پیریزی هر حوزهی مطالعاتی جدیدی نیازمند شناخت میراث و ادبیات نظری موجود است. زمانی که گامهای اولیه برای شکلگیری گروه مطالعاتی جامعهشناسی تشیع برداشته شد، به پیشنهاد استاد و سرپرت علمی گروه، دکتر سارا شریعتی، قرار شد مقدمتاً یک ماخذشناسی از ادبیات موجود در این حوزه صورت گیرد که بر ظرفیتها و کمبودهای حوزهی مطالعاتی، اشراف لازم حاصل شود. تردیدی نیست که محصول این مرحله از کار که اکنون با عنوان «کتابشناسی انتقادی جامعهشناسی تشیع» در دسترس پژوهشگران و عموم افراد قرار گرفته، چیزی بیش از یک گام اولیه برای بارورتر ساختن این حوزهی مطالعاتی نیست. کتاب مذکور پس از قریب به دو سال از آمادهسازی نهایی توسط گروه مطالعاتی جامعهشناسی تشیع اخیراً توسط انتشارات نگاه معاصر منتشر و روانهی بازار شده است. این کار واجد نوآوریها و پیشگامیهایی در حوزهی جامعهشناسی دین ایران است، اما در عین حال حامل محدودیتهای خاص خود نیز هست. در این یادداشت کوتاه کوشیدهام عمدتاً بر برخی محدودیتها تمرکز کنم تا مزایا و نوآوریها.
1. به سبب آنکه تحقیقات جامعهشناختی که تشیع زیسته را موضوع کار خود قرار دهند، بسیار انگشتشمار و محدود بودهاند، چنانکه توسط پژوهشگران این کتاب تصریح شده، با گشادهدستی و تسامح، آثاری انتخاب شدهاند که واجد «رویکرد اجتماعی» به تشیع بودهاند. در نتیجه طیفی از آثاری که مقدمتاً جهتگیری تاریخی، علوم سیاسی، کلامی و ... دارند نیز به تناسب بهرهمندی از رویکرد و ادبیات اجتماعی وارد این کتابشناسی شدهاند. اما برخلاف زمینه و قلمرو موضوعی کتابهای مذکور، پژوهشگرانی که دستاندرکار تدوین کتابشناسی بودهاند، از منظری جامعهشناختی به نقد و سنجش این کتابها پرداختهاند. چنانکه، نویسندهای خود دانشپژوه الهیات یا تاریخ یا اندیشه سیاسی و ... باشد و بر اساس همین قلمرو پژوهشی خود به تالیف کتاب پرداخته، اما کتاب وی توسط یک جامعهشناسی و از منظری اجتماعی مورد نقد و سنجش قرار گرفته است. این تفاوت افق و قلمرو پژوهشی باید در مطالعهی محتویان کتابشناسی مدنظر خواننده باشد. چهبسا بسیاری از نقدهایی که توسط پژوهشگران جامعهشناسی تشیع بر یک کتاب مطرح شده، نقدهای محتوایی اصلی مرتبط با آن کتاب نباشد؛ این امر ناشی از ناآگاهی نویسندگان معرفیهای انتقادی بر کتابها نیست؛ بلکه انتخابی آگاهانه است که طی آن بنا بر این بوده که کتابها عمدتاً از منظری جامعهشناختی و بهلحاظ دامنه و تاثیری که در حوزهی پژوهشی جامعهشناسی تشیع دارند، مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند. لذا نویسندگان بسیاری از کتابها ممکن است به درستی تاکید کنند که نه جامعهشناسی بودهاند و نه درصدد تصنیف اثری در جامعهشناسی. اما پژوهشگران کتابشناسی نیز خواهند گفت، بهرغم این واقعیت، ما به دنبال ارزیابی جامعهشناختی کتابها بودهایم. بدین ترتیب، بسیاری از نقدها بر کتابها، نه مهمترین نقدهای محتوایی قابل طرح هستند و نه لزوماً با محتوا و قلمرو پژوهشی اصلی کار به چالش برخاستهاند. چنین محدودیتی باید هر آینه مدنظر خوانندهی کتاب باشد. همین محدویت در عینحال به سبب فراهم آوردن امکان گفتوگوهای بینرشتهای و درآمیختن افقهای پژوهشی و فکری مختلف (جامعهشناسی با الهیات، تاریخ، اندیشه سیاسی و ...) به نظر میرسد مبارک و مفید باشد و موجب دامن زدن به مباحثات بینرشتهای شود.
2. در تدوین این کتابشناسی بیش از پانزده پژوهشگر با جهتگیری فکری، سبک نوشتاری و ذائقههای نظری مختلف مشارکت داشتهاند. تنوع مذکور در وجوه مختلف میتواند سبب کاهش انسجام و سازگاری درونی یک اثر شود؛ چنانکه اگر قرار بود کتاب واحدی توسط پژوهشگری دیگر از مجموعه مورد ارزیابی و نقادی قرار گیرد، محصول کار در برخی مولفهها طبعاً متفاوت بود. این محدودیتی است که پیش روی هر اثر با مولفان چندگانه قرار دارد. هرچند از این حیث، کتابشناسی مورد بحث سبک دائرهالمعارفگونه ندارد. حداقلی از اشتراکات پژوهشی و نظری و روشی میان نویسندگان وجود داشته است. چنانکه همگی دانشآموختهی جامعهشناسی بوده، جامعهشناسی به عنوان علم با روشهای پژوهشی مشخص را به رسمیت میشناخته[1]، غالباً در ضرورت پیریزی حوزهی مطالعاتی «جامعهشناسی تشیع» همدل بوده و نهایتاً از قالب و چارچوب فرمی یکسانی نیز بهره جستهاند. برای افزایش انسجام و هماهنگی نظری بیشتر، کوشیده شده که هر معرفی انتقادی از یک کتاب مشخص، موارد داوری و ارزیابی سه پژوهشگر دیگر گروه مطالعاتی نیز قرار بگیرد و سپس مورد تجدیدنظر نویسندهی نقدنامه قرار گیرد تا حداقلی از همراستایی و انسجام نظری نیز در کار فراهم شود.
3. از پایان سال 1391 تا اکنون که کتاب پس از فرازونشیب بسیار در مراحل آمادهسازی برای انتشار، به زیور طبع آراسته شده، بیش از لااقل ده اثر دیگر در حوزهی مطالعاتی جامعهشناسی تشیع منتشر شدهاند؛ آثاری که از قضا واجد جهتگیری جامعهشناسی جدی نیز هستند.[2] اما بازار نشر در ایران نیز محدودیتهای خود را دارد و همین امر نقش خود را بر پژوهشها نیز میزند. اگر کتاب در سال گذشته آماده و منتشر میشد، طبعاً ترکیب آثار در حوزهها و برخی نتایج ضمنی حاصل از پراکندگی زمانی انتشار آثار متفاوت میشد. لذا کتاب از وضعیت جاری حوزهی مطالعاتی خود چند سالی عقب است و این محدودیتی جدی است که نیاز به انتشار ویراست دومی از کتابشناسی را ضروری میسازد. اما افزایش رویکرد به حوزهی مطالعاتی جامعهشناسی تشیع و انتشار کتابها، نگارش تزها و مقالات و پژوهشهای متعدد در این حوزهی مطالعاتی که منجر به بروز کهنگی نسبی و زودهنگام این کتابشناسی شده، حکایتگر یک تاثیرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم نیز هست؛ این امر نشان میدهد جامعه شناسی تشیع امروز از جانب طیف وسیعتری از جامعهشناسان و پژوهشگران و حتی نهادها و موسسات وابسته به قدرت جدی گرفته شده و این جدیت موجب خلق آثار جدیدی نیز شده است.
بر فهرست محدودیتهای فوق میتوان موارد دیگری افزود. اما برای پرهیز از اطالهی کلام به همین موارد بسنده میکنیم. روشن است که باروری هر چه بیشتر تحقیقات اجتماعی در مورد تشیع علاوه بر مشارکتهایی از جنس فوق نیازمند گفت وگو و تعامل پژوهشگران است. بسیاری از نویسندگان کتابهایی که در کتابشناسی مورد بررسی قرار گرفتهاند، در قید حیات هستند و تعامل فعال آنان و دیگر پژوهشگران و جامعهشناسان با این کار میتواند در جهت بهبود مسیر پژوهشی گروه مطالعاتی جامعهشناسی تشیع تاثیری عمیق داشته باشد و جامعه را نیز از مزایای گفتوگوها و نقادیهای علمی بهرهمند سازد.
[1]. امروز شاهد سربرآوردن رگهای از اساتید و دانشآموختگان جامعهشناسی هستیم که بهرغم تحصیل در این شاخهی علمی و بهرهمندی از مزایای عنوان «جامعهشناس»، رای به مرگ جامعهشناسی یا غربی بودن آن میدهند و با اتکای به اراده و خواست مصادر قدرت، سودای از میدان به در کردن جامعهشناسی متعارف و موجود و پیریزی علوم اجتماعی دگرواره دارند.
[2]. از آن جمله کار دو تن از پژوهشگران همین کتابشناسی (آقایان سلیمانیه و ذاکری) با عنوان «طلبه زیستن» و «مقدمهای بر مواجهه با علوم اجتماعی در متن سنتهای شیعی» که دو سال پیش توسط انتشارات نگاه معاصر منتشر شده است.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید