در بررسی ریشههای اخباریگری، گروهی از محققان و به ویژه خود اخباریان، ریشهی اخباریگری را به دوران اولیهی تطور فقه شیعه در آغاز عصر غیبت نسبت دادهاند. آنچه روشن است، اخباریگری با گرایش فقیه ـ محدثان دوران اولیه بیارتباط نیست، اما شکلگیری اخباریگری به عنوان یک مکتب مدون و با اصول و مبادی مشخص، به آغاز قرن یازدهم برمیگردد. حدیثگرایی در اواخر قرن سوم هجری، میان فقیهان و عالمان شیعی رایج بوده و بعضی از شهرهای شیعهنشین مانند قم، تحت نفوذ صاحبان این اندیشه قرار داشتهاند؛ به گونهای که عالمان اهلحدیث و نصگرای قم با نوبختیان، که متکلّمانی عقلگرا بودند، مبارزه کردند. این تفکر به مدت یک قرن، یعنی تا اواخر قرن چهارم هجری، در مراکز علمی و فقهی شیعیان غلبه داشت و بعدها از عالمان آن با عنوان «متوسطین»، «محتاطین» یا «محدثین» یاد شد. شیخ مفید و پس از او سیّد مرتضی و شیخ طوسی آراء نصمحورانه محدثان را رد کرده، حرکت عقلگرایانهای در قلمرو فقه شیعی پدید آوردند و فقه استدلالی را تثبیت کردند. کاربرد اصطلاح «اهل اخبار» در این دوران رواج داشت؛ به عنوان نمونه، رسالهای با عنوان «مقابسالانوار فی الردّ علی اهلالاخبار» منسوب به شیخ مفید در رد حدیثگرایی نگاشته است. اصطلاحاتی نظیر «اهلالنقل»، «المتعلّقین بظاهر الروایات»، «اصحابالنقل»، «اصحابالآثار»، «حملةالآثار»، «نقلةالآثار»، «اصحاب الحدیث»، «حملة(نقلة)الاخبار» از دیگر تعابیر به کار گرفته شده در وصف این گرایش حدیثی در این رساله است. اصطلاح «اخباری» در برابر «اصولی» و «کلامی» به ظاهر، برای نخستین بار در اوایل قرن ششم هجری توسط شهرستانی در کتاب «الملل والنحل» به کار گرفته شد و در پی او، عبدالجلیل قزوینی (قرن ششم) در کتاب «النقض» این دو اصطلاح را در برابر یکدیگر به کار گرفت.
اندیشه اخباری پس از تثبیت فقه استدلالی، بروز و ظهوری نداشت تا آنکه در اوایل قرن یازدهم هجری بار دیگر ملاّمحمد امین استرآبادی با بهرهگیری از آثار پیشینیان نظیر ابنابیجمهور احسایی، و با راهنماییهای استاد خود، میرزا محمّد استرآبادی، به احیای اندیشهی اخباری و تدوین مکتب اخباریگری پرداخت. اخباریگری در مدتی کوتاه در مراکز علمی شیعه در ایران، عراق و بحرین گسترش یافت و موجب به حاشیه رانده شدن فقه اصولی شد. شهرت این جریان به «اخباریگری» یا مکتب «اهل حدیث» به سالهای بعد از گسترش آن و به ویژه دوران متاخر بازمیگردد.
استرآبادی اعتبار ادراکات عقلی را انکار میکند. وی بهرغم تایید علوم تجربی، علوم عقلی را چون به ماورای حس و تجربه مربوطند، فاقد هرگونه نتیجه قطعی و یقینی میخواند. وی نه تنها عقل را جزو منابع دینی به شمار نمیآورند، که اجماع را نیز معتبر ندانسته، آیات قرآن را نیز بدون بهرهگیری از روایات امامان غیرقابل فهم و تفسیر میدانند. استرآبادی فقه استدلالی متقدمانی نظیر ابن عقیل عمانی، ابن جنید، شیخ طوسی، ابن ادریس، علامه حلی، شیخ علی کرکی(محقق ثانی) را مورد انتقاد و سرزنش قرار داد (گرچه به گفتهی محققان، آنها را تکفیر نکرد، بلکه به نحوی معذورشان شمارد). وی معتقد بود فتوا در حد دلالت قطعی لفظی، مجاز است و باید حتما دو صفت داشته باشد: یکی ورود از صاحب شریعت و دیگری جزم به آن. به گفتهی استرآبادی، اخباری نه مقلد است نه مجتهد، بلکه عمل به روایت از ائمه میکند.
به طور خلاصه مبادی اصلی اخباریگری را میتوان بدین شرح برشمرد: انکار حجیت عقل و اجماع در فهم احکام دین، تکیهی انحصاری بر اخبار و احادیث امامان برای استخراج تکالیف، منع کاربست عقل برای فهم قرآن و انحصار کاربست احادیث امامان برای این منظور، معتبر تلقی کردن تمامی احادیث کتب اربعهی شیعه، مخالفت با اجتهاد در فقه و به تبع آن علم اصول فقه، حرمت تقلید از غیرمعصوم و لزوم استخراج مستقیم تکالیف دینی توسط خود مکلفان، عدم حجیت عقل در ادراک حسن و قبح اشیا، عدم حجیت اصل اباحه.
اخباریگری در اصل، اندیشهای مربوط به حوزه فقه و فروعات احکام دین بوده و کمتر به صورت یک جریان کلامی و گرایش اعتقادی و معرفتشناختی مطرح شده است. محققان در تبیین زمینهها و علل ظهور و گسترش مکتب اخباریگری عواملی چند را برشمردهاند: «رواج بیرویه مباحث عقلی و فلسفی در بین علمای شیعه»، ««افراطهای معتزله و پیروان آنان در تاکید بر عقل»، «تعصب شدید نسبت به عقاید اهل سنت»، «منتسب بودن علم اصول به اهل سنت»، «برداشت خاص از نهی قیاس در کلام امامان»، «گفتار عامهپسند به سبب تاکید بر تبعیت از معصومان»، «تأثیرپذیری از تجربهگرایی غرب (بیکن)»(۱).
مکتب اخباریگری با قرائتهای گوناگون قریب به دو سده در میان علمای شیعه رواج داشت و شمار مهمی از علمای شیعه از جمله شیخ یوسف بحرانی، علامه سید نعمتالله جزایری شوشتری، ملامحسن فیض کاشانی، ملامحمد طاهری قمی و شیخ حر عاملی از اصحاب میانهروی این مکتب میباشند؛ هرچند اخباریان بعدی، برخی مبادی اولیهی این مکتب را مورد جرح و تعدیل قرار داده و دیدگاههای معتدلتری عرضه داشتند؛ نظیر اینکه حجیت ظاهر کتاب را پذیرفتند. مکتب اخباریگری، در نهایت با احیای مکتب اصولیگری توسط علامه وحید بهبهانی به محاق رفت و از آن زمان تاکنون طرفدار و رواج چندانی در میان فقهای شیعه ندارد.
برخی محققان، محمدامین استرآبادی را «نماینده دعوت سلفی اثنیعشری» خوانده و از این حیث وی را مقدم بر محمد بن عبدالوهاب (احیاکنندهی گرایش سلفیگری در عربستان) شمردهاند. محققانی نیز معتقدند تاکید اخباریگری بر منع تقلید و لزوم استخراج مستقیم تکالیف توسط خود افراد میتوانست زمینهای برای بروز پدیدهای نظیر پروتستانتیسم در ایران باشد و گونهای دموکراسی مذهبی را در پی داشته و پایانی بر نظام سلسلهمراتبی در شیعه باشد؛ اما به سبب سویههای بهشدت ضدعقلی، این مکتب امکان تداوم نیافت.
(۱) عامل اخیر (تأثیرپذیری از تجربهگرایی غرب (بیکن)) گفتاری است از استاد مطهری به نقل از آیتالله بروجردی که البته با توجه به قرائن صحیح به نظر نمیرسد. چرا که بیکن و جریان تجربهگرایی، به دوران پس از ملامحمدامین استرآبادی مربوط میشوند.
منابع:
این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید