تضادهای درونی مرجعیت

دیدار آیت الله کاشانی با آیت الله بروجردی اشکال گوناگون اختلاف‌ها و اصطکاک‌های درون نهاد مرجعیت به مثابه‌ی یک نهاد اجتماعی را تضادهای درونی یا اختلافات درون‌سازمانی نامند.

یکی از مشخصه‌های نهادهای اجتماعی، تضادها و ناسازگاری‌های درونی آنهاست (←نهاد اجتماعی مرجعیت). در مرجعیت به مثابه‌ی یک نهاد اجتماعی، برخی از وجوه اختلاف‌ها و تضادهای درونی مشتمل بر تضاد مقلّدان با مراجع بر سر برخی فتواها و احکام شرعی و مواضع سیاسی، و تضاد بین مراجع (هواداران و اطرافیان مراجع) و تضاد میان مراجع و جایگاه‌های پایین‌تر (طلاب، مدرسان و ...) می‌باشد.

در وجه نخست، به عنوان یک نمونه، می‌توان به سرباز زدن مقلّدان آیت‌الله بروجردی از پذیرش فتوای ایشان دایر بر حرمت برخی اشکال عزاداری در محرم اشاره کرد. این قبیل تضادها، گاه، و به ویژه‌ در فضا و شرایط انقلابی، اشکال خصومت‌آمیزی نیز به خود گرفته‌اند. برای مثال مواضع میانه‌روانه‌ی آیت‌الله سید احمد خوانساری در سال‌های منتهی به انقلاب 57 سبب شده بود که ایشان مکرر مورد تهدید برخی مقلّدان انقلابی خود و دیگر مراجع قرار گیرد که در نهایت منجر به ضرب و جرح فرزند ایشان نیز گردید و در ادامه، برخی بازاریان مقلّد ایشان اعلام می‌کنند که از این پس وجوهات شرعی را بدیشان نخواهند داد.

اما تضادهای بیشتری در وجه دوم (تضاد بین مراجع ـ هواداران و اطرافیان مراجع) قابل رهگیری است. یکی از اشکال این وجه از تضادها، زمان تصدی جایگاه مرجعیت واحد توسط یکی از علماست. نمونه‌ای از این وجه، در زمان مرجعیت واحد آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی این‌گونه نقل شده است: «سه تن از بزرگان یعنی مرحوم آقای میلانی، مرحوم علامه امینی و مرحوم آقای خویی علیه ایشان [آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی] اعلامیه دادند ... علیه مرحوم آسیدابوالحسن تبلیغات هم می‌كردند و می‌گفتند كه مردم نباید به ایشان پول بدهند و پول‌ها حرام می‌شود. شخصی هم راجع به سیادت ایشان حرفی زده بود و همه آنها پشیمان شده بودند». روابط سرد آیت‌الله اراکی با آیت‌الله بروجردی پس از مهاجرت ایشان به قم نیز نمونه‌ی دیگری در همین وجه است. شکل دیگری از تضادهای این وجه، زمانی بروز کرده که یکی از مراجع واحد، درگذشته و جایگاه علمایی که به عنوان گزینه‌های تصدی مرجعیت واحد مطرح بوده‌اند، به گونه‌ای نبوده که بتوانند خلاء حاصل از درگذشت مرجع واحد را پر کنند. نمونه‌ای از این تعارض‌ها، پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی در بین هواداران آیات عظام محسن حکیم و شیرازی در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف و رقابت‌های مشابهی برای مطرح کردن مرجع تقلید مطلوب در بین طلاب و فضلای حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در جریان بوده است. تضاد بین مراجع بر سر مواضع و رویدادهای سیاسی نیز دارای نمونه‌های متعددی است. تعارضی که بر سر مشروطه‌خواهی در بین دو تن از مراجع برجسته‌ی عتبات (آخوند خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی) و بسیاری از دیگر فقها و علمای تراز اول درگرفت، تنها یک نمونه از این وجه است. نوع مواجهه با آیت‌الله خمینی پس تبعید به نجف و تعارض‌های درونی مراجع در قم در فاصله‌ی سال‌های 1342 تا 1357 و همچنین تداوم تعارض میان پیروان آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله خمینی پس از پیروزی انقلاب، از دیگر مصادیق بروز تعارض بر سر مواضع سیاسی است.

صورت دیگری از تضادهای درونی مرجعیت را می‌توان در تضاد بین جایگاه مرجع و طلاب مشاهده کرد که روابط فدائیان اسلام در قم با آیت‌الله بروجردی در این چارچوب می‌گنجد. در حالی که برخی مراجع نظیر آیت‌الله محمدتقی خوانساری تا میزانی از فدائیان اسلام پشتیبانی می‌کردند، آیت‌الله بروجردی به سبب برخوردهای تند فدائیان اسلام در نهایت به تقابل آشکار با آنها پرداخته و زمینه‌ی اخراج آنها از قم را فراهم می‌کنند.

تضادهای درونی نهادهای اجتماعی ـ از جمله مرجعیت ـ به عنوان یکی از سازوکارهای رشد و تحول درونی مطرح بوده و جزء جدایی‌ناپذیر و ضروری نهادها می‌باشد.

 

مطالعه‌ی بیشتر:

  • رضوی، کمال (1389)، سیر تحول پایگاه اجتماعی مرجعیت شیعه در ایران در نیم‌سده‌ی اخیر، پایان نامه در مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران: دانشکده‌ی علوم اجتماعی، استاد راهنما: دکتر سارا شریعتی، صص.105-103.

تماس با ما

این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

www.socio-shia.com