تبعید مراجع تقلید از سوی حکومتها امری مسبوق به سابقه و روشی برای کاستن از حضور و تاثیر سیاسی و اجتماعی آنها بوده است.
در دو سدهی اخیر و مقارن با ظهور مرجعیت در قالب یک نیروی اجتماعی ـ سیاسی موثر در جوامع شیعی که به تفکیک اقتدار دین و دولت انجامیده، در پارهای مواقع و مواضع، تعارض نظری و عملی میان این دو منبع اقتدار به اصطکاک و برخورد انجامیده و در شرایط برتری قدرت سیاسی حکومت، برخی مراجع تقلید توسط حاکمان به تبعید و خروج از قلمرو اقتدار سیاسی آنها مجبور شدهاند.
پس از ظهور مرجعیت عامه شاهد بودهایم که مراجع تقلید به عنوان صاحبان قدرت مشروع دینی نوعی موازنهی سیاسی با حاکمان برقرار کرده و در مواردی که میان جهتگیری سیاسی حاکمان و مواضع و منافع مرجعیت، تعارض پدید آمده، گاه مراجع تقلید توانستهاند که خواستههای خود را به حکومت تحمیل نمایند. اما در پارهای شرایط و مواضع، مراجع تقلید نه تنها موفق به تحمیل خواستههای خود به حکومت نشدهاند، که ضعف اقتدار دین سبب شده که حکومت درصدد تبعید مراجع به عنوان راهکاری برای تحت فشار نهادن بیشتر آنها برآید؛ این امر به ویژه در نیمسدهی آغازین قرن خورشیدی جاری قابل مشاهده است. نمونههایی از تبعید مراجع توسط نظام سیاسی را بدین شرح میتوان برشمرد: تبعید شیخ مهدی خالصی از عتبات به حجاز و تبعید آیات محمدحسین نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی از عتبات به ایران در سال 1302ش. توسط حکومت ملک فیصل در عراق به سبب نامشروع و دستنشانده تلقی کردن پادشاهی وی از سوی این مراجع؛ تبعید آیتالله سیدحسین طباطبایی قمی در سال 1314ش. توسط حکومت رضاشاه از شهرری به عراق به سبب مبارزهی این مرجع با قانون کشف حجاب؛ تبعید آیتالله خمینی در سال 1343ش. توسط حکومت محمدرضاشاه از قم به ترکیه و سپس نجف به سبب مبارزهی این مرجع با لایحهی کاپیتولاسیون.
در پارهای موارد، تبعید مراجع با وساطت طرف سوم وتوافق طرفین پایان پذیرفته است. تبعید مراجع نجف به ایران نمونهای از این حالت است؛ با وساطت حکومت رضاشاه، آیات نائینی و اصفهانی پس از حدود یازده ماه دوری از عتبات و با تعهد به عدم دخالت در مسائل سیاسی به عراق بازگشتند. اما در مواردی، تبعید گرچه موجب انفعال و کنارهگیری سیاسی مرجع تبعیدشده نگردیده، اما تا سقوط حاکم تبعیدکننده ادامه یافته است.
وجه مشترک نمونههای مذکور این است که تبعید در شرایطی صورت گرفته که پس از یک دورهی نسبتاً طولانی تعارض، درگیری، هرج و مرج و سرکوب جامعه، پایگاه اجتماعی مراجع به ضعف گراییده و غالباً، سکوت و عدم همراهی مردم و مقلدان زمینهساز تبعید بوده است. آیات نائینی و اصفهانی در شرایطی از عراق تبعید شدند که در اعتراض به تبعید شیخ مهدی خالصی به حجاز، به شکل اعتراضگونه از نجف به کربلا مهاجرت کرده بودند؛ اما عدم استقبال موثر مردم از این مراجع سبب شد که حکومت فیصل از فرصت استفاده کرده و آنها را به ایران تبعید نماید؛ این عدم استقبال در شرایطی بود که کشور عراق از سالها پیش در کشاکش میان عثمانی و انگلیس و همچنین جنگ داخلی به سر برده و وضعیت آن آشفته بود. تبعید آیتالله قمی توسط رضاشاه نیز پس از یک دورهی تقریباً هفتساله سرکوب مخالفان صورت گرفت که سبب انفعال مردم شده بود. تبعید آیتالله خمینی نیز پس از یک دورهی سهساله کشمکش میان حکومت پهلوی و مراجع و سرکوب قیام پانزده خرداد صورت پذیرفت.
در دوران متاخر، گرچه نمونهای از تبعید مراجع تقلید نمیتوان یافت، اما اشکال جدیدی از محدودیت نظیر حصر که هدف یکسانی با تبعید را دنبال میکنند (قطع ارتباط مراجع با مردم و منزوی کردن آنها) جایگزین روش تبعید شده است.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید