد و به همین جهت تا این اندازه محل بحثهای طولانی مدت شده است. برای مثال در این زمینه میتوان به تبدیل تعطیلی عید فطر از یک روز به دو روز یا تعطیل نمودن روز شهادت امام حسن عسگری اشاره کرد. همچنین انتقال تعطیلی از ولادت امام رضا به شهادت ایشان از جمله دیگر مواردی است که موجب شد موضوع اهمیت بیشتر مناسبتهای عزاداری نسبت به مناسبتهای شادی نزد جمهوری اسلامی در جامعه مجدداً طرح شود. این خود نشان از احساس نوعی رتبهبندی میان مناسبتهای مذهبی است که در اذهان جامعه شکل گرفته و ناشی از اعمال حکومت است. مقاومت در برابر کاهش تعطیلات مذهبی و در عوض تلاش برای کاهش تعطیلات مربوط به مناسبتهای غیرمذهبی نشانه دیگری از اهمیت تعطیلی این مناسبتهاست.
چند روزه کردن مناسبتهای یک روزه، مناسکسازیهای گوناگون پیرامون یک مناسبت، تبلیغات رسانهای در مورد برخی مناسبتها و تعطیل کردن از جمله شیوههایی است که در دورههای گوناگون حکومت بر اساس نیازهای گوناگون خود به آنها متوسل میشود.؛ برای مثال تأکید بیشتر بر مناسک، اغلب ناشی از خواست حکومت برای تحکیم همبستگی و انسجام اجتماعی و احیای ارزشهای مدنظر آن است. مثال دیگر تأکید بر مناسک اعتکاف است که به نظر میرسد در جهت سوق دادن اعضای جامعه به سوی عرفان و بیتوجهی به زیست روزمره (و از قضا بیتوجهی نسبت به وضع موجود) عمل مینماید. اینگونه است که به نظر میرسد برخی مناسبتها تقدس بیشتری از دیگر مناسبتها دارند. مواجهه جامعه با تابوشکنی در اینگونه مناسبتها نشان دهنده این میزان از تقدس آنهاست.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید