محرم، ماه بازپسگیری شهر توسط منطق اجتماعی است. فضای شهری در ایران، در طول سال، غالباً موضوع و عرصهی سیاستگزاری قدرت سیاسی، دولت و دستگاههای رسمی است. کنترل جدی فعالیتها در فضاهای عمومی، مدیریت رسمی بصری شهر (از پوسترها و بنرها گرفته تا تلویزیونهای شهری و دیوارنوشتهها)، حساسیت شدید نسبت به هرگونه فعالیت جمعی منجر به شکلگیری تجمعات در فضای عمومی، سلطهی منطق اقتصاد بر فعالیت شهروندان در فضای شهری (نظیر ممانعت از فعالیت دستفروشان و خردهفروشان در فضاهای عمومی از سوی نهادهایی که غالباً دغدغههای اقتصادی دارند)، همه و همه شهرهای ایران را به میدان تحت کنترل قدرت سیاسی و منطق اقتصادی بدل کردهاست.
اما محرم، شهر را برای ده روز به طور کلی دگرگون میکند. قواعد بازی را بر هم میزند. سیاست و اقتصاد را عقب میراند. شهر را به ابژهی فرهنگ بدل میکند. تکثر را زیر لوای یک کنش اجتماعی مذهبی کلی به شهر برمیگرداند. فرهنگ و منطقی اجتماعی، مدیریت شهر را در دست میگیرد و سیاستگزاری رسمی فضای شهری را پس میزند[۱].
اگر تا دیروز برای هر تجمعی، ولو ۲۰ نفری، نیاز به مجوز رسمی از چندین نهاد رسمی سیاستگزار داشت، اگر برای نصب یک بنر یا چند پوستر در فضای عمومی میبایست به چندین نهاد پول پرداخت کرد، اگر برگزاری یک برنامهی سخنرانی محدود و ساده در یک مکان شهری، به چندین و چند مجوز سختگیرانه و طی کردن روال بروکراتیک نیاز داشت، اگر برای استفاده از هر فضای عمومی و برگزاری یک پرفورمنس یا چیدمان هنری، با برخورد سریع عوامل رسمی و مقامات مسؤول روبرو میشد، امروز، در محرم، در هر کوچه و پسکوچه، میتوان یک هیئت، یک حسینیه، یک چیدمان هنری از صحنهی کربلا، چندین و چند بنر، تزیینات خیابان بر اساس تشخیص و ذائقهی خود اهالی و تصمیم بانیان را مشاهده کرد که نه از کسی اجازه میگیرند و نه خود را ملزم به رعایت قواعد رسمی میدانند که از دستگاههای رسمی و سیاستگزار ابلاغ میشود. جامعه، توان سیلگونهی خود را به رخ سیاست و اقتصاد میکشد.
البته قدرت سیاسی و اقتصاد نیز بیتفاوت ننشستهاند. طبع قدرت، گسترش و انتشار است. آنها هم تمام توان خود را به کار میگیرند تا این موج سرکش سالانه را به مسیری قابل مدیریت، قابل پیشبینی و مطلوب تبدیل کنند. تکثر آن را از بین ببرند و به آن شکلی واحد و بیانی استاندارد ببخشند. برای رسیدن به این هدف نیز ابزارهای خود را به کار میگیرند: از سفارش و توصیه تا مکانیزمهای مالی و تشویقی، ایجاد و تقویت نمونههای سیاستگزاری شده از هیئات و اشخاص و نهادها، طراحی ساز و کارهای بروکراتیک گرفته تا برخوردهای بازدارنده و سلبی. اما مسأله اینجاست که منطق اجتماعی، در قامت سنت و مشروعیت مذهب، در این بازهی زمانی به این فشارها تن ندادهاست.
یک مسألهی مهم اینجاست که همین جامعه، در مواردی، توان یا انگیزهی کنار زدن دست سیاست و اقتصاد را نداشتهاست. اما در محرم، تمام قدرت خود را به رخ میکشد و شهر - این محل تنازع نمادین- را از سیطرهی سیاست و اقتصاد خارج میکند. این موفقیت، در چه قالبی حاصل میشود؟ فرهنگ. شکل بیان و بستر این قالب فرهنگی چیست؟ مذهب. این مذهب است که به نمایندگی از فرهنگ، شهر را از قدرت و اقتصاد بازپس میگیرد و تسخیر میکند. محرم نشان میدهد که: دین، بخوانید تشیع، همچنان هستهی سخت فرهنگ در جامعهی ایران است.
[۱] شاید بتوان بخشی از این وضعیت را در ادبیات جامعهشناسی، با مفهوم «حق بر شهر» هانری لفور، جامعهشناسی شهری مرتبط دانست. گرچه بحث لفور، ابعاد گستردهتر و نهادیتری را طرح میکند که چنین اتفاقات محدود در زمان و غیرساختاریای نمیتواند نشانهای از تحقق ماندگار و دقیق این مفهوم باشد.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید