سخنرانان: عمادالدین باقی ـ دکتر حسن محدثی
در آخرین روزهای سال ۱۳۹۰ و درست در هیاهوی چهارشنبه آخر سال، گروهی از علاقهمندان گرد هم آمدند تا در جلسه نقد کتابی که به همت «گروه مطالعاتی جامعه شناسی شیعه» و «انجمن علمی دانشجویی جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران» برگزار شده بود شرکت کنند. در این جلسه کتاب «جامعه شناسی قیام امام حسین(ع) و مردم کوفه» در حضور نویسنده آن، عمادالدین باقی، مورد نقد و بررسی قرار گرفت که گزارش کوتاهی از این جلسه در زیر مرور میشود.
باقی سخن را با اظهار خوشبختی از این که در جرگه جامعه شناسان قرار گرفته است آغاز کرد و در مورد کتاب چنین اظهار داشت که این کتاب بخت خوبی نداشت، چرا که پس از اتمام چاپ دوم نتوانست مجوز چاپ جدید را بگیرد. البته این کتاب چندسال پیش توسط انتشاراتی در لبنان ترجمه و چاپ شد[۱] و به عراق و مصر هم رسید. باقی در انتهای توضیحات خود اظهار امیدواری کرد شلتاق نقد بتواند اشکالات کتاب را برای چاپهای بعدی برطرف نماید.
حسن محدثی: «دگرسالاری» در جامعهشناسی ایران
حسن محدثی که در این جلسه به عنوان ناقد کتاب حضور داشت صحبتهای خود را از بحث پیرامون «دیگرسالاری» در جامعهشناسی ایران آغاز کرد. به این مفهوم که آرای جامعهشناسان غرب بدون کاوش در مبانی آن ترجمه و شرح میشود و به اجبار تلاش میشود اندیشه غربیان به قامت تن واقعیت اجتماعی ایران پوشانده شود. بهعنوان مثال، نوع استفادهی از مفهوم کارکردهای اجتماعی از حرفهای نسنجیدهی جامعهشناسان است که «چون یک پدیده هست، حتما کارکردهایی دارد». مثلا عزاداری عاشورا این کارکردها را دارد. کسی هم نمیتواند یقه ما را نمیگیرد که این را چطور وارسی کنم؟ اگر اصلا عزاداری عاشورا نبود چه میشد؟ آیا جامعه مشکل پیدا میکرد؟ بهعلاوه، این موضوع در مورد جامعهشناسی دین خطرناکتر است زیرا نوع دیگری از «دیگرسالاری» در ایران برای هر جامعهشناس دین وجود دارد. چرا که در جامعهشناسی دین یک جنگ داخلی در درون ما بین جامعهشناسی [بهعنوان یک علم با ارزشهای ذاتی خود اش] و ارزشها و باورهای دینی درونیشدهی ما وجود دارد. در نتیجه جامعهشناسی دین در ایران یک پیشنیاز دارد و آن نبرد با این دیگرسالاری است. به دلیل اینکه ما در یک بافت کاملا دینی زندگی میکنیم و با این فرهنگ رشد یافتهایم، به این باورها علاقهمندیم پس، لازمه کار جامعهشناسی این است که با علایق درونیمان بجنگیم. وی در پاسخ به این سوال که چرا این جنگ لازم است گفت، برای این که جامعهشناسی در اساس خود، انتقادی است؛ انتقادی در معنای کانتی آن، یعنی ما نمیتوانیم بهنحو پیشینی یک باور یا یک گزاره را بپذیریم. وقتی راجع به امور دینی هم صحبت میکنیم باید انتقادی باشد، یعنی بدون مفروض گرفتن باورها و اندیشههای دینی. تحقق این موضوع در ایران خیلی سخت است چون ما هم باید در درون خودمان یک جنگ را با خودمان که بزرگ شده این باورها هستیم انجام دهیم و هم یک جنگ را با قدرتهای بیرونی که پاسدار این باورها هستند. جامعهشناس «اعتقادیاندیش» نیست و هیچ گزارهای را بهطور پیشینی مفروض نمیگیرد. به همین دلیل باید برای صحبت کردن از حسینابن علی(ع) سراغ دادههای تاریخی رفت و چیزهایی که در کتابهای دینی شنیدهایم باید در پرانتز برود. از موضع یک جامعهشناس، کار آقای باقی اینطور نیست. باید گفت که در این کتاب نویسنده پذیرفته که حسینابن علی(ع) امامی مقدس است که دست به کنشهای اجتماعی زده است و با جامعهشناسی نشان داده که این کنشها درست و موجه بوده است که در واقع میتوان این کار را «جامعهشناسی برای دین» و «جامعهشناسی در خدمت دین» دانست. جامعهشناس در بررسی موضوعات تاریخی باید به منابع تاریخی رجوع کند و همان منابع را هم انتقادی بررسی نماید، در حالیکه آقای باقی بیشتر به حرفهای امام علی(ع) و امام حسین(ع) و... ارجاع دادهاند. قدیس در نظر گرفتن کنشگران، نه جامعهشناسی است، نه تاریخی و نه علمی.
محدثی همچنین با برشمردن برخی پیشنیازها برای تحلیل واقعهی عاشورا که از نظر وی در کار باقی مفقود است، گفت: من ندیدم کسی از حسینِ(ع) قبل از عاشورا حرفی بزند و ما نمیدانیم او تا قبل از این، ایشان کیست و چه تیپ شخصیتی دارد. ما به کار تاریخیای نیاز داریم که این شخصیت و روندی که ایشان طی کرده را به ما معرفی کند.
عماد الدین باقی: چالش بیهوده حول دوآلیسم کاذب قدسیعرفی
پس از این انتقادات که بهزعم محدثی تندی آن از خاصیت نقد است و نه ناقد، باقی از دقت و حوصله محدثی تشکر کرد و با ذکر این نکته که وقتی کتابی را نقد میکنیم اگر آن را جدای از جغرافیای کار و بقیه آثار نویسنده مورد بررسی قراردهیم به یک نتیجه میرسیم و اگر آن را مرتبط با دیگر آثار نویسنده و جغرافیای موضوع و کار در نظر بگیریم به یک نتیجه دیگر میرسیم، گفت شاید اگر دیگر نوشتههای من در این موضوع مرور میشد معلوم میشد که من نمیخواستهام چیزهایی را مفروض بگیرم و آن را تئوریزه کنم. کارهای من یک مبنای نظری داشته که در سال ۷۶-۷۷ در فصلنامه حضور و مجلات دیگری چاپ شد و از آن به بعد من آن مبنا را پیگیری کردهام. در آن جا من گفتهبودم که ما دچار یک دوآلیسم کاذب به نام عرفیـقدسی هستیم و در ایمان به این دوگانه همیشه یک قطب سکولارـ دینی ساختهایم و چالشهای بیهودهای حول آن ایجاد کردهایم. در واقع این دوگانه اعتباری است و مثل دیگر مفاهیمی که در تعریفکردن و شناخت چیزها بکار میرود، به ظاهر از هم تفکیک میشود اما به واقع چون یک کل واحد است، امکان جدایی از یکدیگر را ندارد. در مقام شناخت انسان ناچار است تا ویژگیهای یک چیز را از هم جدا کند و به شکل اعتباری آن را تعریف کند اما به واقع هیچکدام از هم جدا نیستند. ما این دوگانه را برای شناخت اعتبار کردهایم اما بعد خودمان ایمان آوردهایم که این واقعی است و این را تبدیل به پایهای برای فهم مسائل دیگر کردهایم. اگر در این چارچوب که بر مبنای آن من این دوآلیسم را درست نمیدانم، به این کتاب بنگرید قضاوت در مورد این کار تغییر میکند.
نکته دیگری که باقی به آن اشاره کرد رفت و برگشت بین زمان اکنون و زمان وقوع حادثه بود. نویسنده با اذعان به این که در نگاه به گذشته تحت تاثیر مقطع زمانی زیست خود بوده، گفت در جاهایی اگر نام آدمها عوض شود با زمان حال مطابقت پیدا میکند. او همچنین با اشاره به اعتقادات خود و عموم جامعه، از استفاده تعابیر امام و... برای کنشگران واقعه مورد تحلیل دفاع کرد. چرا که در نگاه او استفاده نکردن از این تعابیر میتواند سبب قربانی شدن محتوا به پای شکل شود. باقی با تشریح دشواریهای جنگی که محدثی تحت عنوان جنگ درونی بین جامعهشناسی و اعتقادات به آن اشاره کرده بود، امکان درون فهمی و نزدیک شدن به موضوع را به عنوان حسن تحقیق در مورد موضوعات اعتقادی از سوی یک فرد معتقد بیان کرد. او همچنین استفاده خود از سخنان امام علی(ع) و دیگر بزرگان را در مقام دادههای تاریخی هم عصر دانست و نه استفاده از سخنان بزرگان به عنوان حجیت موضوع، که چندتن از حضار با اشاراتی به سطور مختلف کتاب این موضوع را رد کردند.
***
پس از این گفت و شنود، حاضران نیز نکات خود را در ارتباط با کتاب و سخنان محدثی و باقی بیان کردند. از جمله در تایید موضع باقی برای استفاده از تعابیر تقدسزا برای برخی کنشگران گفته شد که یکی از وظایف جامعهشناس بوجود آوردن امکان و زمینه نقد است و ما باید بتوانیم جامعهشناسی دین را با همه محدودیتها ممکن کنیم.
همچنین با اشاره به جایگاه تاریخی کتاب و صفشکنی کتاب در برخورد با کلیشههای رایج از نحوه ورود به موضوع تقدیر شد اما این موضوع سبب نشد حضار به برخی جانبداریهای اعتقادی در متن کتاب و گزارههای ابطال ناپذیر آن اشاره نکنند. در واقع ابهامی که در روششناسی کتاب و تعریف مفاهیمی چون «طماع»، «اشراف»، «جنبش اعتراضی» و... وجود دارد سبب شد که مساله اعتبار دادهها بارها مورد سوال قرارگیرد. در مقابل این نکته که با شواهد مختلفی در جمع بیان شد، باقی یک بار دیگر به مقدمه کتاب برگشت و با تاکید بر لفظ بینش «جامعهشناختی» بجای «تحلیل جامعهشناختی» توضیح داد که «تحلیل جامعهشناختی این تصور را به ذهن میآورد که روشها و تئوریها و آزمونهای متعارف جامعهشناسی لحاظ شده است اما من در این کار بیشتر به دنبال این بودم که با بینشی جامعهشناختی به موضوع نگاه کنم».
سارا شریعتی: خطای ناهمزمانی در پژوهشهای تاریخی
در ادامه جلسه، سارا شریعتی نیز که یکی از حضار این جمع بود در ادامه به خطای ناهمزمانی در پژوهشهایی با موضوعات تاریخی اشاره کرد. وی استفاده از ادبیات مدرن را در مسائل تاریخی یکی از مصادیق این خطا دانست و پرسید: «آیا سخن گفتن از عاشورا با عناوینی انقلاب، شورش، جنبش با رهبری و سازماندهی و تشکیلات، راسیونالیته.. که مربوط به دوران مدرن است، مناسبت مییابد؟ جامعه شناسی که به سراغ تاریخ میرود، آیا مجاز است از مفاهیم امروزی در تحلیل وقایع گذشته استفاده کند و اگر آری، به چه شکل و تا چه حد؟ زبان بحث مهمی است که مطرح می شود و به عنوان نمونه از عاشورا اغلب به عنوان قیام نام میبرند که مناسبت بیشتری دارد. موریس هالبواکس بحثی به عنوان «چارچوبهای اجتماعی» حافظه دارد و از زبان به عنوان یکی از کادرهای اجتماعی حافظه نام میبرد. ما اغلب از فرهنگ لغت جامعه شناسی روز استفاده میکنیم اما واژگان قدیم را به روز نمیکنیم. در این خصوص متفکران عرب بهتر کار کرده اند و به عنوان نمونه جابری از مفاهیم قبیله، غنیمت و عصبیت استفاده میکند و خوانشی جدید ارائه میدهد.
***
این جلسه با بحث بر سر چگونگی استفاده از مفاهیم جامعه شناسی مدرن از یک سو و منابع تاریخی در جامعهشناسی، موضوعات مربوط به تاریخ اسلام و همچنین لزوم بازسازی اجتماعی این دوران ادامه پیدا کرد. در پایان عمادالدین باقی با اظهار خوشبختی از توجه حضار به موضوع، بار دیگر توجه به جغرافیای زمان و مکان کتاب را یادآور شد. کتابی که در زمان خود راه گشای نوع دیگری مواجهه با موضوعات رایج در تاریخ تشیع بوده است و در بررسی هایی که گروه مطالعاتی جامعه شناسی شیعه انجام داد جزو یکی از معدود کتاب هایی است که با مساله و رویکرد جامعه شناسانه به موضوعی در حیطه تشیع پرداخته است، هرچند به قول نویسنده بیشتر مبتنی بر نگرش جامعهشناسانه است تا تحلیلهای روشمند جامعهشناسی.
[۱] . ۱۴۲۸ه.ق-۲۰۰۷م. باقی عماد الدین. عبدالرحمن العلوي. علم اجتماع الثوره الحسينيه والمجتمع الكوفي. انتشارات دارالهادي. لبنان.
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید