متن پیادهشده بخش «بحث گروهی» جلسه رونمایی «کتابشناسی انتقادی جامعهشناسی تشیع»
تنظیم گزارش: محدثه قزوینی (دانشآموخته کارشناسی ارشد علوم اجتماعی دانشگاه تهران)
توضیح: به سنت همیشگی جلسات عمومی گروه مطالعاتی، بخش پایانی جلسات به گفتگو و بحث گروهی حضار و سخنرانان در جلسه اختصاص داشت. نظر به اهمیت مباحث مطرح شده، متن پرسش و پاسخ جلسه رونمایی کتاب جامعهشناسی تشیع در انجمن جامعهشناسی ایران در تاریخ 31 اردیبهشت 96 پیاده شده و منتشر میگردد:
یکی از حضار [در مورد نامگذاری فراحوزه «عدالت و امامت» در کتابشناسی]: نظری وجود دارد که یک پدیده اجتماعیای که نامگذاریای روی آن اتفاق افتاده مثلا ما میگوییم این دولت اصلاحات است، این دولت مهرورز است، این دولت اعتدالی است. نامگذاریای اتفاق افتاده که همان کسانی که در هیئت حاکم هستند هم در اطلاق این نام موثر بودهاند. اینکه من اینها را به کار میبرم آیا به مثابه پذیرش محتوایش هم هست؟ یا من میتوانم این نامگذاری را به مثابه امر آبژکتیو که وجود دارد بپذریم و در عین حال فاصله علمیام را از این نامگذاری بگیرم. به این اعتبار نمیشود گفت به شکل آبژکتیو تشیع دوازده امامی را به عنوان دینی که خصلت ویژهاش در قیاس با دیگر گرایشات نسبت به اسلام به امامت و عدالت اهمیت میدهد حالا اینکه واقعا بگوید به دلیل محتوایی سمپاتی نسبت به عدالت وجود دارد یا نه و ممکن است اصلا ضد عدالت باشد، این بحثی است که من میتوانم حین کار پژوهشی که انجام میدهم متبلورش کنم. ولی این نامگذاری به صورت آبژکتیو وجود دارد. نظر شما چیست؟
دکتر سراج زاده: این کار را میشود انجام داد. مشکلی ندارد اما نیاز نیست فراموضوع بگذاریم. شما میتوانید بگویید که در موضوعات مختلفی که من با آنها سر و کار داشتم موضوع عدل و امامت محوری است و آثار فراوانی بر آن نوشته شده و به عنوان موضوع مستقل میگیرم و بقیه هم موضوعات دیگر را انتخاب میکنند. این اسم فراحوزه دادن به آن یک مقداری غلط انداز است.
دکتر نجاتی حسینی: تمایز بین مطالعات اجتماعی تشیع و جامعه شناسی تشیع نادیده گرفته بشود طبیعتا نگاه عامی که به عدل و امامت هست چون قرار بوده روی جامعه شناسی تشیع کار کنید کنار گذاشته میشود. چه بسا بسیاری از بحثهایی که راجع به عدل و امامت در حوزه انجام شده که در حوزه کلام هست، وارد بحث میشود. این نکتهای است که خانم دکتر شریعتی هم گفتند. ما وقتی از واژه جامعهشناسی استفاده میکنیم دست و پایمان را میبندیم. در حالی که میدانیم تشیع مانند هر پدیده اجتماعی دیگری پدیده اجتماعی تام است. ما اینها را تکه تکه کردیم و چون این کار را کردیم یک بخشی از واقعیت را از دست دادیم. در مورد عدل و امامت شما فقط دو متن را پرداختید و خودتان را محروم کردید.
دکترسراج زاده: البته تعدادش هم مشکل است. چرا ذیل این موضوع عدالت و امامت، عنوان فقط دو عنوان کتاب آمده است یک مقدار سوال برانگیز است.
دکتر سارا شریعتی: من در مورد عدالت یک نکته بگویم. همینطور که گفتید شاید اگر معیارها را عوض کنیم دو عنوان کتاب مثلا میشد سه عنوان اما اگر معیارها هم عوض کنیم بیشتر از چهار، پنج عنوان نخواهد بود. یعنی سه چهار تا عنوان تاریخ اجتماعی وارد مورد امامت و عدالت میشود ولی بیشتر از این نخواهد بود. این را باید توجه داشت که رویکرد حوزوی و کلامی به عدالت اصولا رویکرد عدالت اقتصادی نیست. عدل الهی است که بحث کاملا کلامی است. رویکرد اقتصادی شاید همان دو اثر هم که امامت و جهت گیری طبقاتی را گذاشتیم، آن هم به زحمت گذاشتیم چون واقعیت این است که اصلا چنین رویکردی نیست. کم است. خیلی محدود است که یک صورتبندی اقتصادی-زمینی از مفهوم عدالت داشته باشیم نه یک صورت بندی کلامی.
دکترسراج زاده: اینجا در واقع شما خودتان را درگیر یک بحث محتوایی کردید. تعلق خاطر به یک علایق خاص از موضوع عدالت، این در کار ممکن است که به عنوان یک نوع سوگیری تعبیر بشود. شما در کتاب شناسی باید در موضوع عدالت و موضوع امامت همه آثاری که راجع به این بوده را در نظر بگیرید، ممکن است برخی محتواهایش را بنده بپسندم یا نپسندم. ولی یک نوع جهتگیری نه جامعهشناختی بلکه جهتگیری مضمونی، الهیاتی و کلامی اتفاق افتاده است.
دکتر شریعتی: فقط به خاطر محتوا نبود. تنها کتابی که رویکرد اجتماعی داشت به بحث فقط این بود. کتابهای دیگر رویکرد الهیاتی بود. جهتگیری طبقاتی شریعتی تنها کتابی بود که کمی به مسئله رویکرد اجتماعی داشت.
دکتر سراج زاده: در بحث امامت شما چندین کار در تاریخ اسلام دارید چرا آنها نمیتوانست بیاید؟
آقای ذاکری: ما عدالت و امامت را با هم آوردیم. عدالت و امامت هردو در تشیع آنجا که به آموزهها برمیگردد و ما گفتیم به عنوان خود ویژگی تشیع، فرا گذشته در پیوند با هم تشیع را اصلا شکل میدهد در نقطه آغاز. یعنی امامت میشود آن نقطهای که به دلیل زیر پا گذاشتن عدالت تشیع خود را جدا میکند. ما آنها را در بخش تاریخ زندگی ائمه بردیم، بخش اجتماعی زندگیشان، اینها را همه بردیم در تاریخ اجتماعی به دلیل اینکه با آن کانسپت محوری تشیع که خودش را از دیگریاش جدا میکند و تشیع میشود جدا میکند. در نتیجه اگر ما بخواهیم امامت را جداگانه حوزه بکنیم، حرف شما درست است تعداد زیادی از آثار زیر حوزه امامت جمع میشود ولی عدالت و امامت را ما با هم آوردیم و منظورمان این بوده که این عدالت در پیوند با امامت جدا میشود ولی شاید لازم بوده که بیشتر توضیح داده شود .
دکتر سراجزاده: این تفسیر ویژه شریعتی است. عدالت و امامت اصل متمایز کننده تشیع است ولی آن چیزی که تا زمان شریعتی از آن صحبت میشده همه بحث کلامی و الهیاتی بوده است. عدالت خداوند بوده و هیچ بحثی از مصداق زمینیاش نمیکردهاند. یعنی آن چیزی که شیعه را متمایز میکند این است که میگوید خداوند عادل هست و امامان هم جانشینان پیامبر هستند. خود اینکه مضمون کاملا الهیاتی دارد. شریعتی اینها را ترکیب میکند و یک تفسیر کلامی ویژهای ارائه میدهد که منحصر به فرد است. شما انگار به عنوان سمپاتهای این روایت از عدالت و امامت آمدید این دو اثر را واجد این ویژگی دانستید.
آقای ذاکری: معناش اینکه اونجایی که دو رویکرد اجتماعی اتفاق میافتد در شریعتی است. حالا ممکن است بعدا کسانی هم بیایند . مثلا عدل الهی آقای مطهری رویکردش تئولوژیک است به این دلیل از مطالعات ما خارج میشود . حرف شما درست است ولی این یافته پژوهش است نه سوگیری. یافته پژوهش این است که اگر کسی بخواهد به مفهوم عدالت و امامت رویکرد اجتماعی داشته باشد تا کنون خوانش شریعتی ذیلش قرار گرفته است.
دکتر سراجزاده: اصول عدالت و امامت دو چیز متفاوت است. پس چرا شما میاید ترکیب میکنید و میگویید این دو اثر وجود دارد؟ شما میاید یک تفسیر ویژه را لحاظ میکنید. برداشت شریعتی هم از برداشت اصل امامت و عدالت یک برداشت کلامی است. و این باعث میشود وقتی دو معیار در نظر بگیرید آثار امامت بروند در تاریخ اسلام در حالی که به راحتی میتوانستند زیر عنوان موضوع امامت قرار بگیرند. شما دلبستگی به روایت شریعتی از عدالت و امامت داشتید واین سوگیری ایجاد کرده است.
آقای ذاکری: پیوند «عدالت و امامت» که اصول تشیع هست.
دکتر سراجزاده: اصل یکی عدالت است و یکی امامت. مجزا از هم اند. شریعتی روی اینها تاکید کرده است و بنده هم به این تاکید دلبستگی دارم. اما میخواهم بگویم این یک نوع روایت کلامی شریعتی از این بحث است. در یک کار پژوهشی کتابشناسی نباید این نگاه را اصل نگهداشت.
آقای باقی: در پروژه یک قیودی میآید و دامنه را تعریف میکند. به نظر من با توجه به اینکه هم در مقدمه آمده و هم دوستان ارائه کردند مهمترین قیدی که دامنه کار را تعریف کرده به اصل عدالت و امامت نیست. آن قید تشیع 12 امامی است. اگر این قید را نمیزدند ممکن بود امروز بگوییم این تشخیص شماست، بقیه پس چه میشود؟ بنابراین بحث عدالت و امامت دورتر است. یک نکته دیگر هم اینکه ببینید یک سلسله موضوعات است، اینها یک دوایر متحدالمرکز هستند. مثلا شما فرض کنید الان بگویید چرا جامعهشناسی تشیع؟ جامعهشناسی اسلامی، دیگری هم ممکن است بگوید جامعهشناسی فرق و ادیان. به نظر من اگر ما یکسری دوایر در جامعهشناسی داریم که نسبت عام و خاص دارند، این کار ضمن اینکه ذیل جامعهشناسی دین قرار میگیرد به اعتقاد من تاکید روی جامعهشناسی تشیع این حسن را دارد که راه را برای جامعهشناسی خرد در حوزه جامعهشناسی دین باز میکند.
آقای رضوی: نقدی که شما وارد کردید این بود که یکسری کتابها ذیل تاریخ اجتماعی آمده و میتوانست ذیل عدالت و امامت بیاید. ببینید یک وقت هست ما میخواهیم امامت را به عنوان یک نظام، یک اصل ، یک نهاد در نظر بگیریم و یک وقت هست میخواهیم حیات سیاسی اجتماعی یک امام را مورد بحث قرار بدهیم. این تمایز را ما در نظر گرفتیم. اگر کتابی بوده که خود بحث امامت را به عنوان یک نهاد، سازمان یا هر مفهوم دیگری مورد تحلیل جامعهشناختی یا اجتماعی قرار داده این طبعا ذیل امامت و عدالت قرار میگیرد ولی اگر روی یک امام تمرکز کرده این بحث تاریخی است و مصداقی از تاریخ تشیع میشود و ما ذیل تاریخ اجتماعی تشیع بردیم. یعنی معیار تفکیک ما این بوده است. حالا اگر شما کتابی را سراغ دارید که خود اصل امامت را مورد تحلیل اجتماعی یا جامعهشناختی قرار داده باشد و ما از قلم انداخته باشیم شما بگویید چه بوده است؟ اما اگر کتابی مشخصا در مورد امامی بوده است مثلا راجع به امام صادق، ما باز هم این را مدنظر قرار دادیم اما اگر در این کتاب هم خود امامت را مورد تحلیل قرار میداد حرفی نبود ولی باید بحث مصداقی کرد. این کتابها جهتگیری غالب آنها تاریخ بود. چون این نکته را در مقدمه باز گفتیم که در تفکیک حوزهها از هم دیگر این حوزهها همپوشانیهایی دارند. مثلا تشیع، قدرت و روحانیت با تاریخ اجتماعی همپوشانی دارد. ما نمیتوانیم یک مرز دقیقی بکشیم و بگوییم اینها از هم مجزا هستند. ملاک ما جهتگیری غالب کتاب بوده است. جهتگیری غالب کتاب پرداختن به نسبت تشیع و قدرت بوده یا عمدتا آمده روی فکتهای تاریخی تاکید کرده است. اگر کتابی بوده که در واقع محتوای خودش را در مورد یک مصداق خاص امام حسین یا هرکسی دیگر بررسی کرده و ما آوردیم ذیل تاریخ اجتماعی قرار دادیم نقد شما وارد است ولی آن کتابهایی که در حوزه تاریخ اجتماعی آمدند جهتگیری مسلط آنها جهتگیری تاریخی بوده است. ما چیزی پیدا نکردیم که آمده باشد امامت را به مثابه یک کلیت مورد تحلیل جامعهشناختی یا اجتماعی قرار داده باشد. به جز کتاب امت و امامت شریعتی که داعیهاش این هست و میکوشد از مفاهیم جامعهشناسی هم استفاده کند. در چاپ اول کتاب شریعتی هم جامعهشناسی امت و امامت هست که در چاپهای بعدی از قلم افتاده است. یک نکته دیگری هم که فرمودید دو میلیون کتاب در مخزن کتابخانه ملی این هم نکته درستی است. شاید غفلت از جانب ما بوده است. ما بسته به اینکه جستجو روی هر کلید واژه چند نتیجه داشته در قالب جدول تفکیک شده در سایت قرار دادیم. خوب بود در کتاب هم میآمد که این نکتهای هست که ان شاالله باید اصلاح شود.
آقای جوانمرد: وقتی که شما یک چهارچوب ذهنی دارید و متن را با همین ارزش ها شاخص میدهید. خانم دکتر فرمودند دو چیز داریم در جامعهشناسی تشیع، دین و علم. یعنی ما میخواهیم رویکرد غیر دینی به پدیده دینی داشته باشیم که همان علم است. این کار را خیلی انجام میدهند . آقای باقی هم استفاده کردند از بحث آزمون پذیری. آزمون پذیری هم یکی از رویکردهاست. در کنار همه این چیزهایی که در غرب اتفاق افتاده یک چیزی هم اتفاق افتاده و کار علمی هم شده که این تفکیک هم خیلی معنا در آن ندارد. من میگویم حداقل این اجازه را بدهیم که کاملا دینی جامعهشناسی تشیع انجام بشود. این کتابشناسی یک کتابشناسی کامل نیست.
دکتر شکرچی: من میخواهم از بعد دیگری به خانم دکتر شریعتی و تیم تبریک بگویم. من فکر میکنم این کتاب جامعهشناسی دین را در ایران وارد دوره جدیدی کرده است. تا به الان کاری که صورت گرفته بیشتر بر این متمرکز بوده که افراد آیا دیندار هستند یا نیستند و این هم دو گرایش داشته که یا دوستدار دین بودند و یا شاید ابعاد انتقادی بوده که ببینید برای دین دارد چه اتفاقی میافتد. در این کتاب بخشی از تعارف کنار گذاشته شده و ما با یک گام بلندی در اصل جامعهشناسی دین در ایران مواجه هستیم. در نتیجه این احتیاج به مطالعه دارد و همین پدیده که با آن مواجهه هستیم نیاز به مطالعه دارد. من فقط دغدغهای در ذهنم هست وآن هم این است که مدام گفته میشود ما در جامعهشناسی باید مطالعه واقعیت کنیم. من فکر میکنم این درست است و نگاه توصیفی و تحلیلی جز ذات نظریههای علمی است اما دقت بفرمایید که ماهیت اصلی دین بعد تجویزیاش است و این بعد تجویزی دین به جامعه شکل میدهد. و من فکر میکنم جامعهشناسی در دیگر حوزهها هم صرفا توصیفی برخورد نکرده و ما مثلا با نابرابرای که مواجه میشویم یک تحلیلی میکنیم ویک تجویزهایی هم صورت میدهیم. چرا ما جامعهشناسها ممنوع میکنیم که وارد مقوله تجویز در حوزه دین شویم. قطعا جامعهشناسی نمیتواند جای نجویزکنندگان در حوزه دین را بگیرد اما خواهشم این است که شاید بشود به نسل سوم جامعهشناسی تشیع فکر بکنیم و آن این است که وارد دیالوگ انتقادی با تجویزکنندگان دین بشویم. از این باب که این تجویزهایی که میکنید این پیامدها رو دارد در جامعه ایجاد میکند. این چیزی نیست که بگویم نه بی طرفی علمی را مخدوش میکند، اتفاقا فکچوال است. حالا شما یک تعارف را کنار گذاشتید وارد نقد هم بشوید اما نه از منظر ایدئولوژیک بلکه کاملا علمی.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید